English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
government U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
governments U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cabinets U کابینه هیئت دولت
cabinet U کابینه هیئت دولت
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
colonial government U دولت یا حکومت مستعمراتی
stratocracy U حکومت یا دولت نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
presidium U هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boarded U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
dependent state U دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
governor's office U فرمانداری
governorship U فرمانداری
petty jury U هیئت داوری هیئت قضات
judicature U هیئت دادرسان هیئت قضاوت
military governor U فرمانداری نظامی
vice governor U معاون فرمانداری
czarism U حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
hagiarchy U حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
town halls U تالار شهرداری یا فرمانداری
proconsulship U مقام فرمانداری در رم قدیم
town hall U تالار شهرداری یا فرمانداری
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
govern U حاکم بودن فرمانداری کردن
governed U حاکم بودن فرمانداری کردن
governs U حاکم بودن فرمانداری کردن
panelist U عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
technocracies U حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy U حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
provost court U دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
theocracy U حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracies U حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy U حکومت مطلق حکومت استبدادی
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
civicism U اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
heptarchic U دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchical U دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
confranternity U هیئت
astronomy U هیئت
panels U هیئت
guize U هیئت
committee U هیئت
configurations U هیئت
configuration U هیئت
corps U هیئت
commissioning U هیئت
attitudes U هیئت
attitude U هیئت
commissions U هیئت
committees U هیئت
panel U هیئت
commission U هیئت
bar U هیئت وکلاء
juries U هیئت داوران
juries U هیئت منصفه
bars U هیئت وکلاء
constituencies U هیئت موسسان
jury U هیئت منصفه
jury U هیئت داوران
bureaus U هیئت اداری
constituency U هیئت موسسان
staffs U اعضاء هیئت
staffed U اعضاء هیئت
bureau U هیئت اداری
governing body U هیئت حاکمه
governing bodies U هیئت حاکمه
deputations U هیئت نمایندگی
board U هیئت ژوری
legislatures U هیئت مقننه
board U هیئت کمیسیون
legislature U هیئت مقننه
commissions U هیئت مامورین
boarded U هیئت ژوری
boarded U هیئت کمیسیون
commissioning U هیئت مامورین
deputation U هیئت نمایندگی
physiques U ترکیب هیئت
format U قالب هیئت
instituting U هیئت شورا
institutes U هیئت شورا
instituted U هیئت شورا
hue U هیئت منظر
institute U هیئت شورا
hues U هیئت منظر
committee U هیئت یا کمیته
committees U هیئت یا کمیته
formats U قالب هیئت
commission U هیئت مامورین
top drawer U هیئت حاکمه
legislative body or assembly U هیئت مققنه
knightage U هیئت شوالیه ها
economic commission U هیئت اقتصادی
diplomatic mission U هیئت سیاسی
council ot ministers U هیئت وزراء
collegium U هیئت یا کمیته
board of trade U هیئت بازرگانی
board of directors U هیئت مدیره
military body U هیئت نظامی
military comission U هیئت نظامی
trial jury U هیئت منصفه
executive U هیئت رئیسه
executives U هیئت رئیسه
professoriat U هیئت استادان
configuration U هیئت پذیری
configurations U هیئت پذیری
political mission U هیئت سیاسی
petty jury U هیئت منصفه
physique U ترکیب هیئت
board of directers U هیئت مدیره
faculty U هیئت علمی
faculties U هیئت علمی
expeditions U هیئت اعزامی
directorate U هیئت رئیسه
expedition U هیئت اعزامی
directorates U هیئت رئیسه
astronomy U هیئت استرونومی
astronomy U علم هیئت
commissioner U عضو هیئت
commissioners U عضو هیئت
staff U اعضاء هیئت
astronomically U مطابق هیئت
departments U قسمت هیئت
department U قسمت هیئت
board of direcotors U هیئت مدیره
grand juries U هیئت منصفه عالی
transmuted U تغییر هیئت دادن
transmute U تغییر هیئت دادن
white hall U هیئت حاکمه انگلیس
chief executive officer [CEO] [American E] U رئیس هیئت مدیره
president of the board [ American E] U رئیس هیئت مدیره
chairman of the board [of directors/managers] U رئیس هیئت مدیره
transmutes U تغییر هیئت دادن
transmuting U تغییر هیئت دادن
masked ball U رقص با هیئت مبدل
masked balls U رقص با هیئت مبدل
astronomically U از روی علم هیئت
juror U عضو هیئت منصفه
jurors U عضو هیئت منصفه
electorate U هیئت انتخاب کنندگان
electorates U هیئت انتخاب کنندگان
grand jury U هیئت منصفه عالی
backbenchers U عضو هیئت قانونگذاری
backbencher U عضو هیئت قانونگذاری
directorate U هیئت مدیره ستادی
to be masked U تدیل هیئت دادن
the f. U اعضای هیئت پزشکی
special jury U هیئت منصفه مخصوص
assembly U هیئت قانون گذاری
military body U هیئت رئیسه نظامی
military assistance advisory group (maag U هیئت مستشاری نظامی
editorial staff U هیئت مدیره یانویسنده
delegacy U نماینده هیئت نمایندگان
assize U هیئت قضات یا منصفه
constellations U هیئت صورت فلکی
companies U دسته هیئت بازیگران
panels U هیئت تشک پالان
cabinets U هیئت وزرا اطاقک
panel U هیئت تشک پالان
director U عضو هیئت مدیره
directorates U هیئت مدیره ستادی
directors U عضو هیئت مدیره
missionaries U وابسته به هیئت اعزامی
company U دسته هیئت بازیگران
constellation U هیئت صورت فلکی
cabinet U هیئت وزرا اطاقک
missionary U وابسته به هیئت اعزامی
powered U دولت
state- U دولت
powering U دولت
mammon U دولت
powers U دولت
state U دولت
government U دولت
stating U دولت
governments U دولت
states U دولت
power U دولت
respublica U دولت
stated U دولت
astronomic U بیشمار وابسته به علم هیئت
privy councillor U عضو هیئت رایزنان سلطنتی
petit jury U هیئت منصفه دوازده نفری
Soviet U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
secretariat U هیئت دبیران وکارمندان دفتری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com