English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
actuator U فعال کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ce U تراشه فعال کننده
epo U Off Power Emergency مدار و دکمههای فعال کننده ان
membrane keyboard U احساس کننده فشار را فعال میکند
psychoactive drug U داروی فعال کننده روان
Other Matches
active U هدف فعال خط مشی فعال
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
smacker U فعال
active U فعال
operational U فعال
light foot U فعال
commissioned <adj.> U فعال
active cell U سل فعال
snell U فعال
astir U فعال
go-ahead U فعال
smacking U فعال
efective U فعال
sthenic U فعال
up U فعال
upped U فعال
energetic U فعال
upping U فعال
strenuous U فعال
light footed U فعال
active window U پنجره فعال
activate U فعال کردن
adrenergic U فعال شونده
active therapy U درمان فعال
activated U فعال کردن
spiritous U فعال زنده
active vocabulary U واژگان فعال
activating U فعال کردن
active lines U خطهای فعال
activates U فعال کردن
spirituous U فعال سرزنده
actual output U بازداده فعال
semiactive U نیمه فعال
active force U نیروی فعال
kinetic energy U نیروی فعال
hot money U پول فعال
enthalpy U حرارت فعال
operating personnel U پرسنل فعال
inactive U غیر فعال
active U فعال کنشی
optically active U فعال نوری
out of action U غیر فعال
cycle stock U موجودی فعال
activate U فعال کردن
acting U فعال کاری
actinic rays U اشعه فعال
activation barrier U سد فعال سازی
whip up <idiom> U فعال کردن
activator U فعال ساز
active absorption U جذب فعال
active aircraft U هواپیمای فعال
active analysis U تحلیل فعال
active area U ناحیه فعال
active avoidance U اجتناب فعال
active balance U مانده فعال
active carbon U کربن فعال
active cell U سلول فعال
passive U غیر فعال
passives U غیر فعال
activation U فعال سازی
activation U فعال کردن
active center U مرکز فعال
active centers U مراکز فعال
come alive <idiom> U فعال ماندن
active hydrogen U هیدروژن فعال
active index U ایندکس فعال
active index U شاخص فعال
active installation U تاسیسات فعال
active installation U قسمت فعال
active sonar U ردیاب فعال
active stock U موجودی فعال
active sonar U سونار فعال
active site U موضع فعال
trig U فعال سرحال
active site U محل فعال
active file U فایل فعال
active file U پرونده فعال
active program U برنامه فعال
active element U عنصر فعال
active device U دستگاه فعال
activate فعال کردن
active mine U مین فعال
deactivating U غیر فعال کردن
euchromatin U بخش فعال کروماتین
pragmatic U فعال واقع بین
surfactants U مواد فعال در سطح
idle money U پول غیر فعال
surface active agents U مواد فعال در سطح
inactivate U غیر فعال کردن
nonoperating strength U پرسنل غیر فعال
passive sonar U ردیاب غیر فعال
passive element U یکان غیر فعال
go-getters U شخص فعال و زرنگ
go-getter U شخص فعال و زرنگ
reactive current U جریان غیر فعال
reactive power U توان غیر فعال
arm U خط وط وقفه فعال شده .
go getter U شخص فعال و زرنگ
overactive U فوق العاده فعال
deactivate U غیر فعال کردن
deactivated U غیر فعال کردن
deactivates U غیر فعال کردن
pragmatics U فعال واقع بین
active labor force U نیروی کار فعال
activated charcoal U کربن فعال شده
activated charcoal U ذغال فعال شده
activated cathode U کاتد فعال شده
activated complex U کمپلکس فعال شده
activating effect of functional group U گروه فعال ساز
activated sludge U لجن فعال شده
active status U خط مشی فعال توپخانه
activation energy U انرژی فعال سازی
active database U پایگاه دادههای فعال
blocked <adj.> <past-p.> U غیر فعال شده
active fiscal policy U سیاست مالی فعال
active sonar U رادار دریایی فعال
disabled <adj.> <past-p.> U غیر فعال شده
locked <adj.> <past-p.> U غیر فعال شده
commissioning the ship U فعال کردن کشتی
activated carbon U کربن فعال شده
reactivating U دوباره فعال کردن
absorbo cel U سلولوز فعال شده
reactivates U دوباره فعال کردن
cationic U دارای کاتیون فعال
reactivated U دوباره فعال کردن
activated carbon U ذغال فعال شده
reactivate U دوباره فعال کردن
activated diffusion U پخش فعال شده
active zone of well U حوزه فعال چاه
activity U فعال یا مشغول بودن
activities U فعال یا مشغول بودن
passive fiscal policy U سیاست مالی غیر فعال
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
activated methylene group U گروه متیلن فعال شده
passive U غیر فعال مطیع وتسلیم
interrupting U خط وقفه که فعال شده است
lie by U غیر فعال باقی ماندن
interrupts U خط وقفه که فعال شده است
interrupt U خط وقفه که فعال شده است
passives U غیر فعال مطیع وتسلیم
man about town U مرد فعال اجتماعی وجهانی
reticular activating system U دستگاه فعال ساز شبکهای
activation U فعال شدن کنش وری
anaerobic U زنده و فعال بدون هوا واکسیژن
activates U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activating U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activated U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
operating force U نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
nonstriker U یازیگری که در لحظاتی ازبازی فعال نیست
to lie dormant U غیر فعال بودن [اصطلاح مجازی]
ascending reticular activating system U دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
paper fed U که وقتی فعال میشود که کاغذ وارد آن شود
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
apparatus U شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
standbys U قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standby U قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
coacher U مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
aras U system reticularactivating ascendingدستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
maskable U وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
viscosity valve U شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
masks U کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند
direct coupled transistor logic U سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
mask U کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند
edited U ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
edit U ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
unmount U برای آگاه کردن سیستم عامل از اینکه دیسک درایو فعال نیست
session U 1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
sessions U 1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
interrupting U اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
interrupt U اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
hottest U سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hot U سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
interrupts U اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
hotter U سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
child program U تابع یا برنامهای که توسط برنامههای دیگر فراخوانده می شوند و در حین اجرای برنامه دوم فعال می مانند
child process U تابع یا برنامهای که توسط برنامههای دیگر فراخوانده می شوند و در حین اجرای برنامه دوم فعال می مانند
autoexec bat U در DOS یک فایل دستهای است که هنگام روشن شدن کامپیوتر یا شروع مجدد کاردستگاه فعال میشود
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com