English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
technical sales and distribution U فروش فناوری و پخش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
woollen draper U پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
pearlies U جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence U پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller U میفروش باده فروش شراب فروش خمار
hard sell U سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force U نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization U به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
optional claiming race U مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
technological U مربوط به فناوری
polytechnic U دانشگاه فناوری
technologically U مربوط به فناوری
college of [music, technology,...] U دانشگاه فناوری
biotechnology U زیست فناوری
University of Applied Sciences [UAS] U دانشگاه فناوری
loadable <adj.> U فشارپذیر [فناوری]
senior technical college U دانشگاه فناوری
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
engineering documents U پرونده های فناوری
eco-technology U فناوری زیست بوم
generation U جدیدترین نوع فناوری
eco-tech U فناوری زیست بوم
generations U جدیدترین نوع فناوری
freewheel [overrunning clutch ] U چرخ آزاد [فناوری مکانیک]
high tech U پیشرفته بودن از نظر فناوری
high technology U پیشرفته بودن از نظر فناوری
technological U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
telecommunications U فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
generation U فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای LSI
researched U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
generations U فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای LSI
research U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researches U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researching U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
center disc [disk wheel] U دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
furriers U خز فروش پوست فروش
furrier U خز فروش پوست فروش
generations U مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
generation U مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
autokerning U کاهش [و تنظیم ] خودکار فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
automatic kerning U کاهش [و تنظیم ] خودکار فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
to kern U کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
to unstitch something [sewing] U کوکی [بخیه ای] را باز کردن [دوختن پارچه] [فناوری بافندگی]
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
technologies U فناوری درخواست , ذخیره سازی , پردازش و توزیع اطلاعات به صورت الکترونیکی .
technology U فناوری درخواست , ذخیره سازی , پردازش و توزیع اطلاعات به صورت الکترونیکی .
first generation computer U کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
generation U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generations U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
TrueType U فناوری نوشتاری سافت Apple و ماکروسافت برای چاپ دقیق هر آنچه در صفحه نمایش داده میشود
oligopoly U انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
nerd U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
ion deposition U فناوری چاپ که از نوک چاپی استفاده میکند که نشانه هایی می کشد تا تصویری ایجاد شود که toner را جذب کند
nerds U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
fourth generation computers U فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
case U حرف بزرگ یا حرف معمولی [فناوری چاپ]
typo [Colloquial] U اشتباه حروفچینی و چاپ [فناوری چاپ]
typographical error U اشتباه حروفچینی و چاپ [فناوری چاپ]
synchronous U فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
rightsizing U فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
iceman U یخ فروش
sales U فروش
taverner U می فروش
sells U فروش
selling U فروش
turnover U فروش
vendition U فروش
retailer U تک فروش
offtake U فروش
sale U فروش
marketing U فروش
turnover U کل فروش
sell U فروش
Intel U فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
credit system U فروش اعتباری
costermonger U میوه فروش
coster U سبزی فروش
cornfactor U غله فروش
pedagogical U علم فروش
peltmonger U پوست فروش
perfumer U عطر فروش
pieman U کلوچه فروش
credit sale U فروش نسیه
credit sale U فروش قسطی
oligopoly U انحصار فروش
milk man U شیر فروش
money off offer U فروش با تخفیف
news agent U روزنامه فروش
news vendor U روزنامه فروش
oilman U روغن فروش
credit sale U فروش غیرنقدی
proforma U سیاهه فروش
ragman U کهنه فروش
reseller U خرده فروش
cloth merchant U پارچه فروش
chemic U دارو فروش
salability U قابلیت فروش
vendibility U قابلیت فروش
cheesemonger U پنیر فروش
sale commission U کارمزد فروش
sale department U بخش فروش
cheese monger U پنیر فروش
retail dealer U جزئی فروش
retail dealer U خرده فروش
corn d. U غله فروش
corn chandler U غله فروش
corn chandler U گندم فروش
contract of sales U قرارداد فروش
contract of sale U قرارداد فروش
clothier U لباس فروش
clothier U پوشاک فروش
mercer U پارچه فروش
crier U دست فروش
hosier U جوراب فروش
jeweler U گوهر فروش
killcalf U گوشت فروش
linen draper U کتان فروش
lumberer U تیر فروش
forced sale U فروش اجباری
forced sale U فروش قانونی
lumberer U الوار فروش
fleshmonger U گوشت فروش
iron monger U اهن فروش
herborist U گیاه فروش
herbist U گیاه فروش
haught U جاه فروش
fruiterer U میوه فروش
hucksterer U خرده فروش
forward sales U پیش فروش
forward sales U فروش سلف
forward sale U پیش فروش
lumberman U تیر فروش
flesher U گوشت فروش
fish fag U زن ماهی فروش
mealmen U ارد فروش
meatman U گوشت فروش
direct selling U فروش مستقیم
merchantable U قابل فروش
deed of sale U سند فروش
dead market U بازار کم فروش
d. in second hand goods U دست فروش
drover U گله فروش
drysalter U کالباس فروش
fellmonger U پوستین فروش
fellmonger U پوست فروش
excise taxes U مالیات بر فروش
euphuist U فصاحت فروش
lumberman U الوار فروش
mass market product U محصول پر فروش
mealman U ارد فروش
duffre U دست فروش
cutler U کارد فروش
sale department U قسمت فروش
antique dealer U عتیقه فروش
jewellers U جواهر فروش
foreclosure U فروش گرویی
newspaperman U روزنامه فروش
sales U فروش [اقتصاد]
turnover [British English] U فروش [اقتصاد]
sales and marketing [marketing] U فروش و بازاریابی
sales {pl} U مقدار فروش
turn-over U مقدار فروش
turnover U مقدار فروش
volume of sales U مقدار فروش
sales {pl} U حجم فروش
turn-over U حجم فروش
turnover U حجم فروش
volume of sales U حجم فروش
salespersons U متصدی فروش
sale manager U مدیر فروش
sales contract U قرارداد فروش
sales department U قسمت فروش
sales department U بخش فروش
sales figure U ارقام فروش
sales for the account U فروش نسیه
sales manager U مدیر فروش
sales promotion U تبلیغ فروش
sales representative U نماینده فروش
sales represntative U نمایندگی فروش
sales tax U مالیات فروش
sales tax U مالیات بر فروش
sales check U صورت فروش
sales area U حیطه فروش
sale on a large scale U فروش زیاد
sale or return U فروش یا عودت
sale or return U فروش یااعاده
sale price U قیمت فروش
sale quota U سهمیه فروش
sale tax U مالیات بر فروش
sales accounting U حسابداری فروش
sales agent U نماینده فروش
sales analysis U تحلیل فروش
sales area U بازار فروش
salesroom U محل فروش
tippler U نوشابه فروش
traitor to one's country U وطن فروش
tripeman U سیرابی فروش
vendition U اعلان فروش
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com