English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
backstreet U فعالیتهای غیر رسمی و مخفی و اغلب غیر قانونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
official oath U سوگند قانونی یا رسمی
conventicle U انجمن مخفی وغیر قانونی انجمن مذهبی
underground U مخفی شبکه مخفی جنگ غیر منظم
legalized U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalises U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizing U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
lanceolate leaves U برگ های اسلیمی [شاه عباسی] [نیزه ای] [شعله] [اغلب در یک یا دو سمت برگ بصورت کنگره بوده و در اغلب فرش های لچک ترنج و باغی بکار می رود.]
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
constructive notice U ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
make work activities U فعالیتهای کاربر
way of life فعالیتهای روزانه
nonmarket activities U فعالیتهای غیر بازاری
taxable activities U فعالیتهای مشمول مالیات
call-ups U احضار برای فعالیتهای نظامی
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
activities U رکورد فعالیتهای انجام شده
call up U احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up U احضار برای فعالیتهای نظامی
activity U رکورد فعالیتهای انجام شده
extracurricular U فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
suspended animation U وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
aprFs-ski U فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی
entrepremership U اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری
brain death U از کار افتادن مغز و کلیهی فعالیتهای مغزی
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
turning points U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning point U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
oftentimes U اغلب
oft [archaic, literary] <adv.> U اغلب
on any number of occasions <adv.> U اغلب
often <adv.> U اغلب
frequently U اغلب
many times <adv.> U اغلب
frequently <adv.> U اغلب
a lot of times <adv.> U اغلب
regularly [often] <adv.> U اغلب
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
escapism U هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
fellow traveler U کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
legitimate U عذر قانونی قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
legitimated U عذر قانونی قانونی
legitimates U عذر قانونی قانونی
in and out <idiom> U اغلب به بیرون رفتوآمد کردن
moviegoers U کسی که اغلب به سینما میرود
moviegoer U کسی که اغلب به سینما میرود
commonest U آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners U آنچه اغلب اتفاق میافتد
common U آنچه اغلب اتفاق میافتد
electronic journal U فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
frequenting U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
sorrel U اسب کهر اغلب با یال و دم سفید
frequented U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequents U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequent U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
copper [police officer] U پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
cambric tea U نوشابه گرمی از اب و شیر وشکر و اغلب چای
copper [police officer] U پاسبان [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
altar-niche U [تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
Pickles are often eaten as a relish . U خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
wheel mode U ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
increments U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
In the nature of things, young people often rebel against their parents. U طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
increment U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
slump U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumped U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumping U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumps U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
clandestine U مخفی
closeting U مخفی
secret U مخفی
slinky U مخفی
slinkiest U مخفی
slinkier U مخفی
furtive U مخفی
closeted U مخفی
closet U مخفی
hush-hush U مخفی
hush hush U مخفی
covert U مخفی
hid U مخفی
concealed U مخفی
undercover U مخفی
perdu or due U مخفی
closets U مخفی
secrets U مخفی
hidden U مخفی
chimney-bar U [نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
cist U [قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
horse design U نقش اسب [در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
emissary U مامور مخفی
bugging U میکروفن مخفی
submers U مخفی کردن
bug U میکروفن مخفی
bugs U میکروفن مخفی
obscure U مخفی کردن
conceal U مخفی کردن
conceals U مخفی کردن
obscured U مخفی کردن
under U مخفی درزیر
submergence U مخفی سازی
stowaway U مسافر مخفی
hideaway U مخفی گاه
occult U مخفی کردن
hideaways U مخفی گاه
stow U مخفی کردن
codes U کدهای مخفی
stowed U مخفی کردن
stowing U مخفی کردن
hid U مخفی شده
secret ballot U رای مخفی
under- U مخفی درزیر
stows U مخفی کردن
hidden file U فایل مخفی
obscurer U مخفی کردن
hidden codes U رمزهای مخفی
clandestinely U بطور مخفی
hidden U مخفی شده
submerge U مخفی کردن
hidy-hole U مخفی گاه
mole U مامور مخفی
cover U مخفی در بر گرفتن
hidey-hole U مخفی گاه
submerges U مخفی کردن
emissaries U مامور مخفی
hickok belt U مخفی کردن زه
secret agent U مامور مخفی
secret agents U مامور مخفی
submerging U مخفی کردن
stowaways U مسافر مخفی
defector in place U مامور مخفی
covert operations U عملیات مخفی
obscuring U مخفی کردن
hugger mugger U مخفی کردن
plainclothesman U پلیس مخفی
obscurest U مخفی کردن
by ballot U با رای مخفی
obscures U مخفی کردن
blinds U مخفی گاه
blinded U مخفی گاه
skeleton in one's closet <idiom> U رازهای مخفی
blind U مخفی گاه
coverings U مخفی در بر گرفتن
covers U مخفی در بر گرفتن
submerged U مخفی کردن
CD quality U اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
anoxia U فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
hide U مخفی نگاه داشتن
fig leaf U لاپوش مخفی کننده
hides U مخفی نگاه داشتن
fig leaves U لاپوش مخفی کننده
ballot U رای مخفی دادن
ballots U رای مخفی دادن
camouflaging U مخفی کردن پوشاندن
camouflages U مخفی کردن پوشاندن
camouflaged U مخفی کردن پوشاندن
camouflage U مخفی کردن پوشاندن
falsi crimen U مخفی کردن حقیقت
bugged U مجهز به میکروفن مخفی
balloted U رای مخفی دادن
Huffman code U کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
ada U زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
spial U عمل مخفی انجام دادن
perdue U مخفی سرباز جان فشان
perdu U مخفی سرباز جان فشان
hush U ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
cover U مخفی گاه [جامعه شناسی]
huddling U مخفی کردن درهم ریختگی
huddles U مخفی کردن درهم ریختگی
huddled U مخفی کردن درهم ریختگی
blind U مخفی گاه [جامعه شناسی]
huddle U مخفی کردن درهم ریختگی
hickok belt U مخفی شدن پنهان کردن
blind U پوشش مخفی [جامعه شناسی]
cover U پوشش مخفی [جامعه شناسی]
covered approach U پیشروی پوشیده معابر مخفی
gestapo U گشتاپو سازمان پلیس مخفی
conclearer of stolen goods U مخفی کننده اموال مسروقه
thrashing U 1-فعالیتهای زیادی دیسک . 2-مشخصات یا خطای برنامهای در حافظه مجازی . که باعث اتلاف وقت CPV برای جابجایی صفحات بین حافظه پشتیبان میشود
alabaster U [کربنات کلسیم نیمه شفاف در رنگ های زرد و سفید که اغلب در نورگیر پنجره استفاده می شود.]
disclose U یات چیزی که باید مخفی می ماند
discloses U یات چیزی که باید مخفی می ماند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com