English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exterior U فاهری واقع در سطح خارجی
exteriors U فاهری واقع در سطح خارجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
extern U فاهری واقع در خارج
volt ampere meter U دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
positive externalities U صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity U جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
apparent recession U انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
foreign exchange U پول خارجی ارز خارجی
outwork U استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
wilson U پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
formfitting U فاهری
surfaced U فاهری
surface U فاهری
surfaces U فاهری
outwards U فاهری
seeming U فاهری
outward U فاهری
self-styled U فاهری
skin deep U فاهری
apparent U فاهری
superficially U فاهری
self styled U فاهری
nominal U فاهری
false horizon U افق فاهری
apparent density U تکاتف فاهری
externals U فاهری پدیدار
apparent diameter U قطر فاهری
superficial U سرسری فاهری
externalizes U فاهری ساختن
externalised U فاهری ساختن
glitz U گیرایی فاهری
artificial daylight U فلق فاهری
false parallax U پارالاکس فاهری
externalize U فاهری ساختن
externalizing U فاهری ساختن
indicated horsepower U توان فاهری
externalising U فاهری ساختن
exteriorize U فاهری دانستن
externalises U فاهری ساختن
apparent resistivity U مقاومت فاهری
apparent velocity U سرعت فاهری
apparent wind U باد فاهری
assentation U رضایت فاهری
impedance U مقاومت فاهری
admittance U هدایت فاهری
external U فاهری پدیدار
bulk gravity U چگالی فاهری
prime facie evidence U قرائن فاهری
engineering stress U تنش فاهری
externality U احوال فاهری
externalized U فاهری ساختن
apparent error U خطای فاهری
apparent motion U حرکت فاهری
apparent magnitude U قدر فاهری
apparent luminosity U درخشندگی فاهری
pepper corn rent U اجاره فاهری
apparent horizon U افق فاهری
apparent power U توان فاهری
simulative U دارای شباهت فاهری
masqueraded U قیافه فاهری بخوددادن
capacitive resistance U مقاومت فاهری خازن
redesign U سر وصورت فاهری دادن به
masquerade U قیافه فاهری بخوددادن
input impedance U مقاومت فاهری اولیه
impedance matrix U ماتریس مقاومت فاهری
masquerading U قیافه فاهری بخوددادن
masquerades U قیافه فاهری بخوددادن
terrain relief U شکل فاهری زمین
impedance ratio U نسبت مقاومت فاهری
inductive resistance U مقاومت فاهری القایی
of the surface U فاهری نمادادن رودادن
volt ampere hour meter U کنتور مصرف فاهری
reactance U مقاومت فاهری خازنها
apparent solar year U سال فاهری شمسی
pro forma U منباب فاهر فاهری
soil morphology U شکل فاهری خاک
on the surface U فاهری نمادادن رودادن
coupling impedance U مقاومت فاهری پیوست
inductive impedance U مقاومت فاهری القائی
indicated airspeed U سرعت فاهری نسبت به هوا
apparent precession U انحراف فاهری محور ژایرو
apparent solar U روز شمسی فاهری روزشمسی
mechanical move U حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
relief U شکل فاهری و پست و بلندی
impedance compensator U متعادل کننده مقاومت فاهری
inductive impedance U مقاومت فاهری با جزء القائی
signalment U تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
feinted U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
formalization U انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
feints U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
limiting speed U بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
false parallax U تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
parallax U اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
coriolis force U نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
stroboscope U وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
back berm U سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
radio bearing U زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
external good order U اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
zinky U بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincy U بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincky U بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
indeed U در واقع
post mortem U پس از واقع
bestead U واقع
substantially U در واقع
in reality U در واقع
postmortem U پس از واقع
As it were U در واقع
situate U واقع در
situating U واقع در
situates U واقع در
situated or situate U واقع
high oblique U عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
impedance U مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance U امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
editing run U در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
situated or situate U واقع شده
down-to-earth U واقع بین
hindering U واقع درعقب
hindered U واقع درعقب
trumped-up U خلاف واقع
sinisteral U واقع درسمت چپ
hinder U واقع درعقب
occurs U واقع شدن
shipside U واقع در کنارکشتی
sincipital U واقع در جلوی سر
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
hinders U واقع درعقب
occurred U واقع شدن
occur U واقع شدن
occurring U واقع شدن
dereism U واقع گریزی
alpha lyrae U نسر واقع
initiatory U واقع در اول
limitrophe U واقع در مرز
located inside U تو واقع شده
osculant U واقع شونده
trumped up U خلاف واقع
axile U واقع درمحور
life like U واقع نما
it lies on the east of U در خاور واقع
centric U واقع درمرکز
capsulate U واقع درکپسول
intervascular U واقع در میان رگ ها
intradermal U واقع در زیرپوست
intradermic U واقع در زیرپوست
intralogical U واقع در حدودمنطق
intramontane U واقع در کوهستان
dichasial U واقع در دو طرف
realistically U واقع گرایانه
realistically U واقع بین
initials U واقع در اغاز
initialling U واقع در اغاز
initialled U واقع در اغاز
initialing U واقع در اغاز
initialed U واقع در اغاز
initial U واقع در اغاز
postern U واقع درعقب
precordial U واقع در پیش دل
situated U واقع شده در
situated U واقع در جایگزین
realistic U واقع گرایانه
realistic U واقع بین
realists U واقع گرا
realists U واقع بین
realist U واقع گرا
realist U واقع بین
procephalic U واقع در جلو سر
down to earth U واقع بین
set U واقع شده
meaner U واقع دروسط
to come to pass U واقع شدن
extraception U واقع نگری
vertical U واقع در نوک
covenants U واقع شود
lumbar U واقع در کمر
lie U واقع شدن
flight from reality U واقع گریزی
to take place U واقع شدن
setting up U واقع شده
superjacent U واقع درفوق
meanest U واقع دروسط
sets U واقع شده
mean U واقع دروسط
untrue U خلاف واقع
haemal U واقع درسوی دل
hypodermal U واقع در زیرپوست
take place U واقع شدن
yonder U واقع درانجا
lied U واقع شدن
onshore U واقع در ساحل
nether U واقع در پایین
transpontine U واقع در انسوی پل
sublunar U واقع در زیرقمر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com