Perdic | قابلیت ارتباط | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	communicability U	قابلیت ارتباط

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	teleconferencing U	ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
	data link U	ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
	interoperability U	قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
	range resolution U	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
	airmobility U	قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
	elasticity U	خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
	serviceability U	قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
	flotation U	قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
	electromagnetic compatability U	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
	swimming capability U	قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
	cut out U	وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
	accession U	قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
	commensurability U	قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
	ductility U	قابلیت کشش قابلیت تورق
	reflectance U	قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
	strain hardenability U	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
	concernment U	ارتباط
	correspondence U	ارتباط
	ligature U	خط ارتباط
	relation U	ارتباط
	correlation U	ارتباط
	rapport U	ارتباط
	correspondences U	ارتباط
	relationship U	ارتباط
	intercommunication U	ارتباط
	hookup U	ارتباط
	coherence U	ارتباط
	connexions U	ارتباط
	connection U	ارتباط
	relationships U	ارتباط
	enchainment U	ارتباط
	coherency U	ارتباط
	communication U	ارتباط
	link U	ارتباط
	correspondency U	ارتباط
	communicating U	ارتباط
	liaisons U	ارتباط
	liaison U	ارتباط
	tie in U	ارتباط دادن
	telecommunications U	ارتباط تلگرافی
	telecommunications U	ارتباط از دور
	bond U	ارتباط چسب
	associations U	پیوند ارتباط
	association U	پیوند ارتباط
	inaccessible U	ارتباط ناپذیر
	wire communication U	ارتباط با سیم
	logging in U	برقراری ارتباط
	tie in U	وسیله ارتباط
	tie-in U	ارتباط دادن
	tie-in U	وسیله ارتباط
	communication U	ارتباط و مخابرات
	tie-ins U	ارتباط دادن
	tie-ins U	وسیله ارتباط
	visual communication U	ارتباط بصری
	trunk line cable U	کابل ارتباط
	juxtaposition U	ارتباط اجباری
	intercommunication U	ارتباط داخلی
	intercommunion U	ارتباط مشترک
	selective signalling U	ارتباط مخصوص
	log on U	برقراری ارتباط
	log out U	قطع ارتباط
	logging off U	قطع ارتباط
	login U	قطع ارتباط
	relevancy U	ربط ارتباط
	relational U	ارتباط شرح
	logout U	قطع ارتباط
	agency of communications U	منبع ارتباط
	put through U	ارتباط پیداکردن
	background communication U	ارتباط پس زمینه
	mass communication U	ارتباط جمعی
	mitwelt U	ارتباط با همنوع
	arithmetic relation U	ارتباط محاسباتی
	association coefficient U	ضریب ارتباط
	asynchronous commuinication U	ارتباط ناهمزمان
	attachment plug U	دوشاخه ارتباط
	log off U	قطع ارتباط
	log in U	برقراری ارتباط
	telephone communication U	ارتباط تلفنی
	telecommunication U	ارتباط دوربرد
	synchronous communication U	ارتباط همزمان
	inverse relationship U	ارتباط معکوس
	correlation U	ارتباط داشتن
	inaccessibility U	ارتباط ناپذیری
	communication theory U	نظریه ارتباط
	subcontrariety U	ارتباط قیاسی
	communicate U	ارتباط گرفتن
	communicated U	ارتباط گرفتن
	communication network U	شبکه ارتباط
	communicates U	ارتباط گرفتن
	communicable U	قابل ارتباط
	intercom U	ارتباط داخلی
	intercoms U	ارتباط داخلی
	communicability U	ارتباط پذیری
	signal communications U	ارتباط و مخابرات
	one sided communication U	ارتباط یکسویه
	connexion U	ارتباط اتصال
	disaffiliation U	عدم ارتباط
	data communication U	ارتباط داده ها
	communications U	ارتباط و مخابرات
	extraneousness U	عدم ارتباط
	wire U	ارتباط باسیم
	cryptocommunication U	ارتباط رمز
	wires U	ارتباط باسیم
	conversational interaction U	ارتباط محاورهای
	connects U	ارتباط رخها
	connect U	ارتباط رخها
	data communication U	ارتباط دادهای
	disconnectedly U	بدون ارتباط
	disjointedness U	عدم ارتباط
	extraneity U	عدم ارتباط
	direct relationship U	ارتباط مستقیم
	disconnection U	قطع ارتباط
	relevance U	ربط ارتباط
	liaise U	ارتباط پیدا کردن
	correlation U	ارتباط همبسته کردن
	liaising U	ارتباط پیدا کردن
	liaised U	ارتباط پیدا کردن
	mass media U	وسایل ارتباط جمعی
	tele communication U	ارتباط دور برد
	liaises U	ارتباط پیدا کردن
	disconnects U	قط ع ارتباط بین دو وسیله
	disconnect U	قط ع ارتباط بین دو وسیله
	linkages U	اتصال وسیله ارتباط
	linkage U	اتصال وسیله ارتباط
	disconnecting U	قط ع ارتباط بین دو وسیله
	inconsequence U	فقدان ارتباط منطقی
	backgrounds U	فعالیت ارتباط دادهای
	interlocked U	بهم ارتباط داشتن
	telepathy U	ارتباط افکار با یکدیگر
	landing signal officer U	افسر ارتباط فرود
	incommunicado U	بدون وسایل ارتباط
	interlocking U	بهم ارتباط داشتن
	interlocks U	بهم ارتباط داشتن
	interlock U	بهم ارتباط داشتن
	combat liaison U	ربط و ارتباط رزمی
	background U	فعالیت ارتباط دادهای
	communication network U	شبکه ارتباط و مخابرات
	cryptocommunication U	ارتباط ومخابرات رمزی
	communicate	ارتباط برقرار کردن
	piezoelectric U	ارتباط در بعضی موادکریستالی
	disrelation U	عدم ارتباط بی ارتباطی
	pecking order <idiom> U	راه ارتباط بایکدیگر
	electronic security U	رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
	coherent U	دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
	interactive U	که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
	primary U	خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
	intercommunication system U	ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
	communicate U	مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
	journal U	گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
	synesis U	ارتباط مفاهیم ربط معانی
	journals U	گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
	extrajudicial U	بدون ارتباط به موضوع دعوی
	communicates U	مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
	communicated U	مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
	logging-on U	برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
	equipotential bonding conductor connection U	ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
	dealing U	مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
	group U	کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
	wigway U	ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
	groups U	کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
	wigwag U	ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
	twin sideband U	ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
	relevant U	آنچه ارتباط مهمی دارد
	control line U	ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
	telecommuting U	ارتباط برقرار کردن راه دور
	communication deception U	گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
	intercoms U	سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
	dialog U	ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
	scheduled circuits U	خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
	open system interconnection reference U	مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
	pull up U	اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
	dialogue U	ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
	docking U	ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
	continuity U	مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
	dialogues U	ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
	boat train U	[خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
	intercom U	سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
	tropospheric scatter U	سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
	solvability U	قابلیت حل
	fitness U	قابلیت
	abilities U	قابلیت
	solubility U	قابلیت حل
	contemptibility U	قابلیت
	habilitation U	قابلیت
	eligibility U	قابلیت
	skill U	قابلیت
	credential U	قابلیت
	adaptability U	قابلیت
	capability U	قابلیت
	capacities U	قابلیت
	qualification U	قابلیت
	capacity U	قابلیت
	ability U	قابلیت
	competence U	قابلیت
	susceptibility U	قابلیت
	competence U	قابلیت
	suite U	مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
	combat liaison U	حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
	contacted U	ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
	contacting U	ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف