English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jubilate U فریاد شادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
jobilate U شادی کردن از خوشی فریاد زدن
with rejoicings and embraces U با شادی و فریاد هورا
Other Matches
pleasance U شادی
revelery U شادی
glee U شادی
rejoicings U شادی
rejoicing U شادی
gaiety U شادی
joyance U شادی
exultation U شادی
jubilation U شادی
curvet U شادی
gala U شادی
airiness U شادی
galas U شادی
joyless U بی شادی
capers U شادی
joy U شادی
capered U شادی
joys U شادی
caper U شادی
merriment U ابراز شادی
acclamation U تحسین و شادی
happiness U شادی خوشنودی
reveled U شادی کردن
fool's paradise U شادی احمقانه
revel U شادی کردن
reveling U شادی کردن
revelled U شادی کردن
revelling U شادی کردن
revels U شادی کردن
joys U شادی کردن
joyously U از روی شادی
joy U شادی کردن
mirth U نشاط شادی
banzai U هلهله شادی
breezy U شادی بخش
high jinks U سروصدا و شادی
joie de vivre U زیست شادی
jubilee U روز شادی
effervescence U طراوت و شادی
exultance U وجد و شادی
cock-a-hoop U شادی کنان
jubilees U روز شادی
f.mirth U شادی جشن
mirthfulness U شادی ونشاط
plaudit U هلهله شادی
tragicomedies U دارای حزن و شادی
exulted U شادی کردن وجدکردن
exulting U شادی کردن وجدکردن
exults U شادی کردن وجدکردن
elation U ترفیع سرفرازی شادی
carnivals U کاروان شادی جشن
they returned in triumph U شادی کنان برگشتند
carnival U کاروان شادی جشن
gleefully U از روی شادی و خوشحالی
tragicomedy U دارای حزن و شادی
To be in raptures . To be overjoyed . U غرق در شادی بودن
exult U شادی کردن وجدکردن
ovation U شادی وسرور عمومی
ovations U شادی وسرور عمومی
caper U از روی شادی جست وخیزکردن
whoopla U عیاشی و شادی پر سرو صدا
He was transported with joy. U از شادی درپوست نمی گنجید
to overcrow one's rival U از پیروزی بر حریف شادی کردن
capered U از روی شادی جست وخیزکردن
capers U از روی شادی جست وخیزکردن
to be psyched for somebody [American E] U در شادی کسی سهیم شدن
to be glad for somebody's sake U در شادی کسی سهیم شدن
to be pleased for somebody U در شادی کسی سهیم شدن
outcries U فریاد
shriek U فریاد
calling U فریاد
shrieked U فریاد
rhodomontade U فریاد
shrieks U فریاد
outcry U فریاد
squawk U فریاد
kiai U فریاد
shout U فریاد
shouted U فریاد
shouting U فریاد
redresser U فریاد رس
shouts U فریاد
squawks U فریاد
mewl U فریاد
vociferation U فریاد
squawked U فریاد
groaned U فریاد
exclamations U فریاد
frets U فریاد
squealed U فریاد
exclamation U فریاد
whooping U فریاد
squeal U فریاد
groans U فریاد
fret U فریاد
shrieking U فریاد
whoop U فریاد
groan U فریاد
whoops U فریاد
groaning U فریاد
squeals U فریاد
whooped U فریاد
fly in the ointment <idiom> U یک چیز کوچک که شادی را بههم بزند
gee whiz <idiom> U بافریاد شادی خود رانشان دادن
She was transported with joy . U شادی تمام وجودش را فرا گرفت
to by blue muder U فریاد کردن
to cry wolf too often U انقدربدروغ فریاد
shouter U فریاد زننده
screamer U فریاد زدن
greet U داد فریاد
greeted U داد فریاد
utter a cry U فریاد زدن
bawl U فریاد زدن
bawling U فریاد زدن
To cry out . U فریاد بر آوردن
bawled U فریاد زدن
war cry U فریاد جنگی
war whoop U فریاد جنگ
vociferance U فریاد و نعره
bawls U فریاد زدن
greets U داد فریاد
hollering U فریاد خوشحالی
blat U فریاد کردن
yelled U فریاد زدن
hollered U فریاد خوشحالی
yelling U فریاد زدن
yells U فریاد زدن
hollers U فریاد خوشحالی
cries U فریاد زدن
cries U فریاد گریه
cry U فریاد زدن
cry U فریاد گریه
yell U فریاد زدن
whoop U فریاد کردن
whoops U فریاد کردن
whoopee U فریاد خوشحالی
gaff U گفتاربیهوده فریاد
holler U فریاد خوشحالی
whooped U فریاد کردن
whooping U فریاد کردن
hurray U فریاد زدن
kirmess U جشن وعیدسالیانهای که ........وفریادهای شادی برپامی کنند
inequality operator U نشانه بیان عدم شادی دو متغیر یا دو مقدار
salvo U فریاد دسته جمعی
shrieking U فریاد دلخراش زدن
screech U فریاد شبیه جیغ
screeched U فریاد شبیه جیغ
triumphant U فاتحانه فریاد پیروزی
triumphantly U فاتحانه فریاد پیروزی
shriek U فریاد دلخراش زدن
to break forth in to joy U از خوشی فریاد کردن
shrieked U فریاد دلخراش زدن
screeches U فریاد شبیه جیغ
screeching U فریاد شبیه جیغ
salvoes U فریاد دسته جمعی
chevy U فریاد هنگام شکار
to shout for joy U از خوشی فریاد زدن
shrieks U فریاد دلخراش زدن
To go to someones rescues . To succour someone . U به فریاد کسی رسیدن
to roar with pain U از درد فریاد زدن
hollering U فریاد کردن سروصداراه انداختن
howl U فریاد زدن عزاداری کردن
howled U فریاد زدن عزاداری کردن
hollers U فریاد کردن سروصداراه انداختن
full-throated U صدا یا فریاد بسیار بلند
howls U فریاد زدن عزاداری کردن
holler U فریاد کردن سروصداراه انداختن
exclamatory U شگفت اور متضمن فریاد
rodomontade U گزافه گویی کردن فریاد
exclaims U ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming U ازروی تعجب فریاد زدن
exclaimed U ازروی تعجب فریاد زدن
hollered U فریاد کردن سروصداراه انداختن
exclaim U ازروی تعجب فریاد زدن
donnybrook U فریاد پرسر وصدا هیاهو
wowed U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowing U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wows U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
hooting U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
view halloo U فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
hoot U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoots U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooted U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
mardi gras U سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
tallyho U فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
hoick U فریاد تازی دار بعلامت اعلام کشف مسیر شکار
fore U فریاد هشدار به نفر جلو زمین در مورد گوی که بسمت اومیرود
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
Sophrosyne U وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
to triumph over the enemy U برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
yoicks U علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
escry U فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
rejoice U شادی کردن وجد کردن
rejoiced U شادی کردن وجد کردن
rejoices U شادی کردن وجد کردن
rejoicingly U شادی کنان وجد کنان
He raesed a cry of ((thief! Thif !)) U فریاد می زد «دزد !دزد ! »
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com