English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
natural erosion U فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
natural erosion U فرسایش طبیعی
Observation of natural phenomena . U ملاحظه پدیده های طبیعی
counterweights U حالت تعادل وزنه تعادل
counterweight U حالت تعادل وزنه تعادل
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
karakul U کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
counterpoise U حالت تعادل
balanced state U حالت تعادل
state of equilibrium U حالت تعادل
equilibrium state U حالت تعادل
isopiestic U حالت تعادل فشار
equipoise U به حالت تعادل دراوردن
equilibrium price U قیمت در حالت توازن و تعادل
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
naturalness U حالت طبیعی ذاتی
abnormalcy U حالت غیر طبیعی
status quo U وضع کنونی حالت طبیعی
attrition rate U میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
employment gap U مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
interrupts U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
relaxation time U فاصله زمانی بین از بین بردن اشفتگی و برقراری حالت تعادل
condensation U ژاله زائی
cavitation U خلاء زائی
in and out U گاهی تو و گاهی بیرون
vapor cycle U سرد زائی مدار بسته
temper U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
self poise U تعادل بدون پایه یا پشیبان تعادل ناپایدار
walras law U براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
arid erosion U فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
physiographic U وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism U فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
once in a while <adv.> U گاهی
once in a way U گاهی
occasionally <adv.> U گاهی
now ....now U گاهی ....گاهی
whilom U گاهی
frequently [quite often] <adv.> U گاهی
somewhen U گاهی
sometimes U گاهی
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
every now and then U گاه گاهی
once in a blue moon U گاه گاهی
from time to time U گاه گاهی
now and a U گاه گاهی
at times U گاه گاهی
infrequently U گاه گاهی
anchorage distance U فاصله تکیه گاهی
bearing pressure U فشار تکیه گاهی
anchoring effect U اثر تکیه گاهی
support conditions U شرایط تکیه گاهی
bearing stress U تنش تکیه گاهی
kerr effect U پدیده کر
kerr magnetooptical effect U پدیده کر
magnetooptical effect U پدیده کر
phenomenon U پدیده
phenomena U پدیده ها
phi phenomenon U پدیده فی
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
hit and miss U گاهی موفق وگاهی مغلوب
bearing pressure on foundation U فشار تکیه گاهی شالوده
now and then a guest w come U گاه گاهی میهمانی می رسید
he makes occasional mistakes U گاه گاهی اشتباه میکند
off and on U گاهی هرچند وقت یکبار
precious metals U سیم وزرو گاهی پلاطین
phenomenologist U پدیده شناس
volta effect U پدیده ولتا
purkinje phenomenon U پدیده پورکینجه
epiphenomenon U پدیده همایند
valsalva manever U پدیده والسالوا
antecendent phenomenon U پدیده پیشین
greenhouse effect U پدیده گلخانهای
quantum phonomenon U پدیده کوانتومی
reacting phenomenon U پدیده واکنشی
peltier effect U پدیده پلتیه
seebeck effect U پدیده زبک
aperiodic phenomenon U پدیده بی نوسان
tunnel effect U پدیده تونلی
phenomenalism U پدیده گرایی
schottky effect U پدیده شوتکی
kelvin effect U پدیده کلوین
bandwag U پدیده همرنگی
aubert phenomenon U پدیده اوبرت
social phenomenon U پدیده اجتماعی
bernoulli effect U پدیده برنولی
phenomenology U پدیده شناسی
adiabatic phenomena U پدیده ادیاباتیک
greenhose effect U پدیده گلخانهای
tau effect U پدیده تائو
zeigarnik effect U پدیده زایگارنیک
staircase phenomenon U پدیده پلکانی
meteor U پدیده هوایی
doppler effect U پدیده دوپلر
valsalva phenomenon U پدیده والسالوا
cotton effect U پدیده کاتن
meteors U پدیده هوایی
phenology U پدیده شناسی
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
gapped scale U گاهی که چند نت ان حذف شده باشد
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
positive cotton effect U پدیده مثبت کاتن
phenology U زیست پدیده شناسی
aubert forster phenomenon U پدیده اوبرت- فورستر
thermionic emission U پدیده نشر گرمایونی
statistical artifact U پدیده تصنعی اماری
phenomenological U وابسته به پدیده شناسی
wever bray phenomenon U پدیده وور- بری
psychic U واسطه پدیده روحی
charge exchange phenomenon U پدیده تبادل بار
doppler shift U اندازه پدیده دوپلر
negative cotton effect U پدیده منفی کاتن
flywheel effect U پدیده چرخ لنگری
fraying U فرسایش
erosion U فرسایش
depletion U فرسایش
attrition U فرسایش
wears U فرسایش
abrasion U فرسایش
wear U فرسایش
abrasions U فرسایش
accept as true U گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
It is one of those things. U گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد
chugs U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chug U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugging U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
casual poor U کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
huck aback U حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
chugged U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
cynergy U پدیده تشدید یا تخفیف اثر
synergy U پدیده تشدید یا تخفیف اثر
soil erosion U فرسایش خاک
precession U فرسایش لوله
pot hole U دیگ فرسایش
gully erosion U فرسایش خندقی
scuffing U خراش فرسایش
sheet washing U فرسایش سطحی
shore erosion U فرسایش ساحلی
natural erosion U فرسایش نابهنجار
sheet washing U فرسایش رویی
scuff U خراش فرسایش
scuffed U خراش فرسایش
scuffs U خراش فرسایش
sever erosion U فرسایش نابهنجار
accelerated erosion U فرسایش تشدیدی
weathring test U ازمایش فرسایش
spark erossion U فرسایش الکتریکی
electro erosion U فرسایش الکتریکی
internal erosion U فرسایش داخلی
concrete erosion U فرسایش بتن
erosion U فرسایش وسایل
rill erosion U فرسایش شیاری
wind erosion U فرسایش بادی
nuclear corrosion U فرسایش هستهای
selective erosion U فرسایش انتخابی
erodible U قابل فرسایش
erosion control U جلوگیری از فرسایش
surface erosion U فرسایش سطحی
erodibility U قابلیت فرسایش
erosive U فرسایش دهنده
beach erosion U فرسایش ساحلی
weathering U فرسایش در اثرهوا
attrition U فرسایش نیروها
bioerosion U فرسایش زیستی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
expansion bearing U تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
brochure U کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
brochures U کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
mastigophoran U اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
fox fire U نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
aurora U پدیده تابناکی در لایههای فوقانی اتمسفر
diastase U دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
electroerosive U فرسایش قوس الکتریکی
elutriation U شستشو با اب فرسایش انتخابی
electro erosion process U فرایند فرسایش الکتریکی
geologic erosion U فرسایش زمین شناسی
abrasion of surface U فرسایش سطح فرش
attenuation U فرسایش انرژی موج
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com