Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
burdended
U
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aligning
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
tacking
U
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tack
U
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacks
U
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacked
U
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
ferryboats
U
قایق عبور از رودخانه
ferryboat
U
قایق عبور از رودخانه
alleyways
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
sanshifter
U
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
lunitidal interval
U
فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
toe rake
U
تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
toe pick
U
تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
cold test
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
toe point
U
پوشش لاستیکی سفت روی لبه جلویی اسکیت قرقره دار برای کمک به پرش
shed
U
دهنه
[فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
en passant
U
گرفتن پیاده شطرنج در حین عبور
To keep one s distmce from some one .
U
از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
toe weight
U
وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
mooch
U
گرفتن ماهی ازاد با قایق متحرک
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
privileged
U
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
difficult terrain
U
زمین مشکل برای عبور
air-grating
U
[پنجره مشبک برای عبور هوا]
boundary
U
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
light-well
U
[حیاط کوچک برای عبور نور]
boundaries
U
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
stopping sight distance
U
فاصله دید برای ایست
near collision
U
فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
sneakbox
U
قایق ته پهن برای شکارمرغابی
sneakboat
U
قایق ته پهن برای شکارمرغابی
When is there a ferry to ...?
چه وقت قایق برای ... هست؟
eye-form
U
[شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
toll traverse
U
وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
canopies
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
life raft
قایق چوبی
[برای نجات غریق]
cone penetrometer
U
وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
lancet
U
[پنجره نوک تیز با روزنه ی باریک برای عبور نور]
laced valley
U
[شیار ساخته شده از کاشی یا تخته سنگ برای عبور آب]
arresting gear
U
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
exchange zone
U
فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
ballast
U
فلز سنگین کف قایق برای حفظ تعادل
mooring line
U
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
sportfisherman
U
قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
bailer
U
سوراخی در عقب قایق برای بیرون ریختن اب
to pound the filed
U
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
pocket
U
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pockets
U
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
hike out
U
خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
chain plate
U
صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
daggerboard
U
تیر یا صفحه متحرک ته قایق برای حفظ تعادل
painter
U
طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
bollard
U
تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
bollards
U
تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
painters
U
طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
spans
U
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
perspective
U
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
spanned
U
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanning
U
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span
U
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
perspectives
U
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
hydroplaning
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
cabled
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
marlinespike
U
وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
outrigger
U
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
spill wind
U
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
MIP mapping
U
روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
bend allowance
U
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
vacation sittings
U
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
pinches
U
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch
U
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
yaght club
U
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
mooring penant
U
طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
bloop
U
عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
traveler
U
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
trapoze
U
سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
stand-offs
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
following distance
U
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space
U
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
obstructions
U
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstruction
U
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
point blank range
U
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
shed stick
U
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
token bus network
U
EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند
diver's flag
U
پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
slingshot
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
lubber's line
U
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
front de liberation national
U
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
backwind
U
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
enlist
U
برای سربازی گرفتن
enlists
U
برای سربازی گرفتن
enlisting
U
برای سربازی گرفتن
interval
U
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
penetrometer
U
وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
to run for the bus
U
برای گرفتن اتوبوس دویدن
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
extra cover
U
پوشش اضافی برای بل گرفتن
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
wading crossing
U
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
spacer
U
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
To have design on someone . To malign someone .
U
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
gigs
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
telescope
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
bass bug
U
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
gig
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
overtaking sight distance
U
مسافت دید برای سبقت گرفتن
telescopes
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
to hog
<idiom>
U
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
move
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
moved
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
moves
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
front end
U
سر جلویی
headmost
U
جلویی
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
prize fight
U
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
greats
U
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
cp
U
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
great go
U
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carry
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
tampion
U
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
carried
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
space
U
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
U
فاصله دادن فاصله داشتن
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
advanced
U
جلویی مقدم
forestay
U
بکسل جلویی
foretop
U
بام جلویی
forward station
U
پاسگاه جلویی
front view
U
نمای جلویی
advance section
U
قسمت جلویی
front door
[of house]
U
در جلویی
[ساختمان]
entrance
U
در جلویی
[ساختمان]
entry door
U
در جلویی
[ساختمان]
entrance door
U
در جلویی
[ساختمان]
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
dead letter box
U
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
disabling
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dummy
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
shut out
<idiom>
U
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
bid
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bids
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floats
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
dummies
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
floated
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
luff
U
لبه جلویی بادبان
lap
U
رسیدن به حریف جلویی
telencephalon
U
قسمت جلویی مغزجنین
lapped
U
رسیدن به حریف جلویی
provisor
U
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoys
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoy
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
little go
U
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
pass pattern
U
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
decoying
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
bridged
U
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges
U
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge
U
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
kill off
U
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
forward edge of battle area
U
لبه جلویی منطقه نبرد
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
block the plate
U
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
ATC
U
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
noses
U
دماغه جلویی تخته موج سواری
nose
U
دماغه جلویی تخته موج سواری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com