English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
communicable U قابل ارتباط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
teleconferencing U ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link U ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out U وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
rapport U ارتباط
coherency U ارتباط
liaison U ارتباط
relationships U ارتباط
correspondency U ارتباط
liaisons U ارتباط
correspondence U ارتباط
correspondences U ارتباط
link U ارتباط
intercommunication U ارتباط
concernment U ارتباط
connection U ارتباط
connexions U ارتباط
relation U ارتباط
hookup U ارتباط
communication U ارتباط
enchainment U ارتباط
communicating U ارتباط
relationship U ارتباط
correlation U ارتباط
ligature U خط ارتباط
coherence U ارتباط
association U پیوند ارتباط
log out U قطع ارتباط
associations U پیوند ارتباط
juxtaposition U ارتباط اجباری
mass communication U ارتباط جمعی
wires U ارتباط باسیم
arithmetic relation U ارتباط محاسباتی
communication theory U نظریه ارتباط
communication network U شبکه ارتباط
communication U ارتباط و مخابرات
signal communications U ارتباط و مخابرات
logging in U برقراری ارتباط
association coefficient U ضریب ارتباط
disaffiliation U عدم ارتباط
logging off U قطع ارتباط
login U قطع ارتباط
asynchronous commuinication U ارتباط ناهمزمان
logout U قطع ارتباط
disconnectedly U بدون ارتباط
disconnection U قطع ارتباط
attachment plug U دوشاخه ارتباط
bond U ارتباط چسب
inaccessible U ارتباط ناپذیر
communicability U ارتباط پذیری
communications U ارتباط و مخابرات
telecommunications U ارتباط از دور
mitwelt U ارتباط با همنوع
extraneity U عدم ارتباط
extraneousness U عدم ارتباط
selective signalling U ارتباط مخصوص
put through U ارتباط پیداکردن
telephone communication U ارتباط تلفنی
synchronous communication U ارتباط همزمان
telecommunication U ارتباط دوربرد
one sided communication U ارتباط یکسویه
communicability U قابلیت ارتباط
connect U ارتباط رخها
background communication U ارتباط پس زمینه
disjointedness U عدم ارتباط
connects U ارتباط رخها
wire U ارتباط باسیم
subcontrariety U ارتباط قیاسی
telecommunications U ارتباط تلگرافی
agency of communications U منبع ارتباط
wire communication U ارتباط با سیم
intercommunion U ارتباط مشترک
relevancy U ربط ارتباط
intercoms U ارتباط داخلی
tie-in U وسیله ارتباط
communicate U ارتباط گرفتن
tie-in U ارتباط دادن
tie in U وسیله ارتباط
tie in U ارتباط دادن
relevance U ربط ارتباط
log in U برقراری ارتباط
log off U قطع ارتباط
correlation U ارتباط داشتن
inaccessibility U ارتباط ناپذیری
intercom U ارتباط داخلی
conversational interaction U ارتباط محاورهای
data communication U ارتباط داده ها
inverse relationship U ارتباط معکوس
relational U ارتباط شرح
communicated U ارتباط گرفتن
visual communication U ارتباط بصری
tie-ins U وسیله ارتباط
log on U برقراری ارتباط
trunk line cable U کابل ارتباط
data communication U ارتباط دادهای
intercommunication U ارتباط داخلی
tie-ins U ارتباط دادن
communicates U ارتباط گرفتن
direct relationship U ارتباط مستقیم
cryptocommunication U ارتباط رمز
connexion U ارتباط اتصال
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
interlocks U بهم ارتباط داشتن
interlocked U بهم ارتباط داشتن
cryptocommunication U ارتباط ومخابرات رمزی
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
disrelation U عدم ارتباط بی ارتباطی
combat liaison U ربط و ارتباط رزمی
pecking order <idiom> U راه ارتباط بایکدیگر
tele communication U ارتباط دور برد
interlock U بهم ارتباط داشتن
interlocking U بهم ارتباط داشتن
disconnects U قط ع ارتباط بین دو وسیله
landing signal officer U افسر ارتباط فرود
liaising U ارتباط پیدا کردن
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
liaised U ارتباط پیدا کردن
linkages U اتصال وسیله ارتباط
background U فعالیت ارتباط دادهای
linkage U اتصال وسیله ارتباط
piezoelectric U ارتباط در بعضی موادکریستالی
liaises U ارتباط پیدا کردن
communicate ارتباط برقرار کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
correlation U ارتباط همبسته کردن
disconnecting U قط ع ارتباط بین دو وسیله
inconsequence U فقدان ارتباط منطقی
mass media U وسایل ارتباط جمعی
disconnect U قط ع ارتباط بین دو وسیله
backgrounds U فعالیت ارتباط دادهای
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
groups U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
group U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
wigway U ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
relevant U آنچه ارتباط مهمی دارد
twin sideband U ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
synesis U ارتباط مفاهیم ربط معانی
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
extrajudicial U بدون ارتباط به موضوع دعوی
communicates U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
dealing U مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
primary U خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
wigwag U ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
logging-on U برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
interactive U که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
communicate U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
equipotential bonding conductor connection U ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
intercommunication system U ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
coherent U دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
communicated U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
docking U ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
open system interconnection reference U مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
scheduled circuits U خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
dialogue U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialogues U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
intercom U سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
dialog U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
control line U ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
boat train U [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
intercoms U سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
telecommuting U ارتباط برقرار کردن راه دور
pull up U اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
tropospheric scatter U سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
continuity U مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
achievable U قابل وصول قابل تفریق
sensible U قابل درک قابل رویت
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
contacting U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacts U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
suites U مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
suite U مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
combined communication board U هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
contact U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
dte U وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
datacom U امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
combat liaison U حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
circuits U مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
circuit U مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com