Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
steering
U
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
job stick
U
سکان هدایت دسته فرمان
ctrl break
U
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
sound off
U
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
console type writer
U
ماشین تحریر میز فرمان
control system
U
سیستم فرمان
command select system
U
سیستم فرمان انتخابی
remote control
U
سیستم فرمان دور
forward march
U
فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me
U
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
copy
U
تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copying
U
تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copied
U
تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copies
U
تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
guidance
U
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
close ranks
U
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close interval
U
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
cancel check firing
U
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
command ejection
U
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
stellar guidance
U
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance
U
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
guidance
U
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
for
U
فرمان FOR
precepts
U
فرمان
by order of
U
فرمان
precept
U
فرمان
indocile
U
نا فرمان
drive
U
فرمان
drives
U
فرمان
hest
U
فرمان
assize
U
فرمان
bugle call
U
فرمان
pipes
U
فرمان
insubordinate
U
نا فرمان
mark time
U
فرمان در جا
sanction
U
فرمان
sanctioned
U
فرمان
sanctioning
U
فرمان
instituting
U
فرمان
ship will adjust
U
فرمان
ordinace
U
فرمان
instituted
U
فرمان
rescript
U
فرمان
institute
U
فرمان
sanctions
U
فرمان
rudder bar
U
فرمان
chartering
U
فرمان
chartered
U
فرمان
charter
U
فرمان
word
U
فرمان
chdir
U
فرمان CD
MD
U
فرمان D
MDs
U
فرمان D
handle bar
U
فرمان
charters
U
فرمان
commands
U
فرمان
decrees
U
فرمان
decreeing
U
فرمان
decreed
U
فرمان
decree
U
فرمان
commanded
U
فرمان
command
U
فرمان
worded
U
فرمان
commandments
U
فرمان
mkdir
U
فرمان D
handlebar
U
فرمان
commandment
U
فرمان
firman
U
فرمان
Rd
U
فرمان RD
at my command
U
به فرمان من
commission
U
فرمان
commissioning
U
فرمان
commissions
U
فرمان
steering
U
فرمان
edict
U
فرمان
control
U
فرمان
controlling
U
فرمان
if
U
فرمان IF
institutes
U
فرمان
controls
U
فرمان
ordinance
U
فرمان
ordinances
U
فرمان
edicts
U
فرمان
celestial guidance
U
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
command key
U
کلید فرمان
chcp
U
فرمان CHCP
paths
U
فرمان PATH
filter command
U
فرمان FILTER
command language
U
زبان فرمان
path
U
فرمان PATH
zapper
[coll.]
U
فرمان از دور
electronic control
U
فرمان الکترونیکی
command
U
فرمان دستوردادن
command
U
فرمان دادن
channel changer
[rare for: remote control]
U
فرمان از دور
print
U
فرمان PRINT
printed
U
فرمان PRINT
clicker
[coll.]
U
فرمان از دور
remote control
U
فرمان از دور
remote control unit
U
فرمان از دور
fire order
U
فرمان اتش
prints
U
فرمان PRINT
teleguidance
U
فرمان از دور
word of command
U
فرمان نظامی
order
U
فرمان نظم
operate
U
فرمان دادن
ordain
U
فرمان دادن
order arms
U
فرمان پافنگ
command signal
U
علامت فرمان
steering lever
U
اهرم فرمان
command unit
U
واحد فرمان
mode
U
فرمان ODE
recovering
U
فرمان RECOVER
breaks
U
فرمان BREAK
xcopy
U
فرمان XCOPY
attention
U
فرمان خبردار
operator command
U
فرمان متصدی
channel command
U
فرمان کانال
ordained
U
فرمان دادن
ordaining
U
فرمان دادن
operated
U
فرمان دادن
left flank march
U
فرمان سمت چپ رو
operates
U
فرمان دادن
break
U
فرمان BREAK
control characteristic
U
مشخصه فرمان
servo
U
فرمان یار
in the saddle
<idiom>
U
تحت فرمان
irade
U
حکم فرمان
ordains
U
فرمان دادن
recovers
U
فرمان RECOVER
attrib
U
فرمان اتریب
attentions
U
فرمان خبردار
commanded
U
فرمان دادن
steering column tube
U
لوله فرمان
steering swivel
U
مفصل فرمان
steering worm sector
U
تاج فرمان
cls
U
فرمان CLS
drum controller
U
غلطک فرمان
battalia
U
فرمان جنگ
advance march
U
فرمان پیش
backup
U
فرمان BACKUP
mandating
U
حکم فرمان
mandates
U
حکم فرمان
word of command
U
فرمان انتصاب
vol
U
فرمان VOL
steering shaft
U
محور فرمان
dates
U
فرمان DATE
act
U
فرمان قانون
steering axle
U
میل فرمان
steering gear
U
جعبه فرمان
remote control
U
فرمان از دور
date
U
فرمان DATE
on the double
U
فرمان بدو رو
pulpit
U
میز فرمان
pulpits
U
میز فرمان
steering axle
U
میله فرمان
acted
U
فرمان قانون
ver
U
فرمان VER
steering mechanism
U
مکانیزم فرمان
internal command
U
فرمان درونی
handle escutcheon
U
روقفلی فرمان
chkdsk
U
فرمان CHKDSK
handle bar arm
U
دسته فرمان
verifies
U
فرمان VERIFY
commands
U
فرمان دادن
verified
U
فرمان VERIFY
automatic controller
U
دستگاه فرمان
left hand drive
U
فرمان به سمت چپ
left-hand drive
U
فرمان به سمت چپ
erased
U
فرمان ERASE
diskcomp
U
فرمان DISKCOPY
officers
U
فرمان دادن
officer
U
فرمان دادن
streeing column
U
ستون فرمان
commanded
U
فرمان دستوردادن
streeing column
U
میل فرمان
commands
U
فرمان دستوردادن
recover
U
فرمان RECOVER
sort
U
فرمان SORT
sorted
U
فرمان SORT
control grid
U
شبکه فرمان
erasing
U
فرمان ERASE
erases
U
فرمان ERASE
erase
U
فرمان ERASE
steering gear
U
دنده فرمان
sorts
U
فرمان SORT
verifying
U
فرمان VERIFY
mandated
U
حکم فرمان
verify
U
فرمان VERIFY
mandate
U
حکم فرمان
subordination
U
فرمان برداری
paddle
U
دسته فرمان
control ratio
U
نسبت فرمان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com