English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
straggler U فراری سرگردان
stragglers U فراری سرگردان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evacuee U فراری
fugitives U فراری
evacuees U فراری
absconder U فراری
refugees U فراری
refugee U فراری
volatileness U فراری
defectors U فراری
defector U فراری
elusive U فراری
escapee U فراری
fugitive U فراری
lamister U فراری
run away U فراری
lamster U فراری
runaway U فراری
deserters U فراری
deserter U فراری
rampant <adj.> U فراری
bleeder resistor U مقاومت فراری
The fujitive ( elusive ) prisoner . U زندانی فراری
flyaway U فرار فراری
gleanings U ریزه فراری
to put to flight U فراری کردن
bleeder current U جریان فراری
fugitiveness U پناهنده یا فراری
induction relay U رله فراری
runaway U شخص فراری
fugitively U بشکل فراری
lamister U فراری ازقانون
lamster U فراری ازقانون
escaped slave U برده فراری
fugitive U سرباز فراری گریخته
low test U دارای خاصیت فراری
stern chase U تعاقب کشتی فراری
fugitives U سرباز فراری گریخته
scatback U توپدار سریع و فراری
slacker U فراری ازخدمت نظام
wetback U مهاجر فراری مکزیکی
slackers U فراری ازخدمت نظام
desert from military service U فراری از خدمت نظام
run away U گریختن شخص فراری
discursive U سرگردان
vortexes U سرگردان
vortices U سرگردان
wandering U سرگردان
adrift U سرگردان
gadabout U سرگردان
dp U سرگردان
astray U سرگردان
mazed U سرگردان
vortex U سرگردان
strafes U سرگردان
forlorn U سرگردان
runabout U سرگردان
straggler U سرگردان
wanderings U سرگردان
stragglers U سرگردان
runabouts U سرگردان
strays U سرگردان
straying U سرگردان
wanderer U سرگردان
strafed U سرگردان
strafe U سرگردان
erratic U سرگردان
strayed U سرگردان
stray U سرگردان
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
errantly U بطور سرگردان
extravagate U سرگردان شدن
wanders U سرگردان بودن
errant U سرگردان حادثه جو
straying U گم شده یا سرگردان .
to be [left] stranded U سرگردان شدن
strays U گم شده یا سرگردان .
stray U گم شده یا سرگردان .
frustrated cargo U کالای سرگردان
eddy current U جریان سرگردان
straggle U سرگردان اواره
to be in a quandery U سرگردان یامتحیرشدن
wandered U سرگردان شدن
to be on tenter hooks U سرگردان بودن
wanders U سرگردان شدن
to be on tenters U سرگردان بودن
to go a U سرگردان شدن
to lead a U سرگردان کردن
stray current U جریان سرگردان
wandered U سرگردان بودن
divagate U سرگردان شدن
straggled U سرگردان اواره
wander U سرگردان بودن
straggles U سرگردان اواره
straggling U سرگردان اواره
wander U سرگردان شدن
derelict U ناو سرگردان
Gasoline is volatile . U بنزین ماده فراری است ( زود می پرد )
erratically U بطور سیاریا سرگردان
traipsing U سرگردان بودن ول گشتن
traipses U سرگردان بودن ول گشتن
dodger U دور سرگردان جاخالی کن
traipsed U سرگردان بودن ول گشتن
dodgers U دور سرگردان جاخالی کن
traipse U سرگردان بودن ول گشتن
ghost signals U علایم راداری سرگردان
internee U فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internees U فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
evacuee U فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
evacuees U فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
straggles U هرزه روییدن سرگردان بودن
straggling U هرزه روییدن سرگردان بودن
straggle U هرزه روییدن سرگردان بودن
straggled U هرزه روییدن سرگردان بودن
awash U سرگردان بر روی امواج دریا
roil U مخلوط کردن سرگردان شدن
neutrino U ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
In this contract , there are no loopholes for either party . U دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
to knock about U سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
chaining U اتصال اجزا با استفاده از روش زنجیره سرگردان
loose U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
spasur U سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
straggles U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggled U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggle U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggling U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
teleran system U نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
strangle U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
moons U سرگردان بودن اواره بودن
To be stranded. U دربدر شدن ( سرگردان شدن )
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
stray U سرگردان شدن منحرف شدن
straying U سرگردان شدن منحرف شدن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
strays U سرگردان شدن منحرف شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com