Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
medical fitness for marriage
U
قابلیت صحی برای ازدواج
physical capacity for marriage
U
قابلیت صحی برای ازدواج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
range resolution
U
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
to fix somebody up with somebody
[American E]
U
دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
to get somebody paired off with somebody
U
دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
win a lady's hand
U
موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
operating level
U
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
condensability
U
قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
to pair somebody off
[up]
with somebody
U
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
interoperability
U
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
airmobility
U
قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity
U
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
marriage
U
ازدواج پیمان ازدواج
marriages
U
ازدواج پیمان ازدواج
flotation
U
قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
serviceability
U
قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
swimming capability
U
قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
electromagnetic compatability
U
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
accession
U
قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
commensurability
U
قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
burned
U
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
contractibility
U
قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
reflectance
U
قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility
U
قابلیت کشش قابلیت تورق
strain hardenability
U
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
ineligibility
U
عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
marriage
U
ازدواج
spousal
U
ازدواج
hymen
U
ازدواج
hymens
U
ازدواج
matrimony
U
ازدواج
marriages
U
ازدواج
marriageable age
U
ازدواج
civil marriages
U
ازدواج محضری
civil marriage
U
ازدواج محضری
wive
U
ازدواج کردن
wedded
U
ازدواج کرده
wedded
U
وابسته به ازدواج
marriage line
U
گواهینامه ازدواج
marriage bed
U
قباله ازدواج
marriage of convenience
U
ازدواج مصلحتی
marriages of convenience
U
ازدواج مصلحتی
matrimonial
U
مربوط به ازدواج
matrimony
U
ازدواج نکاح
post nuptial
U
بعد از ازدواج
single
U
ازدواج نکرده
wedder
U
ازدواج کننده
affiance
U
پیمان ازدواج
match
U
ازدواج زورازمایی
matches
U
ازدواج زورازمایی
soles
U
ازدواج نکرده
sole
U
ازدواج نکرده
registration of marriage
U
ثبت ازدواج
to take to wife
U
ازدواج کردن با
dissolution of marriage
U
انحلال ازدواج
premarital
U
پیش از ازدواج
joins
U
ازدواج کردن
joined
U
ازدواج کردن
join
U
ازدواج کردن
misogamist
U
بیزار از ازدواج
marries
U
ازدواج کردن
remarriages
U
ازدواج مجدد
married under a contract unlimited perio
U
ازدواج کردن
remarriage
U
ازدواج مجدد
nullity of marriage
U
بطلان ازدواج
intermarriage
U
ازدواج با خویشاوندان
gamophobia
U
ازدواج هراسی
A marriage of convenience .
U
ازدواج مصلحتی
pop the question
<idiom>
U
تقاضای ازدواج
misogamy
U
ازدواج ستیزی
marriage registry
U
دفتر ازدواج
termination of marriage
U
فسخ ازدواج
mesalliance
U
ازدواج با زیردستان
marry
U
ازدواج کردن
tie the knot
<idiom>
U
ازدواج کردن
temporary marriage
U
ازدواج موقت
mismatch
U
ازدواج ناجور
misogamy
U
بیزاری از ازدواج
celibacy
U
بی شوهری امتناع از ازدواج
nubile
U
قابل ازدواج و همسری
common law marriage
U
ازدواج غیر رسمی
newlywed
U
تازه ازدواج کرده
banning
U
اعلان ازدواج در کلیسا
break up of the a proposed marriage
U
به هم خوردن ازدواج احتمالی
matchmakers
U
دلال یا دلاله ازدواج
bans
U
اعلان ازدواج در کلیسا
ban
U
اعلان ازدواج در کلیسا
marriage line
U
عقدنامه سند ازدواج
adultery
U
بی دینی ازدواج غیرشرعی
endogamy
U
رسم ازدواج قبیلهای
matchmaker
U
دلال یا دلاله ازدواج
breach of promise
U
شکستن پیمان ازدواج
exogamy
U
ازدواج با افرادخارج از قبیله
ask for a lady's hand
U
تقاضای ازدواج با بانویی کردن
annul a marriage
U
عقد ازدواج را فسخ کردن
levirate
U
ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
extra-curricular
U
فعالیت جنسی خارج از ازدواج
hetaerism
U
ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
in law
U
خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
Nothing is further from my mind than marriage .
