Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
differentiation
U
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
denotative
U
دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
part
U
تفکیک کردن تفکیک شدن
petitioning creditor
U
مطالب
antilogy
U
تناقض مطالب
discussion
U
تشریح مطالب
varia
U
مطالب گوناگون
discussions
U
تشریح مطالب
syllabus
U
رئوس مطالب برنامه
epitome
U
خلاصه رئوس مطالب
syllabuses
U
رئوس مطالب برنامه
miscellanist
U
نویسنده مطالب مختلف
front page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
recapitulation
U
تکرار رئوس مطالب
miscellanies
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
recapitulations
U
تکرار رئوس مطالب
miscellany
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
refersher course
U
دوره یاداوری مطالب
outline
U
خلاصه رئوس مطالب
outlined
U
خلاصه رئوس مطالب
outlines
U
خلاصه رئوس مطالب
outlining
U
خلاصه رئوس مطالب
front-page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
residential investments
U
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
recapitulated
U
رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulates
U
رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulating
U
رئوس مطالب را تکرار کردن
recapitulate
U
رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulating
U
رئوس مطالب را دوره کردن
for the rest
U
اما در باره باقی مطالب
concordances
U
راهنمای مطالب وموضوعات کتاب
concordance
U
راهنمای مطالب وموضوعات کتاب
recapitulate
U
رئوس مطالب را تکرار کردن
recapitulated
U
رئوس مطالب را تکرار کردن
shockers
U
مطالب مهیج تحریک کننده
recapitulates
U
رئوس مطالب را تکرار کردن
precis
U
خلاصه رئوس مطالب تلخیص
anagogy
U
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
anagoge
U
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
shocker
U
مطالب مهیج تحریک کننده
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
glasnost
U
سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
pornographer
U
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
copywriters
U
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
copywriter
U
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
desired investment
U
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization
U
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
demodulate
U
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
bathos
U
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
documentarian
U
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
journalese
U
بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
context sensitive help key
U
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
galley
U
نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
galley proof
U
نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
tragi comedy
U
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
from one another
<adv.>
U
از یکدیگر
one a
U
یکدیگر
of each other
<adv.>
U
از یکدیگر
interwork
U
بر یکدیگر
of one another
<adv.>
U
از یکدیگر
each other
U
یکدیگر
from each other
<adv.>
U
از یکدیگر
one another
U
یکدیگر
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
Autocue
U
دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
combine
U
ترکیب با یکدیگر
coupled
U
ترکیب با یکدیگر
couples
U
ترکیب با یکدیگر
arm in arm
U
در دست یکدیگر
couple
U
ترکیب با یکدیگر
simultaneous with each other
U
مقارن یکدیگر
combining
U
ترکیب با یکدیگر
peer to each other
U
قرین یکدیگر
combines
U
ترکیب با یکدیگر
interconnects
U
اتصال به یکدیگر
interconnect
U
اتصال به یکدیگر
interconnecting
U
اتصال به یکدیگر
peer to each other
U
برابر با یکدیگر
interconnected
U
اتصال به یکدیگر
intersecting
U
از یکدیگر گذرنده
to look at each other
U
به یکدیگر نگریستن
internecine
U
کشتار یکدیگر
concrescence
U
رشد با یکدیگر
cheek by jowl
U
پهلوی یکدیگر
mense
U
حس تمیز
neater
U
تمیز
age of discretion
U
سن تمیز
distinction
U
تمیز
distinctions
U
تمیز
scrubby
U
تمیز
contradistinction
U
تمیز
discernment
U
تمیز
secernment
U
تمیز
neat
U
تمیز
cassation
U
تمیز
age of reason
U
سن تمیز
pure
U
تمیز
purer
U
تمیز
cleanly
U
تمیز
spiffy
U
تمیز
cleanest
U
تمیز
clean
U
تمیز
neatest
U
تمیز
discretion
U
تمیز
cleaned
U
تمیز
dapper
U
تمیز
dinky
U
تمیز
purest
U
تمیز
discrimination
U
تمیز
neat and tidy
U
تر و تمیز
cleans
U
تمیز
His presentation was actually just a recital of names, places, and dates.
