English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
arch span U فاصله داخلی پشت بندها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buttress centres U فاصله محوری پشت بندها
wed thickness U حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
joints U بندها
vertebral U بندها
vertebra U بندها
vertebrates U بندها
vertebrate U بندها
joint grouting U پر کردن درزها یا بندها
buttress spacing U دوری محورهای پشت بندها
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
incretion U ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
point blank range U فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
internal defense U پدافند داخلی پایداری داخلی
squawked U مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure U ساختمان داخلی سازه داخلی
squawk U مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks U مخابره داخلی ارتباط داخلی
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
space U فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
territorial U داخلی
interiors U داخلی
internal U داخلی
indoor U داخلی
innate U داخلی
municipal U داخلی
internal door U در داخلی
in- U داخلی
interior U داخلی
in U داخلی
domestic U داخلی
anie U داخلی
endogenous U داخلی
ben U داخلی
inside U داخلی
inner U داخلی
internal medicine U طب داخلی
esoteric U داخلی
intramural U داخلی
insides U داخلی
internal damping U میرایی داخلی
internal security U تامین داخلی
internal reflector U رفلکتور داخلی
internal ruling U نظامنامه داخلی
internal resistance U مقاومت داخلی
civil U داخلی حقوقی
internal insulation U ایزولاسیون داخلی
internal defense U دفاع داخلی
internal security U امنیت داخلی
internal development U توسعه داخلی
bulkhead U جدار داخلی
internal conductance U اندوکتیویته ی داخلی
internal connection U اتصال داخلی
internal structure U ساختار داخلی
internal consistency U سازگاری داخلی
internal stress U تنش داخلی
internal storage U انباره داخلی
internal consumption U مصرف داخلی
internal crack U ترک داخلی
internal current U جریان داخلی
internal storage U حافظه داخلی
internal storage U حافظه ی داخلی
internal short circuit U کوتهمداری داخلی
internal shield U غلاف داخلی
internal development U رشد داخلی
internal programme U برنامه داخلی
internal discharge U تخلیه داخلی
internal erosion U فرسایش داخلی
internal force U نیروی داخلی
internal loss U تلف داخلی
inward U داخلی باطنی
insiders U کارمند داخلی
internal friction U اصطکاک داخلی
stability U ثبات داخلی
internal impedance U امپدانس داخلی
internal furnace U کوره داخلی
internal impedance U مقاومت داخلی
internal memory U حافظه داخلی
internal energy U انرژی داخلی
internal report U گزارش داخلی
internal modem U مدم داخلی
internal diseconomies U زیانهای داخلی
internal power U مصرف داخلی
internal pole U قطب داخلی
home product U محصولات داخلی
internal modulation U مدولاسیون داخلی
internal ear U گوش داخلی
internal efficiency U راندمان داخلی
internal electrode U الکترود داخلی
internal electrolysis U الکترولیز داخلی
internal heating U گرمایش داخلی
bulkheads U جدار داخلی
domestic trade U بازرگانی داخلی
inland duty U گمرک داخلی
inferior planets U سیارههای داخلی
inferior conjunction U مقارنه داخلی
by low U نظامنامه داخلی
indoor antenna U انتن داخلی
inboard aileron U شهپر داخلی
imside dimension U اندازه داخلی
civil disturbances U اغتشاشات داخلی
inland rules U قوانین داخلی
inland waterway U ابراه داخلی
internal conductor U سیم داخلی
inner product U ضرب داخلی
ashi noko U قسمت داخلی کف پا
inner planets U سیارات داخلی
inner loop U حلقه داخلی
inner liner U روکش داخلی
inner harbor U بندر داخلی
inner bottom U جدار داخلی
home trade U تجارت داخلی
domestic disturbances U اختلافات داخلی
domestic dualism U دوگانگی داخلی
domestic economy U اقتصاد داخلی
domestic emergencies U بحرانهای داخلی
domestic emergencies U موادضروری داخلی
domestic industry U صنعت داخلی
domestic market U بازار داخلی
domestic products U محصولات داخلی
domestic disturbances U اغتشاشات داخلی
ductless gland U غددمترشح داخلی
home rule U حکومت داخلی
home market U بازار داخلی
home made U ساخت داخلی
home currency U پول داخلی
home consumption U مصرف داخلی
endosmosis U حلول داخلی
endoparasite U انگل داخلی
endogenous variable U متغیر داخلی
inner zone U منطقه داخلی
inside caliper U کولیس داخلی
inside diameter U قطر داخلی
intercom U ارتباط داخلی
intercoms U مخابرات داخلی
intercoms U ارتباط داخلی
internal circuit U مدار داخلی
internal bus U مسیر داخلی
internal bus U گذرگاه داخلی
internal brake U ترمز داخلی
interior span U دهانه داخلی
internal circuit U حلقه داخلی
internal commerce U تجارت داخلی
internal combustion U احتراق داخلی
internal clock U ساعت داخلی
Inland Revenue U درامد داخلی
internal revenue U درامد داخلی
civil war U جنگ داخلی
civil wars U جنگ داخلی
intercom U مخابرات داخلی
internal boffles U تیغههای داخلی
innards U قسمتهای داخلی
interference drag U پسای داخلی
interconnection U اتصالی داخلی
intercommunication U ارتباط داخلی
inside wing U بال داخلی
inside thread U مارپیچ داخلی
inside micrometer U میکرومتر داخلی
inside hinge U لولای داخلی
inside draft U شیب داخلی
interior affairs U امور داخلی
interior architecture U معماری داخلی
internal attack U تک داخلی یا تک از داخل
internal armature U ارمیچر داخلی
internal angle U زاویه ی داخلی
indoor U درونی داخلی
intermediate structure U ساختمان داخلی
interior wall U دیوار داخلی
interior guard U نگهبان داخلی
interior ballistics U بالیستیک داخلی
internal conductance U اندوکتانس داخلی
internal supercharger U سوپرشارژر داخلی
local currency U پول داخلی
incoming message cassette U نوارپیغام داخلی
interphone U مخابرات داخلی
interion architecture U معماری داخلی
interlan angle U زاویه داخلی
internal structure U سازه داخلی
inside U قسمت داخلی
in-fighting U جنگ داخلی
territorial sea U دریای داخلی
inward light U نور داخلی
local subscriber U مشترک داخلی
bushes U پوسته داخلی
bush U پوسته داخلی
marketing audit U کنترل داخلی
insider U کارمند داخلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com