English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ametabolic U فاقد دگردیسی
ametabolous U فاقد دگردیسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unqulified U فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
single track U فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
metamorphosis U دگردیسی
metastasis U دگردیسی
deformation U دگردیسی
strains U دگردیسی
metamorphism U دگردیسی
strain U دگردیسی
ametabolous U بدون دگردیسی
ametabolic U بدون دگردیسی
paramorphism U خاصیت دگردیسی
heterometabolous U دارای دگردیسی ناقص
metamorphosed U دگردیسی دگردیس کردن
heterometabolic U دارای دگردیسی ناقص
metamorphosing U دگردیسی دگردیس کردن
metamorphoses U دگردیسی دگردیس کردن
holometabolism U دگردیسی کامل حشرات
metamorphose U دگردیسی دگردیس کردن
acentrous U فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
ex- U فاقد
ex U فاقد
anurous U فاقد دم
sans U فاقد
scentless U فاقد بو
free U فاقد
bankrupt of U فاقد
frees U فاقد
freed U فاقد
freeing U فاقد
impassible U فاقد احساس
dis qualified U فاقد شرایط
indiscreet U فاقد حس تشخیص
incoordinate U فاقد حس همکاری
inertialess U فاقد لختی
acolous U فاقد اعضاء
acholous U فاقد صفرا
impersonal U فاقد شخصیت
inexpert U فاقد خبرگی
lacks U فاقد بودن
lacked U فاقد بودن
lack U فاقد بودن
dis qualified U فاقد قابلیت
abulic U فاقد اراده
astomatal U فاقد دهان
acholic U فاقد صفرا
without U انطرف فاقد
inertialess U فاقد اینرسی
intestable U فاقد صلاحیت
landless U فاقد زمین
shorthanded U فاقد کارگرکافی
exhaust bin level U فاقد موجودی
toom U فاقد لاغر
unmannered U فاقد رفتارشایسته
unmeet U فاقد صلاحیت
unmennerly U فاقد رفتارشایسته
stolidly U فاقد احساس
landlessness U فاقد زمین
unobtrusive U فاقد جسارت
homely U فاقد جمال
antipathetic U فاقد تمایل
undocumented U فاقد ویزا
incompetent U فاقد صلاحیت
ad hoc U فاقد عمومیت
dishonest U فاقد امانت
stolid U فاقد احساس
without engagement U فاقد تعهد
visionless U فاقد دید
burdened U فاقد حق تقدم
paratactic U فاقد روابط
unobtrusively U فاقد جسارت
undocumented U فاقد مدارک قانونی
unthinking U فاقد قوهی تفکر
azoic U فاقد نشان زندگی
denitrify U فاقد نیترات کردن
one track U فاقد قوه ارتجاعی
irretentive U فاقد قوه ضیط
irretractile U فاقد قوه قبض
inerrancy U فاقد غلط و اشتباه
moneyless economy U اقتصاد فاقد پول
nonage U فاقد اهلیت قانونی
imperscriptible U فاقد اجازه نوشته
systemoless U فاقد سیستم صحیح
duty free U فاقد حقوق گمرکی
incapacitation U فاقد صلاحیت کردن
untune U فاقد هم اهنگی کردن
depersonalize U فاقد شخصیت کردن
inexpessive U فاقد قوه فهماندن
shapeless U فاقد شکل معین
unmans U فاقد مردانگی کردن
unfeeling U بیحس فاقد احساسات
ineligible U فاقد شرایط لازم
asexual U فاقد خاصیت جنسی
stereotyped U فاقد نبوغ وابتکار
deafest U فاقد قوه شنوایی
intestate U فاقد وصیت نامه
deaf U فاقد قوه شنوایی
fatherless U فاقد مولف معلوم
unnerving U فاقد عصب کردن
unnerves U فاقد عصب کردن
unnerve U فاقد عصب کردن
unmanning U فاقد مردانگی کردن
unnerved U فاقد عصب کردن
aplacental U فاقد جفت جنین
unman U فاقد مردانگی کردن
agamous U فاقد الت جنسی
unqualified U فاقد شرایط لازم
deafer U فاقد قوه شنوایی
acheiria U فاقد قوهء لامسه
cleans U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
non cohesive soil U خاکی که فاقد چسبندگی باشد
cleaned U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
insolvent U فاقد توانایی پرداختن دیون
disqualifies U فاقد شرایط لازم دانستن
inert U فاقد نیروی جنبش بیروح
disqualified U فاقد شرایط لازم دانستن
disqualify U فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifying U فاقد شرایط لازم دانستن
clean U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
indign U فاقد شایستگی خشمگین کردن
moron U فرد فاقد رشد فکری
straw boss U [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
coreless induction furnace U کوره القائی فاقد هسته
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
cleanest U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
abranchiate U فاقد برانشی یادستگاه تنفس
desex U فاقد قوه جنسی کردن
desexualize U فاقد قوه جنسی کردن
color blind U فاقد حساسیت نسبت برنگ
inartistic U فاقد اصول هنری بی هنر
unaccounted U حساب نشده فاقد توضیح
morons U فرد فاقد رشد فکری
visionless U فاقد حس بینش ومال اندیشی
He is only half a man . U مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
albinos U شخص فاقد مواد رنگ دانه
undemonstrative U فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
tone-deaf U فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
apteral U ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
tone deaf U فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
albino U شخص فاقد مواد رنگ دانه
disbud U غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
zooflagellate U اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness U خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight U دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
virtual temperature U دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
open jet tunnel U تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
clear air turbulence U اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
vortex tube U وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
serfs U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
bow wave U موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
stateless person U شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque U ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
inhuman U فاقد خوی انسانی غیر انسانی
disqualification U عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications U عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
contructive larcency U مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
deoxygenate U اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com