English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
cartesian coordinates U سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
boot U اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
prompt to go U اماده برای رفتن
ready to die U اماده برای مرگ
to fit with U اماده کردن برای
fit to work U اماده برای کارکردن
on offer U اماده برای فروش
batted U گل اماده برای کوزه گری
cover U اماده برای برگرداندن توپ
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
covers U اماده برای برگرداندن توپ
up and running U اماده برای عملیات کامل
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
attack on preparation U شمشیرباز اماده برای حمله
bats U گل اماده برای کوزه گری
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
bat U گل اماده برای کوزه گری
on guard U اماده برای دفاع باشید
blip U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
carry U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
blips U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
carried U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
finished product U محصولات اماده برای توزیع ومصرف
platform load U بار اماده برای بارریزی هوایی
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
anglicize U باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicised U باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicising U باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicises U باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicized U باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicizes U باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicizing U باداب و رسوم انگلیسی درامدن
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
turnkey U سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
description U زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
descriptions U زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
backward U جستجو برای دادهای که از موقعیت نشانه گر شروع میشود یا از انتهای فایل و به ابتدای فایل می رسد
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
back U نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
backs U نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pin money U وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
relative plot U موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
air position U موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
line of position U خط موقعیت
occasion U موقعیت
sites U موقعیت
orientation U موقعیت
occasions U موقعیت
sited U موقعیت
site U موقعیت
positioned U موقعیت
occasioning U موقعیت
occasioned U موقعیت
lodgment U موقعیت
berth U موقعیت جا
berthed U موقعیت جا
berthing U موقعیت جا
berths U موقعیت جا
condition U موقعیت
lodgment or lodge U موقعیت
situation U موقعیت
position U موقعیت
situs U موقعیت
situations U موقعیت
locations U موقعیت
location U موقعیت
positioned U شکل موقعیت
plot U نقطه موقعیت
d. of a situation U موقعیت باریک
endo position U موقعیت اندو
social status U موقعیت اجتماعی
plots U نقطه موقعیت
radar location U موقعیت رادار
situation U موقعیت حالت
point guard U موقعیت گارد
plotted U نقطه موقعیت
orientation U تشخیص موقعیت
orientation U تعیین موقعیت
point U محل یا موقعیت
exoposition U موقعیت اگزو
positioning U تثبیت موقعیت
circumstantial U مربوط به موقعیت
advantage ground U موقعیت خوب
position buoy U بویه موقعیت
position finding U موقعیت یابی
situations U موقعیت حالت
social situation U موقعیت اجتماعی
storage location U موقعیت انباره
lied U موقعیت چگونگی
lies U موقعیت چگونگی
monopoly position U موقعیت انحصاری
forward position U موقعیت رو به جلو
pertinency U موقعیت شایستگی
rest position U موقعیت سکون
print position U موقعیت چاپ
position U شکل موقعیت
pertinence or nency U دخل موقعیت
pertinence U موقعیت شایستگی
firing position U موقعیت احتراق
configurations U وضعیت یا موقعیت
configuration U وضعیت یا موقعیت
lie U موقعیت چگونگی
razor edge U موقعیت بحرانی
stimulus situation U موقعیت محرک
case U وضعیت موقعیت
situation of a building U موقعیت ساختمان
ground position U موقعیت زمینی
sign position U موقعیت علامت
status U اهمیت یا موقعیت
cases U وضعیت موقعیت
bit position U موقعیت ذره
page orientation U موقعیت صفحه
footing U موقعیت وضع
benzylic position U موقعیت بنزیلی
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
flage pole position U موقعیت میله پرچمی
compass bearing U موقعیت برحسب قطبنما
upwell U موقعیت بهتری یافتن
iam ill bested U موقعیت بدی دارم
stand U عهده دارشدن موقعیت
downward U به طرف یک موقعیت پایین تر
blow U هدر دادن موقعیت
whiteouts U عدم تشخیص موقعیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com