English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plenty U فراوانی بسیاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plentifulness U بسیاری
profuseness U بسیاری
multeity U بسیاری
deepness U بسیاری ته
exuberance U بسیاری
muchness U بسیاری
multitudes U بسیاری
not a few U بسیاری
multiplicity U بسیاری
multitude U بسیاری
many U بسیاری
many of them U بسیاری از انها
widely U در بسیاری موارد
multiplicity of creeds U بسیاری کیش ها
there are numbers who U بسیاری هستند که
manifoldness U چندتایی بسیاری
many people U بسیاری از مردم
many d. of hunger U بسیاری از گرسنگی می میرند
Many explanations were proffered. U توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
to poreone's eyes out U چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
we had a heavy p to day U امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
She has had many privations in her youth . U درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
to smoke oneself sick U از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
abundance U فراوانی
generously U به فراوانی
plentifulness U فراوانی
abundance ratio U فراوانی
lashongs U فراوانی
plenteousness U فراوانی
plenitude U فراوانی
profuseness U فراوانی
rampancy U فراوانی
redundance U فراوانی
rifeness U فراوانی
super abundance U فراوانی
effusiveness U فراوانی
ampleness U فراوانی
amphleness U فراوانی
abondance U فراوانی
lavishing U فراوانی
profusion U فراوانی
frequencies U فراوانی
frequency U فراوانی
plentitude U فراوانی
affluence U فراوانی
exuberance U فراوانی
flushing U فراوانی
flushes U فراوانی
flush U فراوانی
lavish U فراوانی
lavished U فراوانی
lavishes U فراوانی
frequencies U فراوانی تردد
Excess Distribution U توزیع فراوانی
gluts U فراوانی کالا
redundancy U زائد فراوانی
affluence U فراوانی ثروت
glut U فراوانی کالا
plentifulyear U سال فراوانی
gluts U فراوانی وفور
glut U فراوانی وفور
redundancies U زائد فراوانی
amplitude U فراخی فراوانی
accumulated frequency U فراوانی تجمعی
accumulated frequency U فراوانی تراکمی
frequency U فراوانی تردد
luxuriance U فراوانی پربرکتی
abundance ratio U نسبت فراوانی
absolute frequency U فراوانی مطلق
abundance U نسبت فراوانی
bountifully U بطور فراوانی
collision frequency U فراوانی برخورد
frequency distribution U توزیع فراوانی
frequency curve U منحنی فراوانی
feracity U باراوری فراوانی
natural abundace U فراوانی طبیعی
cumulative frequency U فراوانی متراکم
accumulates U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulate U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
spillage U وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
accumulating U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
To experience great hardships. U سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
spillages U وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
abundantly U به فراوانی بحد وفور
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
cumulative frequency distribution U توزیع فراوانی تراکمی
superfluity U فراوانی بیش ازحد
commoners U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
commonest U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
common U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
Most home helps prefer to live out. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
I benefited greatly from the english course. U از کلاس انگلیسی استفاده فراوانی بردم .
Ouroboros U نمادی باستانی که در بسیاری از فرهنگها موجود میباشد و بصورت اژدها یا ماریست که دم خود را می جود.
synchronous U سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
vital necessity U پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
distributing U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distribute U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributes U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
Roman law U مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
disclaimer U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimers U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
Netscape Navigator U یکی از جستجوگران معروف www که هنوز هم در بازار مط رح است شامل خصوصیات بسیاری از قبیل خوانندگان جدید و نیز تامین برنامههای java است
qwerty keyboard U ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com