English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
surplus production U فزونی تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
amplitude U فزونی
excess U فزونی
excesses U فزونی
increase U فزونی
increased U فزونی
preponderate U فزونی
increases U فزونی
congestion U فزونی
escalates U فزونی یافتن
escalated U فزونی یافتن
escalate U فزونی یافتن
intensity U شدت فزونی
hyperesthesia U فزونی حساسیت
escalating U فزونی یافتن
excess demand U فزونی تقاضا
intension U شدت فزونی
passive trade balance U فزونی واردات بر صادرات
hyperglycemia U فزونی قند خون
preponderance U فزونی سنگین تری
extreme U دورترین نقطه فزونی
hypertonicity U فزونی تونوس عضلانی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
progeniture U تولید
low productivity U تولید کم
manufactures U تولید
genesis U تولید
assembly line U خط تولید
products U تولید
manufactured U تولید
manufacture U تولید
fabrication U تولید
outputs U تولید
production line U خط تولید
production lines U خط تولید
assembly U تولید
product U تولید
total output U تولید کل
aggregate output U تولید کل
assembly lines U خط تولید
production rule U تولید
production technique U فن تولید
turn out U تولید
generations U تولید
generation U تولید
articulation U تولید
production U تولید
total product U تولید کل
output U تولید
productions U تولید
potential output U تولید بالقوه
beep U تولید صدا
produce U تولید کردن
generations U تولید نیرو
per capita output U تولید سرانه
power of production U نیروی تولید
pedogenesis U تولید خاک
raises U تولید کردن
raise U تولید کردن
production U تولید دستهای
peak output U حداکثر تولید
beeps U تولید صدا
beeping U تولید صدا
productions U تولید دستهای
beeped U تولید صدا
produced U تولید کردن
period of production U دوره تولید
begetting U تولید کردن
productions U تولید محصول
production U تولید محصول
cost of production U هزینه تولید
jamming U تولید پارازیت
productions U تولید کردن
produces U تولید کردن
the procreative instinct U غریزه تولید
pilot production U تولید نمونه
production U تولید کردن
begets U تولید کردن
beget U تولید کردن
procreating U تولید کردن
procreates U تولید کردن
procreated U تولید کردن
procreate U تولید کردن
production factors U عوامل تولید
aggradation of permafrost U تولید شبنم
aggradation of permafrost U تولید مه شبنم
aggregate production function U تابع تولید کل
average product U تولید متوسط
incendiarism U تولید حریق
inbreed U تولید کردن
begat U تولید کردن
branches of production U شاخههای تولید
flow of production U جریان تولید
factors of production U عوامل تولید
agents of production U عوامل تولید
reproduction U تولید دوباره
reproductions U تولید مثل
reproductions U تولید مجدد
reproductions U تولید دوباره
ingot production U تولید شمش
ingenerate U تولید کردن
branches of production U رشتههای تولید
bring forward U تولید کردن
calorification U تولید حرارت
full production U تولید در حداکثرفرفیت
full production U تولید کامل
energy production U تولید انرژی
energy production U تولید نیرو
forces of production U نیروهای تولید
food production U تولید غذا
factor of production U عامل تولید
factory production U تولید کارخانهای
fetch up U تولید کردن
elasticity of production U کشش تولید
gas making U تولید گاز
gas generation U تولید گاز
capital intensive technique U فن تولید سرمایه بر
carcinogenesis U تولید سرطان
chylification U تولید کیلوس
chymification U تولید کیموس
home country U محل تولید
generation of oscillations U تولید نوسان
generation of current U تولید جریان
generating tool U ابزار تولید
generable U قابل تولید
flow of production U گردش تولید
overproduction U تولید مازاد
net productivity U تولید خالص
net output U تولید خالص
neogenesis U تولید جدید
national product U تولید ملی
national output U تولید ملی
monopoly output U تولید انحصاری
mode of production U وجه تولید
mode of production U طرز تولید
labor intensive production U تولید کاربر
sparking U تولید جرقه
overproduction U اضافه تولید
overproduction U تولید بیش از حد
output variability U تغییرات تولید
output rate U نرخ تولید
output per head U تولید سرانه
optimum output U تولید مطلوب
optimum output U تولید بهینه
productivity U قابلیت تولید
mode of production U شیوه تولید
metagenesis U تناوب تولید
mechanical production U تولید ماشینی
homogenesis U تولید مثل
producer U تولید کننده
producers U تولید کننده
mass-production U تولید انبوه
reproduction U تولید مثل
manufacturers U تولید کننده
manufacturer U تولید کننده
begotten U تولید کرده
means of production U وسایل تولید
means of production U ابزار تولید
mass production U تولید انبوه
mass production U تولید ماشینی
mass production U تولید بمقدارزیاد
marginal output U تولید نهائی
manufacturing cost U هزینه تولید
reproduction U تولید مجدد
progenitive U تولید کننده
pyogenesis U تولید چرک
put out <idiom> U تولید کردن
rate of output U نرخ تولید
rate of output U میزان تولید
regenerating U تولید مجدد
regenerates U تولید مجدد
regenerated U تولید مجدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com