English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
press U فشار دادن با انگشتان
presses U فشار دادن با انگشتان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Can count on the fingers of one hand <idiom> U رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست [اتفاق نادر و به دفعات محدود]
hustle U فشار دادن
push U فشار دادن
presses U فشار دادن
pushing U فشار دادن
yerk U فشار دادن
pushes U فشار دادن
hustled U فشار دادن
force U فشار دادن
forces U فشار دادن
forcing U فشار دادن
pinch U فشار دادن
pinches U فشار دادن
press U فشار دادن
hustling U فشار دادن
pushed U فشار دادن
hustles U فشار دادن
pushed U نشاندن فشار دادن
push U نشاندن فشار دادن
pushes U نشاندن فشار دادن
squeezes U چلاندن فشار دادن
clamped U بندزدن فشار دادن
clamps U بندزدن فشار دادن
squeezed U چلاندن فشار دادن
squeezing U چلاندن فشار دادن
clamping U بندزدن فشار دادن
clamp U بندزدن فشار دادن
trigger squeeze U فشار دادن ماشه
squeeze U چلاندن فشار دادن
to poke somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
tensions U بحران تحت فشار قرار دادن
to prod somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
tension U بحران تحت فشار قرار دادن
suppress U مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppressing U مانع شدن تحت فشار قرار دادن
pushbutton U آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
suppresses U مانع شدن تحت فشار قرار دادن
yohan nukite U ضربه با انگشتان
with fingers interlocked U با انگشتان در هم افتاده
pyon son keut U نوک انگشتان
hirake U مفصلهای انگشتان
palicoot U نوک انگشتان پا
To try to strangle someone . U گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
to make a typo [American E] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
attack U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacked U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
to make a typing error [mistake] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
interdigital U واقع در میان انگشتان
interdigitate U واقع در میان انگشتان
finger dexterity test U ازمون چالاکی انگشتان
thrusts U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicks U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicking U فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
embattle U حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
thrusting U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
athlete's foot U ترک خوردن بین انگشتان پا
athlete's foot U نوعی مرض قارچی انگشتان
toho U اعضای انگشتان نشانه و شست
cat's cradle U ساختن طرحهای مختلف با نخ و انگشتان
touch U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
touches U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to press the button U دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
trap U فاصله چرمی بین شست انگشتان دستکش
keilo U ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
f key U برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
spans U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanning U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanned U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
home row U ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
fantod U فشار
strain U فشار
constraint U فشار
pressing U فشار
isobars U هم فشار
atmosphere U فشار جو
atmospheres U فشار جو
stroking U فشار با پا
strokes U فشار با پا
stroked U فشار با پا
stroke U فشار با پا
pressure vessel U فشار
stresses U فشار
distraint U فشار
stress U فشار
stressing U فشار
hydraulic pressure U فشار اب
atmospheric pressure U فشار جو
back iron U بن فشار
pressure curve U خم فشار
back pressure U پی فشار
total pressure U فشار کل
strains U فشار
zip U فشار
water pressure U فشار اب
bunt U فشار با سر
pressor U فشار زا
sense of pressure U حس فشار
pressure sense U حس فشار
barometric pressure U فشار جو
line of thrust U خط فشار
low pressure U فشار کم
pressured U فشار
push U فشار
thrusting U فشار
tension U فشار
compression U فشار
thrusts U فشار
tensions U فشار
pushes U فشار
presses U فشار
exertions U فشار
exertion U فشار
brunt U فشار
growing pains U فشار
isobare U هم فشار
isobar U هم فشار
isobar U تک فشار
pressure U فشار
weight U فشار
isobars U تک فشار
pushed U فشار
press U فشار
isopiestic U هم فشار
ice push U فشار یخ
pressures U فشار
impacts U فشار
zipped U فشار
violence U فشار
pressuring U فشار
impact U فشار
thrust U فشار
zips U فشار
zipping U فشار
isobar surface U سطح هم فشار
restrainer U فشار دهنده
effective pressure U فشار موثر
low air pressure U فشار هوای کم
pressure transducer U مبدل فشار
electric tension U فشار الکتریکی
edge pressure U فشار لبه
economic pressure U فشار اقتصادی
reduced pressure U فشار کاهیده
earth pressure U فشار خاک
kinetic pressure U فشار سینتیک
pressure tendency U گرایش فشار
reservoir pressure U فشار مخزن
bearing pressure U فشار یاطاقان
excess pressure U فشار اضافی
pressure surface U سطح فشار
equilibrium vapor pressure U فشار به حد تعادل
equilibrium pressure U فشار تعادلی
deflationary pressure U فشار انقباضی
dynamic pressure U فشار دینامیکی
low tension magneto U مگنت کم فشار
constant pressure U فشار ثابت
deflationary pressure U فشار ضدتورمی
longitudinal compression U فشار طولی
loss of pressure U افت فشار
end thrust U فشار محوری
radiation pressure U فشار تشعشع
diastolic pressure U فشار دیاستولی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com