English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
firstborn U فرزند ارشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
primogeniture U حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
Other Matches
elder U ارشد
eldest U ارشد
higher up U ارشد
firstborn U ارشد
first begotten U ارشد
commanders U ارشد
classy U ارشد
commander U ارشد
senior U ارشد
major U ارشد
seniors U ارشد
majored U ارشد
majoring U ارشد
brass U افسر ارشد
superiors U ارشد برتر
higher up U عضو ارشد
prefects U افسر ارشد
prefect U افسر ارشد
majoring U طویل ارشد
majored U طویل ارشد
Sr U مخفف ارشد
superordinate U ارشد فرمانفرما
major U طویل ارشد
superordinates U ارشد فرمانفرما
surgeon general U پزشک ارشد
senior officer U افسر ارشد
primate U کشیش ارشد
superior U ارشد برتر
mate's receipt U رسیدافسر ارشد کشتی
field grade U افسر ارشد ارتش
service officer U افسر ارشد نگهبان
senior members U اعضای بالارتبه یا ارشد
brass hat U افسر ارشد ارتش
brass hats U افسر ارشد ارتش
master sergeant U استوار ارشد نیروی زمینی
prelates U اسقف اعظم کشیش ارشد
prince royal U پسر ارشد پادشاه انگلیس
prelate U اسقف اعظم کشیش ارشد
old line U دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
only child U تک فرزند
gets U فرزند
bairns U فرزند
get U فرزند
filicide U فرزند کش
bairn U فرزند
impignorate U فرزند
breed U فرزند
breeds U فرزند
sonship U فرزند
scions U فرزند
scion U فرزند
getting U فرزند
progency U فرزند
child U فرزند
fries U فرزند
frying U فرزند
fry U فرزند
sons U فرزند
son U فرزند
sonless U بی فرزند
progeny U فرزند
progeniture U فرزند
offspring U فرزند
orestes U فرزند اگاممنون
stepchildren U فرزند خوانده
foster child U فرزند خوانده
godchild U فرزند خوانده
nurse child U فرزند خوانده
nurse child U فرزند رضائی
Paris U فرزند " پریام "
polynices U فرزند ادیپوس
godchildren U فرزند خوانده
stepchild U فرزند خوانده
filicide U فرزند کشی
sonnish U فرزند وار
child adoption U فرزند خواندگی
adoption فرزند خواندگی
to berave of ason U بی فرزند کردن
stepsons U فرزند خوانده
stepson U فرزند خوانده
adopted child U فرزند خوانده
hagseed U فرزند زن ساحره
sonny U فرزند جان
fosterling U فرزند رضاعی
whoreson U فرزند فاحشه
the losser of a child U فقدان یا داغ فرزند
sole offspring U فرزند منحصر بفرد
he is my only child U فرزند یگانه من است
freeborn U فرزند ازاد مرد
judah U یهودا فرزند یعقوب
fruit U فرزند میوه دادن
fruits U فرزند میوه دادن
mac U پیشوندی بمعنی " فرزند"
medea complex U عقده فرزند کشی
macs U پیشوندی بمعنی " فرزند"
problem child U فرزند مسئله دار
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
thyestes U فرزند پلوپس وبرادر اتریوس
isaac U اسحق فرزند حضرت ابراهیم
ishmael U اسمعیل فرزند ابراهیم وهاجر
fosterling U طفل شیرخوار فرزند خوانده
abel U فرزند ادم ابوالبشر که برادرش
hagborn U شیطان زاده فرزند ساحره
levi U لاوی فرزند یعقوب پیغمبر
parenting U پس انداختن و بار آوردن فرزند
ancestral file U که فرزند فایل جاری است
adoptionist U معتقد به فرزند خواندگی عیسی
japheth U یافث فرزند نوح پیامبر
shem U سام فرزند بزرگ نوح پیغمبر
jonathan U یوناتان فرزند شائول و دوست داود پیغمبر
aegisthus U فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
ultimogeniture U اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
field grade U افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank U افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
jus sanguinis U قانونی که بموجب ان تابعیت فرزند از روی تابعیت والدینش معین میگردد
grandfather file U سومین گونه معروف فایل پشتیبان پس از فایل پدر و فرزند
elder U ارشد کلیسا شیخ کلیسا
parent program U در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
tenant by curtesy U عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
master at arms U درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com