English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recoveries U فرایندهایی که نیازدارندسیستم به وضعیت طبیعی پس از خطا برگردد
recovery U فرایندهایی که نیازدارندسیستم به وضعیت طبیعی پس از خطا برگردد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reverting U برگشت به وضعیت طبیعی
reverts U برگشت به وضعیت طبیعی
reverted U برگشت به وضعیت طبیعی
revert U برگشت به وضعیت طبیعی
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
processor bound U اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
serviceability criteria U وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
inverse U تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
hartley U بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
race U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
physiographic U وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
bank shot U ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
statement of service U خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
If things changer one day then … U اگر روزی ورق برگردد آنوقت ...
naturalism U فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
returning U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
lobbed U ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lobbing U ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lob U ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lobs U ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
returns U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
returned U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
device U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
cycles U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycled U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
interrupt U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupts U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
powered U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
defense readiness condition U وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
physical U طبیعی
home born U طبیعی
innate U طبیعی
silvan U طبیعی
crude copper U مس طبیعی
homebred U طبیعی
natural right U حق طبیعی
natural foundation U پی طبیعی
natural U طبیعی
naturals U طبیعی
indigenous U طبیعی
normal U طبیعی
natural bridge U پل طبیعی
estate U وضعیت
positioned U وضعیت
quality U وضعیت
estates U وضعیت
position U وضعیت
attitudes U وضعیت
situations U وضعیت
situation U وضعیت
manner U وضعیت
phases U وضعیت
fate U وضعیت
fates U وضعیت
attitude U وضعیت
qualities U وضعیت
status U وضعیت
condition U وضعیت
states U وضعیت
attack conditon , bravo U وضعیت تک
state- U وضعیت
attack condition , alfa U وضعیت تک
stating U وضعیت
phase U وضعیت
state U وضعیت
phased U وضعیت
stated U وضعیت
natural economy U اقتصاد طبیعی
natural easement U حق ارتفاق طبیعی
natural endowment U موهبت طبیعی
natural disaster U حوادث طبیعی بد
full size U اندازه طبیعی
full-size U اندازه طبیعی
falsettos U غیر طبیعی
preposterous U غیر طبیعی
natural sciences U علوم طبیعی
falsetto U غیر طبیعی
physical sciences U علوم طبیعی
natural resources U منابع طبیعی
uncanny U غیر طبیعی
natural endowments U موهبت طبیعی
in situ U در جای طبیعی
natural law U حقوق طبیعی
natural logarithm U لگاریتم طبیعی
natural disaster U بلایای طبیعی
natural magnet U مغناطیس طبیعی
natural monopoly U انحصار طبیعی
propensity U تمایل طبیعی
propensities U تمایل طبیعی
natural number U عدد طبیعی
natural obstacle U مانع طبیعی
natural order U نظم طبیعی
natural person U شخص طبیعی
natural persons U اشخاص طبیعی
subnormal U غیر طبیعی
natural erosion U فرسایش طبیعی
preternatural U غیر طبیعی
natural excitation U تحریک طبیعی
preternatural U مافوق طبیعی
supernatural U ماوراء طبیعی
natural frequency U بسامد طبیعی
natural frequency U فرکانس طبیعی
supernatural U فوق طبیعی
natural ground U زمین طبیعی
natural group U گروه طبیعی
natural habitat U بوم طبیعی
natural language U زبان طبیعی
debris U مانده طبیعی
emmetropis U بینایی طبیعی
bees wax U موم طبیعی
naturalizes U طبیعی شدن
naturalize U طبیعی شدن
naturalising U طبیعی شدن
naturalises U طبیعی شدن
immanent justice U عدالت طبیعی
in vivo U در محیط طبیعی
inartificial U طبیعی غیرصنعتی
matten of course U چیز طبیعی
matter of course U چیز طبیعی
metaphisical U غیر طبیعی
naturalizing U طبیعی شدن
continuous climbing U صعود طبیعی
eupnoea U تنفس طبیعی
emmetropia U بینایی طبیعی
standard U طبیعی یا معمولی
crude gas U گاز طبیعی
standards U طبیعی یا معمولی
full scale U اندازه طبیعی
galenite U سرب طبیعی
guardian by nature U قیم طبیعی
physiology U علم طبیعی
hevea rubber U لاستیک طبیعی
natural rubber U لاستیک طبیعی
native language U زبان طبیعی
natively U بطور طبیعی
natural selection U انتخاب طبیعی
natural history U تاریخ طبیعی
natural asphalt U قیر طبیعی
natural bed U بستر طبیعی
natural abundace U فراوانی طبیعی
natural gas U گاز طبیعی
natural capacity U فرفیت طبیعی
natural competition U رقابت طبیعی
physically U با قواعد طبیعی
phenomenon U اثر طبیعی
natural asphalt U اسفالت طبیعی
natrual cement U سیمان طبیعی
au naturel U بحالت طبیعی
glacier U یخچال طبیعی
glaciers U یخچال طبیعی
asphaltite U قیر طبیعی
intrinsic U طبیعی ذهنی
asphaltic bitumen U قیر طبیعی
apparence U شباهت طبیعی
naturalness U طبیعی بودن
pozzolan earth U سیمان طبیعی
natural agents U عوامل طبیعی
natural phenomena U اثار طبیعی
sophisticate U غیر طبیعی
physical science U علوم طبیعی
pudding stone U شفته طبیعی
natural childbirth U زایمان طبیعی
life sciences U علوم طبیعی
resource endowment U منابع طبیعی
life science U علوم طبیعی
naturally U بطور طبیعی
secundine naturam U بطور طبیعی
physio U پیشوند طبیعی
physios U پیشوند طبیعی
nonrepresentational U غیر طبیعی
normal fault U گسل طبیعی
original ground U زمین طبیعی
orthochromatic U رنگ طبیعی
physico theology U الهیات طبیعی
physiography U جغرافیای طبیعی
wildwood U جنگل طبیعی
war of the elements U انقلابات طبیعی
seep U تراوش طبیعی
landscaping U منظره طبیعی
landscapes U منظره طبیعی
landscaped U منظره طبیعی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com