English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
oratory U فن خطابه سخن پردازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
homiletics U فن خطابه
declaimation U خطابه
lecture U خطابه
lecturing U خطابه
lectured U خطابه
oration U خطابه
orations U خطابه
lectures U خطابه
allocution U خطابه
prelection U خطابه
pulpit U کرسی خطابه
pulpits U سکوب خطابه
precept U امریه خطابه
precepts U امریه خطابه
sermon U خطابه اندرز
rostra U کرسی خطابه
rostrum U کرسی خطابه
pulpit U سکوب خطابه
prelector U خطابه خوان
sermons U خطابه اندرز
rostrums U کرسی خطابه
bema U سکوی خطابه
pulpits U کرسی خطابه
platform U کف راه جایگاه خطابه
ambo U میز [سکوی] خطابه
ambon U میز [سکوی] خطابه
bars U کرسی خطابه وکلا
bar U کرسی خطابه وکلا
valediction U بدورد خطابه تودیعی
valedictions U بدورد خطابه تودیعی
platforms U کف راه جایگاه خطابه
moot U مجلس خطابه ومنافره انجمن
lecture U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectures U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectured U سخنرانی کردن خطابه گفتن
rostral U وابسته به منبر یا کرسی خطابه
lecturing U سخنرانی کردن خطابه گفتن
tribune U سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
post processing U پس پردازی
supererogation U بس پردازی
supererogatory U وابسته به بس پردازی
rhythmization U نواخت پردازی
head in the clouds <idiom> U رویا پردازی
file processing U پرونده پردازی
exocathection U برون پردازی
endocathection U به خود پردازی
Verbosity. Rhetoric. U عبارت پردازی
dp U داده پردازی
document processing U متن پردازی
data processing center U مرکزداده پردازی
ideation U اندیشه پردازی
Synectics U بدیعه پردازی
multiprocessing U چند پردازی
naturalism U طبیعت پردازی
preprocessing U پیش پردازی
priority processing U اولویت پردازی
list processing U لیست پردازی
pseudologia fantastica U دروغ پردازی
image processing U تصویر پردازی
symbolization U نماد پردازی
crystal pulling U بلور پردازی
teleprocessing U دور پردازی
data processing U داده پردازی
symbolism U نشان پردازی
reminiscence U خاطره پردازی
reminiscences U خاطره پردازی
phraseology U عبارت پردازی
batch processing U دسته پردازی
call processing U فراخوان پردازی
circumstantiality U حاشیه پردازی
theorization U نظریه پردازی
abat-voix U [قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
fantasising U وهم پردازی کردن
fantasize U وهم پردازی کردن
fantasized U وهم پردازی کردن
fantasizes U وهم پردازی کردن
fantasizing U وهم پردازی کردن
fantasises U وهم پردازی کردن
fantasised U وهم پردازی کردن
scientific data processing U داده پردازی علمی
versification U شاعری قافیه پردازی
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
yarn U افسانه پردازی کردن
verbiage U درازگویی سخن پردازی
locutions U سبک عبارت پردازی
businedd data processing U داده پردازی تجاری
business data processing U داده پردازی تجاری
setting U گیرش صحنه پردازی
data processing center U مرکز داده پردازی
distributed data processing U داده پردازی توزیعی
dp manager U مدیر داده پردازی
edp manager U مدیرداده پردازی الکترونیکی
locution U سبک عبارت پردازی
hypergnosia U نکته پردازی بیمارگون
hypergnosis U نکته پردازی بیمارگون
yarns U افسانه پردازی کردن
list processing langauge U زبان لیست پردازی
logomachy U بازی واژه پردازی
multiprocessing system U سیستم چند پردازی
settings U گیرش صحنه پردازی
bribed U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
indemnification U تاوان پردازی جبران زیان
bribe U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribes U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribing U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
She takes great care of her appearance U خیلی بسرو وضع خود می پردازی
rated through put U ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
valedictorian U دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
valedictorians U دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
symbolised U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolises U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolize U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolized U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizes U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizing U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolising U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
remote batch processing U پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com