English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disallow U قائل نشدن
disallowed U قائل نشدن
disallowing U قائل نشدن
disallows U قائل نشدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to show f. U تسلیم نشدن رام نشدن
to keep up one's spirits U دلسرد نشدن
resist temptation U وسوسه نشدن
to fall through U موفق نشدن
to put by U تسلیم نشدن
hold the line <idiom> U تسلیم نشدن
fall short (of one's expectations) <idiom> U موفق نشدن
to get out of the way U مانه نشدن
to go wrong U موفق نشدن
to miss fire U کامیاب نشدن
unsay U گفته نشدن
to miss plant U سبز نشدن
excluding U شامل نشدن
tellers U قائل
teller U قائل
to keep ones he U دست پاچه نشدن
to keep cold U دست پاچه نشدن
exclusion U عمل شامل نشدن
underdraw U کشیده نشدن زه تا اخر
to keep one's hair on U دست پاچه نشدن
to not be [any] the wiser <idiom> U باز هم متوجه نشدن
exclude U شامل نشدن یا جداشدن
keep one's head U دست پاچه نشدن
keep one's hair on U دست پاچه نشدن
keep cold U دست پاچه نشدن
excludes U شامل نشدن یا جداشدن
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
to keep ones hair on U دست پاچه نشدن
discriminator U قائل به تبعیض
euhemerism U قائل شدن
ditheist U قائل بدوخدا
blackout U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
to collapse U موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
to f. in the pan U باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
blackouts U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
expostfacto U عطف به ماسبق نشدن قانون
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
forjudge U تبعیض قائل شدن
forejudge U تبعیض قائل شدن
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
make an exception U استثناء قائل شدن
to d. a distinction U فرقی قائل شدن
prices U بها قائل شدن
price U بها قائل شدن
valuer U ارزش قائل شونده
discriminate U تبعیض قائل شدن
discriminated U تبعیض قائل شدن
discriminates U تبعیض قائل شدن
valuers U ارزش قائل شونده
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
stand in awe of <idiom> U احترام قائل شدن برای
to make an exception U استثنا کردن یا قائل شدن
overvaluing U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalued U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalue U بیش از حد ارزش قائل شدن
valorize U ارزش قائل شدن برای
overvalues U بیش از حد ارزش قائل شدن
preferentially U با قائل شدن حقوق امتیازی
demurs U استثنا قائل شدن تاخیر
segregates U تبعیض نژادی قائل شدن
segregate U تبعیض نژادی قائل شدن
externalizing U واقعیت خارجی قائل شدن
externalising U واقعیت خارجی قائل شدن
demurring U استثنا قائل شدن تاخیر
externalizes U واقعیت خارجی قائل شدن
deification U قائل به الوهیت شخص یاچیزی
dualize U دوتاداشتن از اثنویت قائل شدن
externalises U واقعیت خارجی قائل شدن
externalize U واقعیت خارجی قائل شدن
externalised U واقعیت خارجی قائل شدن
externalized U واقعیت خارجی قائل شدن
demurred U استثنا قائل شدن تاخیر
demur U استثنا قائل شدن تاخیر
segregating U تبعیض نژادی قائل شدن
To keep one s distmce from some one . U از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
leakages U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
leakage U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
impenitence U سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
to tread on somebody's foot <idiom> U برای کسی تبعیض قائل شدن
to hold somebody in esteem U برای کسی احترام قائل شدن
favoritism U استثناء قائل شدن نسبت بکسی
deifying U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
monolater U قائل بچند خداو پرستنده یکی
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
deified U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deifies U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deify U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
anthropomorphism U قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
anthropomorphize U جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
failed U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
prize U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prized U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizing U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizes U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
ratchet effect U اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
nonmonetarists U ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
ritualize U رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
differentiates U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiate U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiating U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com