Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
impeachable
U
قابل اتهام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
accusable
U
قابل اتهام متهم
Other Matches
imputation
U
اتهام
accusations
U
اتهام
impeachment
U
اتهام
inculpation
U
اتهام
plaint
U
اتهام
accusation
U
اتهام
indictments
U
اتهام
delation
U
اتهام
indictment
U
اتهام
information
U
اتهام
on charge of
U
به اتهام
plaints
U
اتهام
charge
U
اتهام
arraignment
U
اتهام
charges
U
اتهام
charge
U
حمله اتهام
denunciation
U
اتهام شکایت
crimination
U
اتهام جنایت
chargeable
U
اتهام پذیر
charges
U
حمله اتهام
discharges
U
رفع اتهام
crimination
U
اتهام بجنایت
accusingly
U
بطریق اتهام
discharge
U
رفع اتهام
denunciation
U
اتهام نقض
self accusation
U
اتهام به خود
denunciations
U
اتهام نقض
denunciations
U
اتهام شکایت
recriminations
U
اتهام متقابل
recrimination
U
اتهام متقابل
quietus
U
رفع اتهام
penal
<adj.>
U
اتهام پذیر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
اتهام پذیر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
اتهام پذیر
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
اتهام پذیر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
اتهام پذیر
[حقوقی]
denunciatory
U
وابسته به بدگویی و اتهام
indictable
<adj.>
U
اتهام پذیر
[حقوقی]
imputatively
U
از راه اسناد یا اتهام
indicement
U
اتهام بموجب ادعانامه
criminate
U
در معرض اتهام قرار دادن
allegation
[against somebody]
U
تهمت
[اتهام]
[در برابر کسی]
[ قانون]
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness
U
خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
incriminatory
U
تهمت امیز اتهام امیز
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
sensible
U
قابل درک قابل رویت
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
qualified
U
قابل
incapable
U
نا قابل
dissoluble
U
قابل حل
apt
U
قابل
capable
U
قابل
acceptor
U
قابل
abler
U
قابل
thorough paced
U
قابل
soluble
U
قابل حل
ablest
U
قابل
good
U
قابل
sensible
U
قابل حس
solvable
U
قابل حل
able
U
قابل
operable
U
قابل درمان
operable
U
قابل علاج
inventible
U
قابل اختراع
machinable
U
قابل تراش
observable
U
قابل مراعات
open cheque
U
چک قابل انتقال
separable
U
قابل تفکیک
inventible
U
قابل جعل
irrigable
U
قابل ابیاری
noticeable
U
قابل توجه
mentionable
U
قابل ذکر
nota bene
U
قابل توجه
numerable
U
قابل شمارش
omissible
U
قابل حذف
irrecusable
U
غیر قابل رد
justifiable
U
قابل توجیه
knowable
U
قابل دانستن
investigable
U
قابل رسیدگی
piceous
U
قابل اشتعال
plantable
U
قابل کشت
imaginable
U
قابل درک
inhabitable
U
قابل سکنی
inflexional
U
قابل صرف
inflective
U
قابل صرف
apparent
U
قابل رویت
inflamable
U
قابل اشتعال
persuadable
U
قابل تشویق
inheritable
U
قابل توارث
pasturable
U
قابل چرا
interconvertible
U
قابل تبدیل
insurable
U
قابل بیمه
inquirable
U
قابل تحقیق
inoculable
U
قابل تلقیح
detectable
U
قابل کشف
pardoable
U
قابل عفو
partible
U
قابل افراز
negotiated
U
قابل انتقال
namable
U
قابل ذکر
meltable
U
قابل ذوب
mibeable
U
قابل استخراج
liveable
U
قابل زیستن
minable
U
قابل استخراج
livable
U
قابل زندگی
livable
U
قابل معاشرت
mistakable
U
قابل اشتباه
mobilizable
U
قابل تجهیز
pivoting
U
قابل چرخش
liveable
U
قابل معاشرت
medicable
U
قابل معالجه
merchantable
U
قابل معامله
merchantable
U
قابل فروش
maintainable
U
قابل نگاهداری
macroscopic
U
قابل رویت
digestible
U
قابل هضم
enforceable
U
قابل اجراء
enforceable
U
قابل اجرا
liveable
U
قابل زندگی
livable
U
قابل زیستن
trustworthy
U
قابل اعتماد
leviable
U
قابل تحمیل
eligible
U
قابل انتخاب
negotiating
U
قابل انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
kenspeckle
U
قابل شناسایی
regrettable
U
قابل تاسف
negotiate
U
قابل انتقال
justiciable
U
قابل دادرسی
multiplicable
U
قابل تکثیر
licensable
U
قابل اجازه
limit of inflammability
U
حد قابل اشتعال
limsy
U
قابل انحناء
moot
U
قابل بحث
selectively
U
قابل انتخاب
selective
U
قابل انتخاب
moveable
U
قابل تغییر
limpsy
U
قابل انحناء
drinkable
U
قابل اشامیدن
multipliable
U
قابل تکثیر
limpsey
U
قابل انحناء
judicable
U
قابل قضاوت
admissible
U
قابل قبول
remissible
U
قابل اغماض
removable
U
قابل رفع
vulnerable
U
قابل حمله
removable
U
قابل انتقال
comprehensible
U
قابل درک
intelligible
U
قابل درک
intelligible
U
قابل فهم
removable
U
قابل عزل
renderable
U
قابل ارائه
rentable
U
قابل اجاره
repairable
U
قابل جبران
reparable
U
قابل جبران
repeatable
U
قابل تکرار
replaceable
U
قابل تعویض
objectionable
U
قابل اعتراض
recoupable
U
قابل جبران
substitutable
U
قابل تعویض
distinct
U
قابل تشخیص
discernible
U
قابل تشخیص
discernible
U
قابل تمیز
refillable
U
قابل تعویض
reflexible
U
قابل انعکاس
refractile
U
قابل انکسار
refrangible
U
قابل انکسار
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com