English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sacrificial U فداکارانه وابسته به قربانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
devotedly U فداکارانه
devotional U فداکارانه بافداکاری
mactation U قربانی
victim U قربانی
sacrificing U قربانی
victims U قربانی
vicarious saccifice U قربانی
immolation U قربانی
sacrificed U قربانی
sacrifice U قربانی
sacrifices U قربانی
sacrifice U قربانی کردن
mascots U نظر قربانی
mascot U نظر قربانی
talismans U نظر قربانی
sacrifices U قربانی کردن
sacriticer U قربانی کننده
sacrificed U قربانی کردن
talisman U نظر قربانی
hecatomb U قربانی صدگاو
prey U طعمه قربانی
victimises U قربانی کردن
victimised U قربانی کردن
two bishops sacrifice U قربانی دو فیل
two bishops sacrifice U قربانی لاسکر
hecatomb U قربانی همگانی
sacrificing U قربانی کردن
victimology U قربانی شناسی
immolator U قربانی کننده
offer a sacrifice U قربانی کردن
victimising U قربانی کردن
victimization U قربانی کردن
victimizing U قربانی کردن
victimizes U قربانی کردن
victimized U قربانی کردن
immolate U قربانی شدن
victimize U قربانی کردن
heave offering U قربانی افراشتنی
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
sacrifice U قربانی کردن جانبازی
sacrificed U قربانی کردن جانبازی
self immolation U قربانی کردن خود
victimless crime U جرم بدون قربانی
sacrifices U قربانی کردن جانبازی
burnt sacrifice U قربانی سوخته یا سوختنی
sacrificing U قربانی کردن جانبازی
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
gambits U قربانی پیاده شطرنج در گشایش
scapegoats U کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
sacrifice U قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifice U قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing U قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing U قربانی برای شفاعت فداکاری
he fell a v to his ambition U قربانی جاه طلبی خودشد
sacrifices U قربانی دادن فداکاری کردن
sacrifices U قربانی برای شفاعت فداکاری
gambit U قربانی پیاده شطرنج در گشایش
hieromancy U طالع بینی ازروی قربانی
greek gift U قربانی فیل شطرنج درخانه اچ 7
sacrificed U قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrificed U قربانی دادن فداکاری کردن
cannon fodder [soldiers pointlessly and unscrupulously sacrificed] U خوراک توپ [سربازان بیهوده و بی وجدانه قربانی شده]
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associated U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
levitical U وابسته به
sexual organs U وابسته به
adjective U وابسته
adjectives U وابسته
relevant U وابسته
akin U وابسته
plantar U وابسته به کف پا
monitorial U وابسته به
elysian U وابسته به
correspondent U وابسته
appurtenant U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
aquatic U وابسته به اب
interdependent U وابسته
attendant U وابسته
attendants U وابسته
belonging U وابسته ها
relative U وابسته
subordinated U وابسته
attributable U وابسته به
dependent U وابسته
febile U وابسته به تب
subordinate U وابسته
diphtheric U وابسته به
correspondents U وابسته
cantabrigian U وابسته به
of kin U وابسته
syncop U وابسته به غش
comprador U وابسته
pertinent U وابسته
commissarial U وابسته به
related U وابسته
affiliate U وابسته
affiliated U وابسته
affiliates U وابسته
affiliating U وابسته
carpal U وابسته به مچ
congenerous U وابسته
thereof U وابسته به ان
pertianing U وابسته
attache U وابسته
elfin U وابسته به جن
federate U وابسته
federated U وابسته
federates U وابسته
federating U وابسته
pertaining U وابسته
contingents U وابسته
contingent U وابسته
cephalic U وابسته به سر
germane U وابسته
dependants U وابسته
dependant U وابسته
attached U وابسته
messianic U وابسته به
pyrexial U وابسته به تب
riverrine U وابسته به
subordinates U وابسته
pyretic U وابسته به تب
subordinating U وابسته
israelitish U وابسته به
pyrexic U وابسته به تب
hanger on U وابسته
tuitionary U وابسته به
wedded U وابسته
ambassadorial U وابسته به سفارت
perlitic U وابسته به مروارید
senile U وابسته به پیری
peruvian U وابسته به پرو
bacchanal U وابسته به باکوس
petrologic U وابسته به سنگ
avian U وابسته به مرغان
petiolar U وابسته به برگدم
septic U وابسته به گندیدگی
army attache U وابسته نظامی
army attache U وابسته زمینی
obituary U وابسته به وفات
associated company U شرکت وابسته
astronautical U وابسته به فضانوردان
pharyngal U وابسته به گلوگاه
mathematical U وابسته به ریاضیات
attache U وابسته نظامی
postal U وابسته به پستخانه
boozier U وابسته به مشروب
auditive U وابسته به شنوایی
pharmacologic U وابسته بداروشناسی
auricular U وابسته بشنوایی
pharisaic U وابسته به فریسی
booziest U وابسته به مشروب
boozy U وابسته به مشروب
obituaries U وابسته به وفات
bacterial U وابسته به باکتری
placentas U وابسته به جفت
palatal U وابسته به کام
partitive U وابسته به جزء
partitives U وابسته به جزء
subordinate clauses U بند وابسته
subordinate clause U بند وابسته
nasal U وابسته به منخرین
ovular U وابسته به تخمک
outer directed U برون وابسته
catabolic U وابسته به فروساخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com