English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fudge U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudged U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
plods U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plod U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodded U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodding U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
paced U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
pace U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paces U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
slow motion picture U تصویر با حرکت اهسته
logged U اهسته وکند شده در حرکت
lures U فریفتن اغوا کردن
luring U فریفتن اغوا کردن
doodling U فریفتن سروصدا کردن
inveigled U فریفتن سرگرم کردن
lured U فریفتن اغوا کردن
lure U فریفتن اغوا کردن
inveigles U فریفتن سرگرم کردن
inveigling U فریفتن سرگرم کردن
inveigle U فریفتن سرگرم کردن
doodled U فریفتن سروصدا کردن
doodle U فریفتن سروصدا کردن
doodles U فریفتن سروصدا کردن
charm U مسحور کردن فریفتن
stewed U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stews U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
jilted U ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilting U ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilts U ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilt U ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
poop U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poops U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
tap U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapped U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapping U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
to slack up U کم کم اهسته کردن
trickle charge U پر کردن اهسته
slacken U اهسته کردن
slackened U اهسته کردن
slackening U اهسته کردن
slackens U اهسته کردن
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
gentler U اهسته ملایم کردن
decants U اهسته خالی کردن
gentle U اهسته ملایم کردن
elutriate U اهسته خالی کردن
decelerate U کندکردن اهسته کردن
decelerates U کندکردن اهسته کردن
decelerating U کندکردن اهسته کردن
decanting U اهسته خالی کردن
decanted U اهسته خالی کردن
decant U اهسته خالی کردن
slowing U اهسته کردن یاشدن
slower U اهسته کردن یاشدن
slowed U اهسته کردن یاشدن
slows U اهسته کردن یاشدن
decelerated U کندکردن اهسته کردن
gentlest U اهسته ملایم کردن
slow U اهسته کردن یاشدن
slowest U اهسته کردن یاشدن
retard U عقب انداختن اهسته کردن
coos U اهسته بازمزمه ادا کردن
cooed U اهسته بازمزمه ادا کردن
retards U عقب انداختن اهسته کردن
retarding U عقب انداختن اهسته کردن
coo U اهسته بازمزمه ادا کردن
cooing U اهسته بازمزمه ادا کردن
instilling U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instill U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instils U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instills U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instil U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
parade lap U رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
drawling U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawl U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
bewitch U فریفتن
bewitches U فریفتن
tempts U فریفتن
bewitch U فریفتن
hoodwink U فریفتن
tempted U فریفتن
fob U فریفتن
ensorcell [literary] U فریفتن
ensorcel [American] [literary] U فریفتن
becharm U فریفتن
bewitched U فریفتن
enchant U فریفتن
tempt U فریفتن
captivate U فریفتن
practice deceit [American] U فریفتن
practise deceit [British] U فریفتن
hocus U فریفتن
befool U فریفتن
mystify U فریفتن
bluff U فریفتن
baffle U فریفتن
mislead U فریفتن
beguile U فریفتن
fool U فریفتن
delude U فریفتن
hustles U فریفتن
hustling U فریفتن
captivated U فریفتن
to lead up the garden U فریفتن
captivates U فریفتن
hustle U فریفتن
hustled U فریفتن
decoys U فریفتن
seduce U فریفتن
deceiving U فریفتن
ensorcel U فریفتن
enticed U فریفتن
entice U فریفتن
eucher U فریفتن
intriguing U فریفتن
hornswoggle U فریفتن
intrigues U فریفتن
entices U فریفتن
string along <idiom> U فریفتن
decoy U فریفتن
intrigue U فریفتن
decoyed U فریفتن
decoying U فریفتن
seduced U فریفتن
deceives U فریفتن
seduces U فریفتن
skunks U فریفتن
seducing U فریفتن
skunk U فریفتن
deceived U فریفتن
deceive U فریفتن
razzle dazzle U فریفتن حریف
sell a dummy U فریفتن حریف
intrigue U توط ئه چیدن فریفتن
intriguing U توط ئه چیدن فریفتن
enchant U مسحور شدن فریفتن
hocus U فریب دهنده فریفتن
enchants U مسحور شدن فریفتن
intrigues U توط ئه چیدن فریفتن
wile U بطمع انداختن فریفتن
paced U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
pace U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
bootleg U نوعی حمله با فریفتن حریف
direct free kick U مکث مهاجم برای فریفتن حریف
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
inch U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com