Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
money refund offer
U
فروش قابل پس دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
merchantable
U
قابل فروش
sale
U
قابل فروش
sellable
U
قابل فروش
marketable
U
قابل فروش
alienable
U
قابل فروش انتقالی
saleable
U
قابل فروش فروختنی
resalable
U
قابل فروش مجدد
salable
U
قابل فروش فروختنی
pileferable
U
اقلام قابل فروش بصورت فرسوده
frozen assets
U
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
woollen draper
U
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
markets
U
درمعرض فروش قرار دادن
to place on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
marketed
U
درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
market
U
درمعرض فروش قرار دادن
pack
U
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
packs
U
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
on licence
U
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies
U
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
wine seller
U
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sales force
U
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell
U
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sale maximization
U
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
exhalable
U
قابل بیرون دادن
organizable
U
قابل تشکیلات دادن
pleadable
U
قابل عرضحال دادن
moveable
U
قابل حرکت دادن
pleadable
U
قابل درخواست دادن
permeable
U
قابل عبور دادن رطوبت
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
optional claiming race
U
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
passes
U
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass
U
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed
U
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
furrier
U
خز فروش پوست فروش
furriers
U
خز فروش پوست فروش
burn notice
U
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
authentication
U
به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
pan
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan-
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
format
U
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
formats
U
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
marker
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
oligopoly
U
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
hinting
U
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
sensible
U
قابل درک قابل رویت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
microsoft
U
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
selling
U
فروش
sells
U
فروش
turnover
U
کل فروش
turnover
U
فروش
sale
U
فروش
sell
U
فروش
marketing
U
فروش
iceman
U
یخ فروش
taverner
U
می فروش
vendition
U
فروش
sales
U
فروش
retailer
U
تک فروش
offtake
U
فروش
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
duffre
U
دست فروش
fish fag
U
زن ماهی فروش
forced sale
U
فروش اجباری
druggist
U
دوا فروش
druggists
U
دوا فروش
antique dealer
U
عتیقه فروش
oilman
U
روغن فروش
traitor to one's country
U
وطن فروش
nundination
U
خرید و فروش
outlets
U
محل فروش
pedlars
U
دست فروش
dairymen
U
لبنیات فروش
dairymen
U
شیر فروش
dairyman
U
لبنیات فروش
bucko
U
خود فروش
dairyman
U
شیر فروش
vendition
U
اعلان فروش
turnover
U
مبلغ فروش
clothier
U
لباس فروش
clothier
U
پوشاک فروش
pedlar
U
دست فروش
cloth merchant
U
پارچه فروش
buying and selling
U
خرید و فروش
draper
U
پارچه فروش
chemic
U
دارو فروش
sale
U
بازار فروش
proceeds
U
حاصل فروش
forced sale
U
فروش قانونی
cattleman
U
گاو فروش
cash sale
U
فروش نقدی
outlets
U
بازار فروش
supercilious
U
خود فروش
businesses
U
خرید یا فروش
outlet
U
محل فروش
outlet
U
بازار فروش
proforma
U
سیاهه فروش
cash on delivery
U
فروش نقدی
ragman
U
کهنه فروش
drysalter
U
کالباس فروش
business
U
خرید یا فروش
fleshmonger
U
گوشت فروش
drover
U
گله فروش
pieman
U
کلوچه فروش
fishmonger
U
ماهی فروش
cheesemonger
U
پنیر فروش
foreclosure
U
فروش گرویی
cheese monger
U
پنیر فروش
oligopoly
U
انحصار فروش
marketing
U
بازاریابی و فروش
dealer
U
دست فروش
flesher
U
گوشت فروش
dealers
U
دست فروش
pedagogical
U
علم فروش
peltmonger
U
پوست فروش
perfumer
U
عطر فروش
chandler
U
شمع فروش
tripeman
U
سیرابی فروش
at the point of sale
U
در نقطه فروش
spot sale
U
فروش نقد
sale price
U
قیمت فروش
sale quota
U
سهمیه فروش
sale tax
U
مالیات بر فروش
sales accounting
U
حسابداری فروش
soda jerk
U
لیموناد فروش
monopoly
U
انحصار فروش
monopolies
U
انحصار فروش
slopworker
U
دوخته فروش
sale or return
U
فروش یااعاده
sale or return
U
فروش یا عودت
reseller
U
خرده فروش
retail dealer
U
خرده فروش
retail dealer
U
جزئی فروش
excise taxes
U
مالیات بر فروش
salability
U
قابلیت فروش
vendibility
U
قابلیت فروش
sale commission
U
کارمزد فروش
sale department
U
بخش فروش
sale department
U
قسمت فروش
sale manager
U
مدیر فروش
sale on a large scale
U
فروش زیاد
slaver
U
برده فروش
slave merchant
U
برده فروش
sales agent
U
نماینده فروش
sales figure
U
ارقام فروش
sales for the account
U
فروش نسیه
euphuist
U
فصاحت فروش
scholasticate
U
علم فروش
salt seller
U
نمک فروش
sales manager
U
مدیر فروش
sales promotion
U
تبلیغ فروش
salesroom
U
محل فروش
sales tax
U
مالیات بر فروش
sales tax
U
مالیات فروش
sales represntative
U
نمایندگی فروش
sales department
U
بخش فروش
sales contract
U
قرارداد فروش
skinner
U
پوست فروش
shopping center
U
مرکز فروش
sales analysis
U
تحلیل فروش
sales area
U
بازار فروش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com