English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hardwareman U فروشنده افزارواسباب فلزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vendors U فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
vendor U فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
ball bearing U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter U پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
birdcage U چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcages U چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
plates U : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate U : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
salesgirl U فروشنده
salespersons U فروشنده
dealer U فروشنده
salesperson U فروشنده
vender U فروشنده
saleswoman U زن فروشنده
salespeople U فروشنده
sales clerk U فروشنده
salesgirls U فروشنده
sales clerks U فروشنده
dealers U فروشنده
shopman U فروشنده
seller U فروشنده
sellers U فروشنده
sales woman U فروشنده زن
sales man U فروشنده
bargainer U فروشنده
saleswomen U زن فروشنده
suppliers U فروشنده
supplier U فروشنده
monger U فروشنده
vendor U فروشنده
salesmen U فروشنده
salesman U فروشنده
frontsman U فروشنده
vendors U فروشنده
alienator U فروشنده
seller's market U بازار فروشنده
sellers surplus U مازاد فروشنده
runners U فروشنده سیار
runner U فروشنده سیار
saleswomen U بانوی فروشنده
saleswoman U بانوی فروشنده
sales man U فروشنده سیار
caveat venditor U اخطار به فروشنده
tallyman U فروشنده اقساطی
supplier evaluation U ارزیابی فروشنده
marginal seller U فروشنده نهائی
seller's option U اختیار فروشنده
counter jumper U فروشنده دکان
traveling salesman U فروشنده سیار
traveling man U فروشنده سیار
salesclerk U فروشنده مغازه
dealer U فروشنده معاملات چی
seller's option U انتخاب فروشنده
dealers U فروشنده معاملات چی
duopoly U در انحصار دو فروشنده
computer vendor U فروشنده کامپیوتر
computer salesman U فروشنده کامپیوتر
touted U فروشنده اطلاعات شرطبندی
offeror U فروشنده عرضه کننده
bottlegger U فروشنده مشروب قاچاق
plumassier U فروشنده پرهای ارایشی
touting U فروشنده اطلاعات شرطبندی
tout U فروشنده اطلاعات شرطبندی
tipster U فروشنده اطلاعات در شرطبندی
touts U فروشنده اطلاعات شرطبندی
tipsters U فروشنده اطلاعات در شرطبندی
aytomobile dealer U فروشنده یا دلال اتومبیل
caveat venditor U ملتفت بودن فروشنده
stationer U فروشنده لوازم التحریر
ex warehouse U تحویل در انبار فروشنده
herborist U فروشنده گیاهان طبی
herbist U فروشنده گیاهان طبی
cutler U فروشنده الات برنده
herbalists U فروشنده گیاهان طبی
herbalist U فروشنده گیاهان طبی
counterbid U جواب خریداربه فروشنده
haberdasher U فروشنده لباس مردانه
trinketer U فروشنده جواهر بدلی
outfitter U فروشنده لوازم شکار
outfitters U فروشنده لوازم شکار
haberdashers U فروشنده لباس مردانه
ironmongers U فروشنده اهن الات
supplier at arm's length U فروشنده آزاد [اقتصاد]
stationers U فروشنده لوازم التحریر
ironmonger U فروشنده اهن الات
third party vendor U فروشنده دسته سوم
tipster U فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
corsetiere U فروشنده شکم بند زنانه
asking price U قیمت مورد مطالبهی فروشنده
hawker U فروشنده دوره گرد وجار زن
tipsters U فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
hawkers U فروشنده دوره گرد وجار زن
clerk U کارمند دفتری فروشنده مغازه
gold import point U طلای خالص به فروشنده میدهد
stapler U فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
suppliers rating U درجه بندی نمودن فروشنده ها
staplers U فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
value added reseller U فروشنده تکمیلی دسته دوم
clerks U کارمند دفتری فروشنده مغازه
price taker U خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
private treaty U معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
drysalter U فروشنده مواد شیمیایی وگوشت وترشی
vendors U کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
vendor U کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
del credere U ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
caveat venditor U یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
right of stoppage in transitu U حق امتناع از تسلیم مال التجاره در حال حمل برای فروشنده
seller's market U بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
ex works U یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
metallic U فلزی
metal rule U خط کش فلزی
bimetallic U دو فلزی
monometallism U یک فلزی
metalloid U فلزی
cladding U اب فلزی
ex ship U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
ex quay U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
discount register U دفتر ثبت تخفیفها و امتیازاتی که از طرف فروشنده به خریدار داده شده است
metallic currency U پول فلزی
metallic circuit U مدار فلزی
metal lath U شبکه فلزی
flitter U پولک فلزی
metallic arc U قوس فلزی
metallic conduction U رسانش فلزی
elephant shelter U پناهگاه فلزی
all metal type tube U لامپ فلزی
hard ware U فروف فلزی
marlinspike U پاروی فلزی
metal ornament پولک فلزی
hollow ware U ادوات فلزی
ladder scaffold U داربست فلزی
lapping head U سمبه فلزی
metal lamp U لامپ فلزی
carcase U اسکلت فلزی
metal industries U صنایع فلزی
brummagem U مسکوک فلزی
bimetallic wire U سیم دو فلزی
bimetalism U سیستم دو فلزی
metal type tube U لامپ فلزی
aneroid U جوسنج فلزی
aneroid barometer U جوسنج فلزی
metallic bond U پیوند فلزی
armature U میله فلزی
metal spraying تزریق فلزی
gratling U نرده فلزی
metal ware ضرف فلزی
metal ware آلات فلزی
metal coat U روکش فلزی
buckled U تسمه فلزی
buckles U تسمه فلزی
strap U تسمه فلزی
straps U تسمه فلزی
tip staff U عصای سر فلزی
clasp U گره فلزی
clasped U گره فلزی
clasping U گره فلزی
clasps U گره فلزی
thimble eye U چشمی فلزی
strategic concentration by rail U نشرمسکوکات فلزی
titanium U عنصر فلزی
shim U لایی فلزی
sheet piling U سپر فلزی
galvanised U اب فلزی دادن
buckle U تسمه فلزی
metals U فلزی کردن
metals U جسم فلزی
cable U طناب فلزی
cabled U طناب فلزی
cleat U تسمه فلزی
sheet U ورق فلزی
sheets U ورق فلزی
metal rod میله فلزی
wire mesh U شبکه فلزی
ribbon U نوار فلزی
ribbons U نوار فلزی
try square U گونیای فلزی
truss bridge U پل اسکلت فلزی
metal جسم فلزی
metal U فلزی کردن
galvanises U اب فلزی دادن
galvanising U اب فلزی دادن
galvanize U اب فلزی دادن
metallizo U فلزی کردن
pannikin U فنجان فلزی
minted money U پول فلزی
scaffold U داربست فلزی
thimble U چشمی فلزی
scaffolds U داربست فلزی
locker U کابینت فلزی
lockers U کابینت فلزی
thimbles U چشمی فلزی
non metallic U غیر فلزی
nonmetallic U غیر فلزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com