English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Arabic U فرهنگ عربی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
onomasticon U فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
Arabian U عربی
Arabs U عربی
moresque U عربی
araby U عربی
Arab U عربی
saracenic U عربی
Arabic U عربی
acaain or acacine U صمغ عربی
proto arabic U عربی بدوی
Arabic numeral U عدد عربی
sarcacenic U عربی اسلامی
arabic gum U صمغ عربی
kohl U اسب اصیل عربی
United Arab Emirates U امارات متحده عربی
dhow U کشتی یک دکلی عربی
united arab republic U جمهوری متحده عربی
arabesque U نقش عربی یا اسلامی
acacia U اکاکیا درخت صمغ عربی
acacine U اکاکیا درخت صمغ عربی
acacias U اکاکیا درخت صمغ عربی
arabist U عالم بزبان و علوم عربی
morisco U عرب اسپانیولی ارایش عربی
gum senegal U یکجورصمغ عربی که ازسنگال می اورند
alphanumeric U حروف روی و اعداد عربی
alphanumeric U دادهای که بیان کننده حروف الفبا و اعداد عربی است
lexicons U فرهنگ
kultur U فرهنگ
lexicon U فرهنگ
cultures U فرهنگ
dictionary U فرهنگ
lowbrow U بی فرهنگ
dictionaries U فرهنگ
culture U فرهنگ
culturing U فرهنگ
rhyming dictionary U فرهنگ قوافی
dictionary U فرهنگ لغات
national culture U فرهنگ ملی
enculturation U فرهنگ اموزی
graecism U فرهنگ یونانی
ministry of education U وزارت فرهنگ
encyclopaedia U فرهنگ جامع
ministry education U وزارت فرهنگ
subculture U خرده فرهنگ
iranism U فرهنگ ایرانی
etymologicon U فرهنگ مشتقات
gazetteer U فرهنگ جغرافیایی
gradus U فرهنگ عروضی
subculture U فرهنگ فرعی
vocabularies U فرهنگ لغات
vocabulary U فرهنگ لغات
wordbook U فرهنگ لغات
word book U فرهنگ لغات
lexicon [dictionary] U فرهنگ لغات
glossary U فرهنگ لغات
dictionary U فرهنگ لغات
walking dictionary U فرهنگ متحرک
urbiculture U شهر فرهنگ
dictionaries U فرهنگ لغات
acculturation U فرهنگ پذیری
lexicography U فرهنگ نویسی
acculturate U فرهنگ پذیرفتن
an a to a dictionary U ضمیمه فرهنگ
class culture U فرهنگ طبقهای
thesauruses U فرهنگ جامع
armenian U فرهنگ ارمنی
educative U فرهنگ بخش
folklore U فرهنگ قومی
subcultures U فرهنگ فرعی
deculturation U فرهنگ باختگی
deculturation U فرهنگ زدایی
thesaurus U فرهنگ جامع
data dictionary U فرهنگ داده ها
subcultures U خرده فرهنگ
abclution U فرهنگ ناپذیری
an a to a dictionary U ذیل یاملحقات فرهنگ
lexical U وابسته به فرهنگ نویسی
lexical U وابسته به فرهنگ لغات
culture fair tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
hellenist U متخصص فرهنگ یونان
culture free tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture bound tests U ازمونهای فرهنگ- بسته
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
glossary U فرهنگ لغات دشوار
dictionary program U برنامه فرهنگ لغات
glossaries U فرهنگ لغات دشوار
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
glossaries U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
glossary U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
Brahmins U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
Brahmin U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
vocabular U مربوط به فرهنگ لغات زبان
slavicist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
occidentalism U پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
americanist U متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
slavist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
germanist U دانشمند فرهنگ و زبان المانی
it is ministerial to culture U وسیله ترقی فرهنگ است
mafrash U مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
philistines U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
culturist U فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
philistine U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
intercultural U وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
philistia U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean . U فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
Don't touch me!; Don't you touch me! U به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Indian style U [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
humanism U مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
Don't touch me!; Don't you touch me! U وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Arabic U زبان تازی زبان عربی
This dictionary is published(printed) in three volumes. U این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
occidentalist U کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
gradus U فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
lore U فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
homestay U خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
sinologist U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologue U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
grecism U طرز یونانی فرهنگ یونانی
tribial rugs U فرش های عشایری [فرش های ایلی] [اینگونه فرش ها ریشه در آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه داشته و تابلوئی از زندگی ایشان را به نقش می کشد.]
atlases U فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
atlas U فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
floral design U طرح گل و بته [قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com