U
اصلا" فکر ازدواج نیستم
To marry below ones station.
U
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
morganatic
U
ازدواج کننده باپست تراز خود
bastard eigne
U
بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
sororate
U
رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
cohabiting
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
Congratrlation on your marriage .
U
ازدواج شما بسیار مبارک باشد
cohabited
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabit
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabits
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
She married for love ,not for money .
U
بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
intermarriage
U
ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
shack up with
<idiom>
U
هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج
She married a man old eonugh to be her father.
U
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
intermarrying
U
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
young people
U
دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
polygeny
U
پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
to marry at a registry office
U
در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
miscegenation
U
ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
intermarry
U
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries
U
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarried
U
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
free love
U
عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
rob the cradle
<idiom>
U
دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
in love - engaged - married
U
عاشق . نامزد . متاهل
[مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
polyandry
U
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
prothalamion
U
ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
prothalamium
U
ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
If only she would marry me !
U
اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
morgantic marriage
U
ازدواج مرد عالی نسب با زنی از طبقه دانیه
fornication
U
رابطه جنسی
[قبل از]
بیرون از ازدواج
[دین]
[حقوق]
Oedipus
U
ادیپوس
[افسانه یونانی]
[پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
banns
U
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
pocket piece
U
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
restraint of marriage
U
شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
special bastard
U
هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
credential
U
قابلیت
abilities
U
قابلیت
ability
U
قابلیت
contemptibility
U
قابلیت
susceptibility
U
قابلیت
habilitation
U
قابلیت
competence
U
قابلیت
skill
U
قابلیت
qualification
U
قابلیت
competence
U
قابلیت
eligibility
U
قابلیت
solubility
U
قابلیت حل
solvability
U
قابلیت حل
adaptability
U
قابلیت
fitness
U
قابلیت
capability
U
قابلیت
capacities
U
قابلیت
capacity
U
قابلیت
resilience
U
قابلیت ارتجاع
serviceability
U
قابلیت استفاده
edibility
U
قابلیت خوردن
magnetic susceptibility
U
قابلیت مغناطیسی
divisibility
U
قابلیت تقسیم
dependability
U
قابلیت اطمینان
destructibility
U
قابلیت انهدام
distensibility
U
قابلیت انبساط
visibility
U
قابلیت رویت
dissolubility
U
قابلیت انحلال
dis qualified
U
فاقد قابلیت
digestibility
U
قابلیت هضم
potability
U
قابلیت شرب
dependability
U
قابلیت اعتماد
serviceability
U
قابلیت تعمیر
excitability
U
قابلیت تحریک
portability
U
قابلیت ترابری
expandability
U
قابلیت انبساط
expandability
U
قابلیت توسعه
expansibility
U
قابلیت انبساط
explosiveness
U
قابلیت انفجار
extensibility
U
قابلیت تمدید
extensibility
U
قابلیت کشش
exchangeability
U
قابلیت معاوضه
erodibility
U
قابلیت فرسایش
portability
U
قابلیت انتقال
portability
U
قابلیت حمل
emissivity
U
قابلیت نشر
emissivity
U
قابلیت انتشار
severability
U
قابلیت سواشدن
severability
U
قابلیت تقسیم
comparability
U
قابلیت قیاس
erectility
U
قابلیت نعوظ
solubility
U
قابلیت انحلال
combustiblity
U
قابلیت احتراق
computability
U
قابلیت محاسبه
conceivability
U
قابلیت تصور
serializability
U
قابلیت تسلسل
conductibility
U
قابلیت هدایت
conductivity
U
قابلیت هدایت
preventability
U
قابلیت جلوگیری
presentability
U
قابلیت ارائه
compressibility
U
قابلیت فشردگی
comprehensibility
U
قابلیت درک
dependable
U
قابلیت اطمینان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com