English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bare base U فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
minicabs U اتومبیل کوچک مخصوص تاکسی
minicab U اتومبیل کوچک مخصوص تاکسی
isogenous U دارای یک منبع
adscititious U دارای منبع خارجی
taxiway U راه تاکسی یا باند تاکسی
ups U منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
potable U اشامیدنی
beverages U اشامیدنی
beverage U اشامیدنی
drinkwater U اب اشامیدنی
drinking water U اب اشامیدنی
potable water U اب اشامیدنی
drinks U نوشانیدن اشامیدنی
drink U نوشانیدن اشامیدنی
scuttlebutt U فواره اب اشامیدنی
absorbable U جذب شدنی اشامیدنی
deadlock U موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
slingshots U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
hot rod U اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
stock-car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
line source U منبع خطی منبع شبکه
windscreens U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobile U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreen U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobiles U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
cabs U تاکسی
cab U تاکسی
Taxi U تاکسی
Taxi! U تاکسی!
taxicab U تاکسی
taxicabs U تاکسی
shore boat U تاکسی اب
appetisers U غذا یا اشامیدنی اشتهااور قبل از غذا
appetizers U غذا یا اشامیدنی اشتهااور قبل از غذا
appetizer U غذا یا اشامیدنی اشتهااور قبل از غذا
shore boat U تاکسی ساحلی
cab driver U رانندهی تاکسی
cabby U راننده تاکسی
cabstand U توقفگاه تاکسی
cabbie U راننده تاکسی
cab drivers U رانندهی تاکسی
cabman U راننده تاکسی
cabbies U راننده تاکسی
taximan U راننده تاکسی
taxi U تاکسی خودروی
taxiing U تاکسی خودروی
taxi U تاکسی کردن
taxi U تاکسی یا خودروی
taxied U تاکسی خودروی
taxiing U تاکسی کردن
taxiing U تاکسی یا خودروی
taxied U تاکسی کردن
taxied U تاکسی یا خودروی
taxies U تاکسی خودروی
taxies U تاکسی یا خودروی
taxies U تاکسی کردن
taximeter U مسافت نمای تاکسی
taxiway U مسیر تاکسی کردن
taxi stand U ماندگاه مجاز تاکسی
The cab neared [approached] 20th Street. U تاکسی به خیابان بیستم نزدیک شد.
turn off guidance U راهنمای تاکسی کردن هواپیما
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم تاکسی بگیرم.
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی بگیرم.
Please get me a taxi. لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
taxiway U جاده یا راه تاکسی رو فرودگاه
taximeter U نشان دهنده کرایه تاکسی
cruiser U کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
cruisers U کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
taxi rank [British E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
turn off guidance U هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم تاکسی سوار شوم.
taxi stand U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
cabstand [American E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
Take this luggage to the taxi, please. لطفا این اسباب و اثاثیه را تاکسی حمل کنید.
Take this luggage to the bus, please. لطفا این اسباب و اثاثیه را تا اتوبوس / تاکسی حمل کنید.
wheel load U فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
taxiway U محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
rootstock U منبع
water supply U منبع اب
wellspring U منبع
origins U منبع
water supplies U منبع اب
small reservoir at well top U منبع
source code U کد منبع
references U منبع
pool U منبع
pooled U منبع
pools U منبع
resource U منبع
water system U منبع اب
hotbed U منبع
hotbeds U منبع
reference U منبع
cisterns U منبع
cisterns U منبع اب
receptacle U منبع
fountain U منبع
head spring U منبع
origin U منبع
supplying U منبع
fountains U منبع
supply U منبع
supplied U منبع
cistern U منبع اب
source U منبع
cistern U منبع
receptacles U منبع
resourc U منبع
fount U منبع
elevated tanke U منبع اب هوائی
resource U منبع ممر
energy supply U منبع انرژی
energizer U منبع انرژی
data source U منبع داده
current supply U منبع جریان
electron emitter U منبع الکترون
elevator boot U منبع بالابر
heat supply U منبع حرارتی
system resource U منبع سیستم
excitation source U منبع برانگیختگی
neutron source U منبع نوترون
illuminant U منبع نور
image source U منبع تصویر
thermal reservoir U منبع گرمایی
thermal reservoir U منبع گرما
incandescent source U منبع ملتهب
fountainhead U منبع خبر
voltage source U منبع ولتاژ
voltage source U منبع قدرت
cold body U منبع سرد
lighting source U منبع روشنایی
light source U منبع نور
light point U منبع روشنایی
mines U منبع مامن
mined U منبع مامن
mine U منبع مامن
agency of communications U منبع ارتباط
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
aliunde U از منبع دیگر
source U منبع برق
original U منبع سرچشمه
originals U منبع سرچشمه
voltage source U منبع الکتریسیته
wellhead U منبع چشمه
information source U منبع اطلاعات
message source U منبع پیام
cooling water supply U منبع اب سرد
cold water supply U منبع ابسرد
attack origine U محل یا منبع تک
noises U منبع تغذیه
noise U منبع تغذیه
mains supply U منبع شبکه
magnetic storage U منبع مغناطیسی
source U منبع منشاء
power supply U منبع تغذیه
authority U منبع موثق
power supplay U منبع تغذیه
power source U منبع قدرت
source routine U روال منبع
source register U ثبات منبع
source program U برنامه منبع
source of power U منبع انرژی
source of power U منبع قدرت
source computer U کامپیوتر منبع
source document U سند منبع
source listing U لیست منبع
radiation source U منبع تشعشع
source language U زبان منبع
second source U منبع دوم
store of value U منبع ارزش
resource management U مدیریت منبع
resource sharing U اشتراک منبع
resource file U فایل منبع
resource allocation U اختصاص منبع
source data U دادههای منبع
power supply U منبع انرژی
grid bias supply U منبع ولتاژشبکه
power supplay U منبع قدرت
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
switches U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
turn-offs U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
power supply switch U کلید منبع تغذیه
voltage source U منبع فشار الکتریکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com