Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to get down to the nitty-gritty
[to get down to brass tacks]
<idiom>
U
فوری به اصل مطلب رسیدن
[اصطلاح روزمره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hit the bull's-eye
<idiom>
U
به اصل مطلب رسیدن
the end sanctifies the means
U
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beats
U
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beat
U
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first
U
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he
U
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
afair
U
مطلب
labels
U
مطلب
topics
U
مطلب
labeling
U
مطلب
label
U
مطلب
themes
U
مطلب
theme
U
مطلب
thoughts
U
سر مطلب
labelled
U
مطلب
topic
U
مطلب
subject
U
مطلب
subjects
U
مطلب
subjecting
U
مطلب
criteria
U
مطلب
punch line
U
لب مطلب
punch-line
U
لب مطلب
subjected
U
مطلب
punch-lines
U
لب مطلب
thought
U
سر مطلب
subjecting
U
مطلب زیرموضوع
subjects
U
مطلب زیرموضوع
issues
U
صدور مطلب
gist
U
مطلب عمده
mattering
U
مطلب چیز
the point
[of the matter]
U
اصل مطلب
the salient point
<idiom>
U
اصل مطلب
press releases
U
مطلب مطبوعاتی
matter
U
مطلب چیز
label prefix
U
پیشوند مطلب
label alignment
U
هم ترازی مطلب
mattered
U
مطلب چیز
matters
U
مطلب چیز
enjambment
U
ادامهء مطلب
principal
U
مطلب مهم
principals
U
مطلب مهم
subject
U
مطلب زیرموضوع
subject matter
U
مطلب موضوع
issued
U
صدور مطلب
issue
U
صدور مطلب
root of the matter
U
اصل مطلب
subjected
U
مطلب زیرموضوع
precis
U
چکیده مطلب
press release
U
مطلب مطبوعاتی
clipped speech
U
حذف مطلب
cliff hanger
U
مطلب یا داستان جالب
that is not the case
U
مطلب چنین نیست
hugger mugger
U
تنهایی مطلب محرمانه
The crux of the matter . The quintessence.
U
جان کلام ( مطلب )
Lets pass on (proceed) to the main issue.
U
برویم سر مطلب اصلی
to overleap oneself
U
از مطلب پرت شدن
under pledge of secrecy
U
با قول کتمان مطلب
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
Lets get to the point.
U
بپردازیم به اصل مطلب
comprehension test
U
ازمون فهم مطلب
lowdown
<idiom>
U
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
round about
U
دور سر گرداندن مطلب
repeating label
U
برچسب یا مطلب مکرر
the matter is perplexed
U
مطلب پیچیده است
cliff-hangers
U
مطلب یا داستان جالب
cliff-hanger
U
مطلب یا داستان جالب
instantaneous
<adj.>
U
فوری
prompted
U
فوری
unintermediate
<adj.>
U
فوری
prompts
U
فوری
urgently
U
فوری
acute
<adj.>
U
فوری
prompt
U
فوری
urgent
U
فوری
immediate
<adj.>
U
فوری
sudden
U
فوری
instanter
U
فوری
spots
U
فوری
posthaste
U
فوری
snap shot
U
فوری
spontaneous
U
فوری
intuitive
<adj.>
U
فوری
spot
U
فوری
item of the agenda
U
اصل مطلب فهرست برنامه
you must have know this
U
حتما` این مطلب را شمامیدانستید
for brevity's sake
U
از بهر کوتاه کردن مطلب
the matter was kept private
U
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
point of the agenda
U
اصل مطلب فهرست برنامه
the point is
U
اصل مطلب این است
the matter itself
[the situation itself ]
[ the thing itself]
U
این مطلب بخودی خود
contraposition
U
قلب مطلب بطریق منفی
typeover mode
U
حالت تایپ روی مطلب
To wonder from the main topic.
