English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exuberant U فراوان
fulsome U فراوان
galore U فراوان
superabundant U فراوان
abundant U فراوان
excessive U فراوان
profuse U فراوان
richly U فراوان
prolific U فراوان
plentiful U فراوان
plenty U فراوان
oodles U فراوان
copious U فراوان
affluent U فراوان
all out U فراوان
an abundance of U فراوان
exuberantly U فراوان
feracious U فراوان
foison U فراوان
in abundance U فراوان
in galore U فراوان
oodlins U فراوان
plentifully U فراوان
redun dantly U فراوان
redundantly U فراوان
unsparing U فراوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
easy money U پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
cretaceous U دارای گچ فراوان
bounteous U باسخاوت فراوان
exuberate U فراوان بودن
f. money U پول فراوان
superrabundant U زیاد فراوان
rampant vegetation U گیاهان فراوان
post haste U با شتاب فراوان
luxuriant vegetation U گیاهان فراوان
it smells of the lamp U با زحمت فراوان
plenty of rain U باران فراوان
foison U محصول فراوان
feisty U فراوان چابک
abundant element U عنصر فراوان
abound with U فراوان داشتن
rampant U فراوان حکمفرما
infests U فراوان بودن در
infesting U فراوان بودن در
amply U بطور فراوان
infested U فراوان بودن در
infest U فراوان بودن در
abounds U فراوان بودن
abounding U فراوان بودن
abounded U فراوان بودن
abound فراوان بودن
teem U فراوان بودن
abundantly U بطور فراوان
teeming U فراوان بودن
ample U فراوان مفصل
abound in U فراوان داشتن
rife U فراوان عادی
very U چندان فراوان
overflowing U فراوان ریزش
teemed U فراوان بودن
teems U فراوان بودن
lots U بسیار فراوان
post haste U بسرعت شتاب فراوان
luxuriance U شکوه وجلال فراوان
he is f. of money U پول فراوان دارد
superabound U زیاد فراوان بودن
to have plenty of time U وقت فراوان داشتن
in deepest sympathy U با دلسوزی بسیار فراوان
pervade U فراوان یا شایع بودن
pervaded U فراوان یا شایع بودن
here is bread in plenty U نان فراوان داریم
grow rife U فراوان یا متداول شدن
a copious choice of food and drink U غذا و نوشیدنی فراوان
shock head U دارای موی فراوان
pervading U فراوان یا شایع بودن
copiously U فراوان زیاد مفصلا
pervades U فراوان یا شایع بودن
knock oneself out <idiom> U باعث تلاش فراوان
overrefinement U تهذیب بسیار اراستگی فراوان
luxuriated U فراوان شدن وفور یافتن
luxuriate U فراوان شدن وفور یافتن
labor rich country U کشور با نیروی کار فراوان
with much pains U با رنج فراوان با زحمات بسیار
overabound U بیش از اندازه فراوان بودن
luxuriating U فراوان شدن وفور یافتن
slather U مقدار فراوان بیش ازاندازه
overlabour U با رنج فراوان انجام دادن
luxuriates U فراوان شدن وفور یافتن
Joyedevivre U لذت فراوان زندگی [ریشه فرانسوی]
it is a in terms U پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
shock headed U انبوه گیسو دارای موی فراوان
Ferdowsi is held in the greatest respect. U فردوسی مورد احترام فراوان است
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
it is of a wide distribution U در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
Mahogany was once abundant [prolific] in the tropical forests. U یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
Vistory was dearly bought . U پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
jam session U اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
Perspex U خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
open U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opens U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opened U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
phenolic epoxy U خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com