U
مطالب ارایه شده او
[مرد]
در واقع فقط شمارشی از نام، مکان، و تاریخ بود.
interconnects
U
با یکدیگر اتصال دادن
abuts
U
به یکدیگر ضربه زدن
complementary
U
تکمیل کننده یکدیگر
telepathy
U
ارتباط افکار با یکدیگر
one to one
U
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
interconnecting
U
با یکدیگر اتصال دادن
interconnected
U
با یکدیگر اتصال دادن
of a piece with each other
U
ازسر هم همجنس یکدیگر
grappling
U
گرفتن لباس یکدیگر
one-to-one
U
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
abut
U
به یکدیگر ضربه زدن
hand in hand
U
دست دردست یکدیگر
interconnect
U
با یکدیگر اتصال دادن
abutted
U
به یکدیگر ضربه زدن
incompossible
U
منافی یکدیگر ناسازگار
to look at each other
U
به یکدیگر نگاه کردن
correlative with each other
U
لازم و ملزوم یکدیگر
in tune
<idiom>
U
با یکدیگر موافق بودن
intersplere
U
در حوزه یکدیگر امدن
they are well matched
U
حریف یکدیگر هستند
cleaned
U
تمیز کردن
scourers
U
تمیز کننده
cleanest
U
تمیز کردن
discernible
U
قابل تمیز
identification
U
تطبیق تمیز
cleans
U
تمیز کردن
clean house
U
تمیز کردن
clean
U
تمیز کردن
do the cleaning
U
تمیز کردن
scourer
U
تمیز کننده
replotting
U
تمیز کردن
indiscreet
U
بی تمیز بی احتیاط
clean
U
تمیز کردن
cleanse
U
تمیز کردن
superior court
U
دادگاه تمیز
clean bill of lading
U
بارنامه تمیز
discriminator
U
تمیز دهنده
sensory discrimination
U
تمیز حسی
discriminating intellect
U
قوه تمیز
squeaky clean
U
بسیار تمیز
discriminable
U
قابل تمیز
individuate
U
تمیز دادن
indiscernible able
U
تمیز ندادنی
grooming
U
تمیز کردن
high court of
U
دیوانعالی تمیز
differentiating
U
تمیز دادن
differentiate
U
تمیز دادن
cleansed
U
تمیز کردن
wisp
U
تمیز کردن
differentiates
U
تمیز دادن
epicritic
U
تمیز دهنده
discern
U
تمیز دادن
discerns
U
تمیز دادن
scouring
U
تمیز کاری
refined
U
تمیز کرده
indiscriminately
U
بدون تمیز
distinguishable
U
قابل تمیز
supreme court
U
دیوان تمیز
cleanses
U
تمیز کردن
wisps
U
تمیز کردن
discerned
U
تمیز دادن
stimulus discrimination
U
تمیز محرک
covering letters
U
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letter
U
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
life line
U
طناب اتصال افراد به یکدیگر
juxtaposition
U
جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
hand to hand
U
دست بدست یکدیگر مجاور
adhesion of fibers
U
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
networks
U
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
network
U
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
iteraction
U
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
take turns
<idiom>
U
انجام کاری با همکاری یکدیگر
interaction
U
عمل دو چیز روی یکدیگر
hue
U
[وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
incompatible
U
غیر قابل استعمال با یکدیگر
hand-to-hand
U
دست بدست یکدیگر مجاور
break
U
تفکیک
secernment
U
تفکیک
breaks
U
تفکیک
separation
U
تفکیک
separations
U
تفکیک
segregation
U
تفکیک
secession
U
تفکیک
removal
U
تفکیک
separating
U
تفکیک
disintegration
U
تفکیک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com