U
از مطلب اصلی دور افتادن
to go into the matter
U
به این مطلب رسیدگی کردن
circumgyration
U
دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
overtype mode
U
حالت تایپ روی مطلب
prompt delivery
U
تحویل فوری
emergency priority
U
تقدم فوری
urgent priority
U
تقدم فوری
prompt deployment
U
گسترش فوری
spot test
U
ازمایش فوری
emergency care
U
مراقبتهای فوری
cash spot
U
نقد فوری
speedy trial
U
دادرسی فوری
hasty
U
عجولانه فوری
cash prompt
U
نقد فوری
scrams
U
فوری رفتن
scram
U
فوری رفتن
pistolgraph
U
عکس فوری
snap shooter
U
عکاس فوری
snap shot
U
عکس فوری
immediate memory
U
حافظه فوری
immediate message
U
پیام فوری
immediate mission
U
تک فوری هوایی
snapshot
U
عکس فوری
prompt payment
U
پرداخت فوری
real time
U
بازده فوری
inst
U
مخفف فوری
immediate action
U
عملیات فوری
instantaneous reaction
U
واکنش فوری
immediate
U
خیلی فوری
snapshots
U
عکس فوری
instantaneous photograph
U
عکس فوری
you must know this
U
شما باید این مطلب را بدانید
the face remains
U
مطلب همانست که هست فرق نمیکند
quick set
U
گرفتن فوری بتن
snapped
U
گرفتن عکس فوری
snap report
U
گزارش فوری یا انی
snapshoot
U
عکس فوری گرفتن
snapshoot
U
تیر فوری انداختن
snap
U
گرفتن عکس فوری
I need them urgently.
من آنها را فوری میخواهم.
immediate mission
U
ماموریت فوری هوایی
payable immediately
U
قابل پرداخت فوری
snaps
U
گرفتن عکس فوری
snapping
U
گرفتن عکس فوری
snap shot
U
عکس فوری گرفتن
the letter is urgent
U
نامه فوری است
immediate action
U
عکس العمل فوری
pistolgraph
U
دستگاه عکس فوری
red alert
U
آژیر خطر فوری
red alerts
U
آژیر خطر فوری
ready service
U
اماده به استفاده فوری
upsurge
U
قیام فوری وناگهانی
immediate addressing
U
ادرس دهی فوری
diction
U
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
We shall look into the matter in due ( good ) time .
U
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
slurs
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurring
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
plate proof
U
نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
slur
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurred
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
doodad
U
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
doodads
U
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
spot price
U
قیمت برای فروش فوری
tea bag
U
پاکت محتوی چای فوری
To demand prompt payment.
U
تقاضای پرداخت فوری کردن
Please reply as a matter of urgency.
U
لطفا فوری پاسخ دهید.
tea bags
U
پاکت محتوی چای فوری
exigent
U
محتاج به اقدام یا کمک فوری
I wI'll not comment on this issue.
U
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
paragraphist
U
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
emergency
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
he rode me off on a side issue
U
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
catastasis
U
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
May be I can interest you in this issue .
U
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
This company guarantees prompt delivery of goods.
U
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
spot sale
U
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
emergencies
U
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency
U
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
A rapid response would be appreciated.
U
از پاسخ فوری قدردانی می کنیم.
[اصطلاح رسمی]
inquiry processing
U
فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
reflex force
U
نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
readout
U
دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
dead line
U
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
accelerating pump
U
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
palinode
U
قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
dotting
U
در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
dot
U
در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
what matters is that ...
U
اصل مطلب
[چیزی که مهم است]
این است که ...
learning curve
U
منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
aims
U
رسیدن
to fetch up
U
رسیدن
aimed
U
رسیدن
aim
U
رسیدن
approaches
U
رسیدن
get
U
رسیدن
to get at
U
رسیدن به
get at
U
رسیدن به
peered
U
رسیدن
peer
U
رسیدن
approach
U
رسیدن
gets
U
رسیدن
approached
U
رسیدن
land
U
رسیدن
attain
U
رسیدن
to see to
U
رسیدن
to come to a he
U
رسیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com