Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
passing lane
U
فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
single space
U
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance
U
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range
U
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval
U
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
as much as possible
U
هرچه میتوان
one may say
U
میتوان گفت
it is safe to say
U
بخوبی میتوان گفت
presumedly
U
بجرات میتوان گفت
may
U
ممکن است میتوان
sure enough
U
میتوان یقین کردکه
penny bank
U
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
the best thatone can do
U
بهترین کاری که میتوان کرد
can one pass it with safety?
U
ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
space
U
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
U
فاصله دادن فاصله داشتن
milch cow
U
کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
it can safely be said that...
U
بدون ترس از اشتباه میتوان گفت که
he is something of a musician
U
تا اندازهای میتوان اوراموسیقی دان شمرد
it may be presumed that
U
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
penny worth
U
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
wherever
U
انجا که
thereat
U
در انجا
yonder
U
انجا
therof
U
از انجا
there
U
انجا
there
U
به انجا
thence
U
از انجا
thither
U
به انجا
wherefrom
U
که از انجا
thither
U
انجا
whereon
U
در انجا
so far forth
U
تا انجا
i know that place by sight
U
انجا را
whence
U
که از انجا چه جا
demand deposit
U
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
rocking stone
U
سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
extensiontable
U
میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
alley
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
it is not half bad
U
انجا بداست
for a iknow
U
تا انجا که می دانم
here and there
U
اینجا انجا
thenceforward
U
از انجا ببعد
as far as possible
U
تا انجا که بتوان
away
U
مرتبا از انجا
it is impossible to live there
U
در انجا میسرنیست
as far as possible
U
تا انجا که میشد
as for as i know
U
تا انجا که من میدانم
clevis pin
U
پینی که یک طرف ان رزوه شده و میتوان به ان مهره بست
that fruit packs easily
U
ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
it is safe to say
U
بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
reversible propeller
U
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
i did not find a there
U
کسی را در انجا نیافتم
within living memory
U
تا انجا که مردمان زنده
stay there till i return
U
انجا بمانیدتامن برگردم
whereat
U
که بدان جهت که در انجا
he no longer went there
U
دیگر انجا نرفت
we used to play there
U
ما انجا بازی میکردیم
i stayed there for days
U
سه روز انجا ماندم
i went there in my own
U
شخصا` انجا رفتم
there
U
دراین موضوع انجا
there was not a soul
U
ذی نفسی انجا نبود
i went there particularly to
U
یک کاره انجا رفتم
dowsing rod
U
چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ
iam a to go there
U
از رفتن به انجا خجالت می کشم
at the top of one's bent
U
تا انجا که می توان تحمل کرد
the population is stationary
U
شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
variable sweep
U
ایرفویلی که چنان لوله شده که میتوان زاویه سویپ ان راتغییر داد
intuitionalism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
hole
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
i put the population at 0000
U
نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
see if he is still there
U
به بیند او هنوز انجا است یانه
he went there in black
U
اوبا جامه سیاه انجا رفت
hyperfocal distance
U
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
close march
U
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
hydrotherapeutic
U
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment
U
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
free float
U
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
thermoplastics
U
پلیمرهای ساختگی که میتوان انها را به دفعات نرم کرده وبه شکل دیگری دراورد
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
limbers
U
ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
ground adjustable propeller
ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
fitting shop
U
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
load line
U
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
to ring the changes
U
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
go no go
U
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
wheatstone bridge
U
مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
we must see what can be done
U
به ببینم چه میتوان کرد بایددید چه میشود کرد
mathematical school
U
مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
statitizing
U
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
it is impossible to live there
U
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
quantity theory of money
U
حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
gaps
U
فاصله
intermezzo
U
فاصله
interregnums
U
فاصله
blank
U
فاصله
blankest
U
فاصله
unremittingly
U
بی فاصله
space
U
جا فاصله
equidistant
U
هم فاصله
interval
U
فاصله
diastema
U
فاصله
spacing
U
فاصله
ranges
U
فاصله
ranged
U
فاصله
length
U
فاصله
interregnum
U
فاصله
gap
U
فاصله
per saltum
U
بی فاصله
intermittence
U
فاصله
clearance
U
فاصله
hiatus
U
فاصله
lengths
U
فاصله
interregna
U
فاصله
range
U
فاصله
blank character
U
فاصله
tele
U
فاصله
en dash
U
خط فاصله ان
em dash
U
خط فاصله ام
head space
U
فاصله سر
distances
U
فاصله
distance
U
فاصله
spaces
U
فاصله
spaces
U
جا فاصله
single space
U
تک فاصله تو هم
space
U
فاصله
discontinuance
U
فاصله
space bar
U
فاصله زن
interstice
U
ترک فاصله
interrupted
U
فاصله دار
blank character
U
دخشه فاصله
angular distance
U
فاصله زاویهای
interval confidence
U
فاصله اطمینان
spacing
U
فاصله بندی
spacing
U
فاصله گذاری
code distance
U
فاصله رمز
light gap
U
فاصله روشنایی
frequency spacing
U
فاصله فرکانس
leading
U
فاصله خطوط
known distance
U
فاصله معلوم
focal length
U
فاصله کانونی
period/stretch/lapse of time
U
فاصله زمان
time period
U
فاصله زمان
period
U
فاصله زمان
time span
U
فاصله زمان
lattice spacing
U
فاصله شبکه
focal distance
U
فاصله کانونی
light gap
U
فاصله نور
frequency distance
U
فاصله فرکانس
intervalometer
U
فاصله سنج
interspace
U
فاصله مدت
input gap
U
فاصله اولیه
infighting
U
نبرد در فاصله کم
ignition spark gap
U
فاصله جرقه
ignition gap
U
فاصله جرقه
focusses
U
فاصله کانونی
focussed
U
فاصله کانونی
dead rise
U
فاصله مرده
focuses
U
فاصله کانونی
focused
U
فاصله کانونی
head space
U
فاصله سر تیربار
deflationary gap
U
فاصله تنزلی
lapsing
U
فاصله زمانی
distance meter
U
فاصله سنج
focus
U
فاصله کانونی
dutter
U
فاصله ستونها
center distance
U
فاصله مرکزی
coherence distance
U
فاصله همدوسی
center distance
U
فاصله ازمرکز
class interval
U
فاصله طبقه
fiducial interval
U
فاصله اطمینان
f. distance or length
U
فاصله کانونی
close range
U
فاصله نزدیک
hard space
U
فاصله واصل
haul distance
U
فاصله حمل
focussing
U
فاصله کانونی
confidence interval
U
فاصله اطمینان
confidence interval
U
فاصله اعتماد
interval
U
فاصله
[ریاضی]
diatessaron
U
فاصله یک چهارم
space condition
U
شرط فاصله
space condition
U
حالت فاصله
respite _
U
فاصله استراحت
spaces
U
فاصله مدت
unit distance
U
با فاصله واحد
range meter
U
فاصله سنج
lapse
U
فاصله زمانی
lapses
U
فاصله زمانی
vertical interval
U
فاصله عمودی
span
U
فاصله معین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com