English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overgrown U فزون رسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
profession of arms U شناخت رسته ها اشنایی با رسته ها
over graze U فزون چر
trans- U فزون
arm U رسته
duty branch U رسته
Corp U رسته
branches U رسته
branch U رسته
guild U رسته
guilds U رسته
amplifier U فزون ساز
over irrigation U فزون ابیاری
overactive U فزون کار
polyuria U فزون ادراری
amplification U فزون سازی
amplifiers U فزون ساز
categorization U رسته بندی
armor U رسته زرهی
artillery branch U رسته توپخانه
artillery corps U رسته توپخانه
basic branch U رسته اولیه
duty branch U رسته خدمتی
combat arms U رسته رزمی
signal corps U رسته مخابرات
veterinary corps U رسته دامپزشکی
signal U رسته مخابرات
class U رسته گروه
acrogenous U از انتها رسته
conifers U رسته درختانی
ordnance U رسته اردنانس
conifer U رسته درختانی
signalled U رسته مخابرات
signaled U رسته مخابرات
classing U رسته گروه
classes U رسته گروه
classed U رسته گروه
artillery U رسته توپخانه
triode amplifier U فزون ساز سه قطبی
sweep amplifier U فزون ساز روبنده
self consequence U خود فزون شماری
video amplifier U فزون ساز ویدئو
overvalue U فزون ارج کردن
oversold U فزون فروشی کردن
oversells U فزون فروشی کردن
overselling U فزون فروشی کردن
oversell U فزون فروشی کردن
overreacts U فزون واکنش کردن
overreacting U فزون واکنش کردن
overvalued U فزون ارج کردن
overreacted U فزون واکنش کردن
overreact U فزون واکنش کردن
overvalues U فزون ارج کردن
overvaluing U فزون ارج کردن
voltage amplification U فزون سازی ولت
hypersexuality U فزون خواهی جنسی
cathode follower U فزون ساز کاتدی
class c amplifier U فزون ساز درجه سی
class ab amplifier U فزون ساز درجه ا ب
cascode amplifier U فزون ساز کاسکودی
class a amplifier U فزون ساز درجه ا
amplifier tube U لامپ فزون ساز
electron multiplier U فزون ساز الکترون
class b amplifier U فزون ساز درجه ب
abundancy motive U انگیزه فزون خواهی
medical badge U علامت رسته پزشکی
combat support arms U رسته پشتیبانی رزمی
quartermaster U رسته سررشته داری
quartermasters U رسته سررشته داری
communication and electronics U رسته مخابرات و الکترونیک
no branch U شغل بدون رسته
infantry U رسته پیاده نظام
field officer U افسر رسته رزمی
voltage factor U ضریب فزون سازی دو الکترد
overly U به طور مفرط فزون کارانه
gas amplification factor U ضریب فزون سازی گاز
chrominance amplifier U فزون ساز رنگ تابی
radio frequency amplifier U فزون ساز بسامد رادیویی
public address amplifier U فزون ساز بلندگوی اجتماعات
power amplifier stage U مرحله فزون ساز توان
microphone pre amplifier U پیش فزون ساز میکروفون
modulated amplifier U مرحله فزون ساز تحمیلی
division officer U فرمانده قسمت افسر رسته
divisions U بخش رسته تقسیم کردن
division U بخش رسته تقسیم کردن
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
flood discharge U بده فزون ابی بده سیل
air branch U قسمت هوایی رسته هوایی
engineers U قسمت مهندسی رسته مهندسی
engineered U قسمت مهندسی رسته مهندسی
engineer U قسمت مهندسی رسته مهندسی
financing U رسته دارایی دارایی
finances U رسته دارایی دارایی
financed U رسته دارایی دارایی
finance U رسته دارایی دارایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com