English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
penteconter U فرمانده پنجاه تن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skippered U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skipper U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
section chief U فرمانده رسد فرمانده قبضه
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
commander U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commanders U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
fifties U پنجاه
he is fifty U پنجاه
fifty fifty U پنجاه پنجاه
fifty-fifty U پنجاه پنجاه
fifty U پنجاه
fifty-fifty <idiom> U پنجاه ،پنجاه
quinquagenary U پنجاه ساله
quarantining U پنجاه روز
they were filfty at the outsid U پنجاه تن بودند
quarantines U پنجاه روز
quinquagenarian U پنجاه ساله
quarantined U پنجاه روز
quarantine U پنجاه روز
at the a of 0 U در سن پنجاه سالگی
fithird U پنجاه وسوم
quinquagenary U شخص پنجاه ساله
quinquagenarian U شخص پنجاه ساله
chalk commander U فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
men affifty and above U مردان پنجاه ساله به بالا
hank U طول مشخصی از نخ [بطور مثال یک هنک یا کلاف الیاف پنبه معادل با هشتصد و چهل یارد یا هفتصد و پنجاه و شش متر می باشد.]
copyright U اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
copyrights U اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
copyright U اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyrights U اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
commander of d. U فرمانده
chief U فرمانده
commandant U فرمانده
commander U فرمانده
commandants U فرمانده
chiefs U فرمانده
generalissimos U فرمانده کل
generalissimo U فرمانده کل
commander in chief U فرمانده کل
commanders-in-chief U فرمانده کل
commander-in-chief U فرمانده کل
oldman U فرمانده کل
imperator U فرمانده
commander in chief U فرمانده کل
commanders U فرمانده
chief of boat U فرمانده قایق
chevroner U فرمانده گروه
sector commander U فرمانده ناحیه
pendragon U فرمانده کل قوا
territorial commander U فرمانده سرزمینی
platoon leader U فرمانده دسته
captaining U فرمانده ناو
officer in tactical command U فرمانده تاکتیکی
hetman U فرمانده لهستانی
flight leader U فرمانده پرواز
fleet commander U فرمانده ناوگان
exercise commander U فرمانده مانور
divisional officer U فرمانده یگان
division commander U فرمانده لشگر
corps commander U فرمانده سپاه
company commander U فرمانده گروهان
commander's concept U تدبیر فرمانده
regiment commander U فرمانده هنگ
captain U فرمانده هواپیما
captains U فرمانده ناو
drum majors U فرمانده طبالان
skipper U فرمانده ناو
governors U حکمران فرمانده
governor U حکمران فرمانده
skippered U فرمانده ناو
leaders U فرمانده دسته
leaders U راهنما فرمانده
captained U فرمانده ناو
leader U فرمانده دسته
leader U راهنما فرمانده
skippering U فرمانده ناو
captains U فرمانده هواپیما
captaining U فرمانده هواپیما
skippers U فرمانده ناو
captain U فرمانده ناو
commandants U افسر فرمانده
commandant U افسر فرمانده
prefect U رئیس فرمانده
prefects U رئیس فرمانده
battery commander U فرمانده اتشبار
captained U فرمانده هواپیما
commanding officer U افسر فرمانده
admiral U امیرالبحر فرمانده
brigadiers U فرمانده تیپ
admirals U امیرالبحر فرمانده
battalion commander U فرمانده گردان
commanding officers U افسر فرمانده
drum major U فرمانده طبالان
brigade commander U فرمانده تیپ
brigadier U فرمانده تیپ
army commander U فرمانده ارتش
section leader U فرمانده رسد یا جوخه
warlord U فرمانده ارتشی فرمانروا
sea captain U فرمانده نیروی دریایی
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
official visit U بازدید رسمی فرمانده
commodores U افسر فرمانده دریایی
commodore U فرمانده یکان هوایی
commodores U فرمانده یکان هوایی
executive order U فرمانده دوم ناو
commodores U فرمانده پایگاه هوایی
commission pennant U پرچم فرمانده ناو
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
commodore U افسر فرمانده دریایی
flag captain U فرمانده ناو سرفرماندهی
chief of naval operations U فرمانده عملیات دریایی
phylarch U فرمانده سواره نظام
personal staff U ستاد خصوصی فرمانده
commodore U فرمانده پایگاه هوایی
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
sector commander U فرمانده ناحیه پدافند هوایی
area air defense commander U فرمانده منطقه پدافند هوایی
tactical air commander U فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
drillmaster U فرمانده تمرین نظامی سردسته
division officer U فرمانده قسمت افسر رسته
constable of france U فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
leader U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
leaders U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
budget item U اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
quarantined U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
warlock U جادوگر مرد که فرمانده زنان جادوگر است
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
planning guidance U راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com