Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
time pressure
U
فشار زمانی
pressure of time
U
فشار زمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slice
U
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices
U
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime
U
پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm
U
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
assembly
U
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
sometime
U
یک زمانی
temporal
U
زمانی
on
<prep.>
U
در
[زمانی]
time limits
U
حد زمانی
time limit
U
حد زمانی
simultaneeity
U
هم زمانی
whilom
U
یک زمانی
eternity
U
بی زمانی
time sense
U
حس زمانی
onetime
U
یک زمانی
eternities
U
بی زمانی
synchrony
U
هم زمانی
timeline
U
خط زمانی
synchronization
U
هم زمانی
contemporaneousness
U
هم زمانی
monomial
U
یک زمانی
time score
U
نمره زمانی
throughput time
U
اشتراک زمانی
times
U
زمانی موقعی
time lags
U
فاصله زمانی
timetabling
U
برنامه زمانی
timetable
U
برنامه زمانی
timetables
U
برنامه زمانی
timed
U
زمانی موقعی
temporal maze
U
ماز زمانی
temporal sign
U
علامت زمانی
time disorientation
U
گم گشتگی زمانی
timetabled
U
برنامه زمانی
clock paradox
U
پارادکس زمانی
time series
U
سریهای زمانی
time
U
زمانی موقعی
When I came in
U
زمانی که من تو آمدم
time bar
U
محدودیت زمانی
timetrend
U
روند زمانی
time error
U
خطای زمانی
time preference
U
ارجحیت زمانی
time estimation
U
براورد زمانی
time fire
U
تیر زمانی
time flutter
U
اختلال زمانی
time jitter
U
اختلال زمانی
time priority
U
اولویت زمانی
time fuse
U
ماسوره زمانی
time horizon
U
افق زمانی
time interval
U
فاصله زمانی
time path
U
مسیر زمانی
time preference
U
ترجیح زمانی
time priority
U
تقدم زمانی
time division multiplexing
U
تسهیم زمانی
time base
U
مبدا زمانی
timer switch
U
کلید زمانی
time constant
U
ثابت زمانی
time yield limit
U
حد تسلیم زمانی
time yield
U
تسلیم زمانی
time slice
U
برش زمانی
time table
U
جدول زمانی
time schedule
U
برنامه زمانی
time dilation
U
پارادوکس زمانی
time division multiplex
U
تسهیم زمانی
time study
U
بررسی زمانی
time quantum
U
ذره زمانی
time preference
U
رجحان زمانی
yore
U
در زمانی بسیاردور
lapses
U
فاصله زمانی
lapsing
U
فاصله زمانی
lagged
U
تاخیر زمانی
lags
U
تاخیر زمانی
no longer
U
نه بیشتر
[زمانی]
no longer
U
نه دیگر
[زمانی]
in a short time
U
در اندک زمانی
mechanical time fuze
U
ماسوره زمانی
interval
U
فاصله زمانی
time frames
U
چارچوب زمانی
time frame
U
چارچوب زمانی
timeline
U
تسلسل زمانی
schedules
U
برنامه زمانی
scheduled
U
برنامه زمانی
schedule
U
برنامه زمانی
lapse
U
فاصله زمانی
lag
U
تاخیر زمانی
time limits
U
محدوده زمانی
time limits
U
محدودیت زمانی
time scale
U
مقیاس زمانی
time scales
U
مقیاس زمانی
time sharing
U
اشتراک زمانی
time lag
U
تاخیر زمانی
time lag
U
فاصله زمانی
continuous time
U
با پیوستگی زمانی
spatiotemporal
U
فضایی و زمانی
time lags
U
تاخیر زمانی
time limit
U
محدودیت زمانی
flashbacks
U
وقفه زمانی
unit of time
U
واحد زمانی
flashback
U
وقفه زمانی
discrete time
U
با گسستگی زمانی
time limit
U
محدوده زمانی
temporal
U
جسمانی زمانی
vintage model
U
الگوی زمانی
synchronize
U
انطباق زمانی داشتن
synchronising
U
انطباق زمانی داشتن
time series data
U
امار سریهای زمانی
synchronizes
U
انطباق زمانی داشتن
time series analysis
U
تحلیل سریهای زمانی
time lags
U
فاصله زمانی مرده
aging
U
سخت گردانی زمانی
time lag
U
فاصله زمانی مرده
synchronised
U
انطباق زمانی داشتن
age hardening
U
سخت گردانی زمانی
vintage model
U
الگوی مقطع زمانی
synchronises
U
انطباق زمانی داشتن
asynchronous time division multiplexing
U
تسهیم زمانی ناهمگام
serve time
<idiom>
U
زمانی رادرزندان بودن
time slicing
U
برش زمانی زدن
monsoon
U
باد وباران زمانی
monsoons
U
باد وباران زمانی
time slicing
U
تقسیم بندی زمانی
timing
U
برنامه ریزی زمانی
high burst
U
تیر زمانی بالا
time fire
U
تیراندازی با گلوله زمانی
time division multiplexing
U
انتقال چندتایی زمانی
cross sectional data
U
داده ها در یک مقطع زمانی
inductive time constant
U
ثابت زمانی القا
capacitive time constant
U
ثابت زمانی فرفیت
cotidal
U
دارای هم زمانی در طغیان اب
input time constant
U
ثابت زمانی اولیه
time average symmetry
U
تقارن میانگین زمانی
tdm
U
تسهیم زمانی ultiplexing
chronologic
U
دارای ربط زمانی
since he was in petticoats
U
از زمانی که بچه بود
chronological
U
دارای ربط زمانی
chronological
U
ترتیب زمانی وقوع
o technique
U
تحلیل عوامل زمانی
time sampling
U
نمونه گیری زمانی
rate of time preference
U
نرخ برتری زمانی
distributed lag
U
توزیع فاصله زمانی
magnetic time relay
U
رله زمانی مغناطیسی
low time constant
U
ثابت زمانی کوچک
final
U
رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
finals
U
رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
greatuncle
U
زمانی برابر 00852 سال
synchronous time division multiplexing
U
تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
strain age hardening
U
سخت گردانی کرنشی زمانی
time out
U
معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
strain age harden
U
سخت کردن کرنشی زمانی
decision lag
U
تاخیر زمانی در تصمیم گیری
phase
U
دوره زمانی اجرای برنامه
phased
U
دوره زمانی اجرای برنامه
phases
U
دوره زمانی اجرای برنامه
social rate of time preference
U
نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
marginal rate of time preference
U
نرخ نهائی ترجیح زمانی
valve duration
U
مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
lap chart
U
جدول زمانی برای هر دور
chronograph
U
الت سنجش فواصل زمانی
age hardening susceptibility
U
تقبل سخت گردانی زمانی
time table
U
جدول زمانی ورود و عزیمت
time out of minds
U
زمانی که کسی یاد ندارد
time utility
U
بهره گیری از شرایط زمانی
time constant of an exponential quantity
U
ثابت زمانی یک کمیت نمایی
airburst ranging
U
تنظیم تیر زمانی بالا
time preference theory of interest
U
نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
phased
U
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phases
U
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
mechanical time fuze
U
ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
peaking
U
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
crippling
U
پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
peaks
U
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
cripples
U
پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippled
U
پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
cripple
U
پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
transient
U
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
peak
U
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
outages
U
مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
leases
U
استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
time lag
U
زمان تلف شده سکته زمانی
lease
U
استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
transients
U
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
He was quite a fellow in his day.
U
زمانی برای خودش آدمی بود
productive
U
مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
timed
U
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com