English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
confidence interval U فاصله اطمینان
fiducial interval U فاصله اطمینان
interval confidence U فاصله اطمینان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
Other Matches
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
point blank range U فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
reliability U اطمینان قابلیت اطمینان
space U فاصله دادن فاصله داشتن
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
trustingly U با اطمینان
trusted U اطمینان
confidence U اطمینان
trusts U اطمینان
confidences U اطمینان
trust U اطمینان
certainty U اطمینان
certainties U اطمینان
certitude U اطمینان
assurances U اطمینان
security U اطمینان
assuredness U اطمینان
instable U بی اطمینان
safety U اطمینان
affiance U اطمینان
assurance U اطمینان
certes U اطمینان
surety U اطمینان
sureties U اطمینان
fideism U اطمینان
confidence limit U حد اطمینان
ensured U اطمینان یافتن
safety valve U دریچه اطمینان
safety plug U پولک اطمینان
uncertainties U عدم اطمینان
insurance stockage U ذخیره اطمینان
trustful U معتمد اطمینان
figure on اطمینان داشتن
ensures U اطمینان یافتن
ensuring U اطمینان یافتن
safety lamp U چراغ اطمینان
insures U اطمینان یافتن
insuring U اطمینان یافتن
uncertainty U عدم اطمینان
ensure U اطمینان یافتن
safety hook U قلاب اطمینان
safety glass U شیشه اطمینان
accredit U اطمینان کردن
aplomb U اطمینان بخود
confidingly U از روی اطمینان
safety-valve U دریچه اطمینان
dependable U قابلیت اطمینان
limits of confidence U حدود اطمینان
liable U قابل اطمینان
level of confidence U سطح اطمینان
assure U اطمینان دادن
assures U اطمینان دادن
assuring U اطمینان دادن
i'll warrant U اطمینان میدهم
solids U قابل اطمینان
solid U قابل اطمینان
overconfidence U اطمینان بیش از حد
safety fuse U فیوز اطمینان
safe valve U دریچه اطمینان
relief valve U شیر اطمینان
accredits U اطمینان کردن
quality assurance U اطمینان از کیفیت
reliable U قابل اطمینان
valid U قابل اطمینان
positiveness U قطعیت اطمینان
safety-valves U دریچه اطمینان
trusty U اطمینان بخش
play up U اطمینان دادن به
accrediting U اطمینان کردن
interval confidence U دامنه اطمینان
reputable U قابل اطمینان
reassurance U اطمینان افرینی
reassurance U اطمینان مجدد
safety belts U کمربند اطمینان
coefficient of safety U ضریب اطمینان
safety belt U کمربند اطمینان
confidence belt U کمربند اطمینان
confidence coefficicent U ضریب اطمینان
unreliability U عدم اطمینان
unpromising U غیرقابل اطمینان
confidence level U درجه اطمینان
reassurances U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان افرینی
bleeder valve U شیر اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
failure safety U قابلیت اطمینان
assurance factor U ضریب اطمینان
assurer U اطمینان دهنده
assuror U اطمینان دهنده
sicker U قابل اطمینان
reliability U قابل اطمینان
assurable U قابل اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
confidence limits U حدود اطمینان
truster U اطمینان کننده
coniviction U عقیده اطمینان
cretain U تاحدی اطمینان
dependability U قابلیت اطمینان
confides U اطمینان کردن
confided U اطمینان کردن
factor of safety U ضریب اطمینان
confide U اطمینان کردن
factor of safety U عامل اطمینان
fire escape U پلکان اطمینان
fire escapes U پلکان اطمینان
safes U صحیح اطمینان بخش
safer U صحیح اطمینان بخش
reassure U دوباره اطمینان دادن
mistrusting U اطمینان نکردن به فن داشتن
qualm U عدم اطمینان بیم
mistrusted U اطمینان نکردن به فن داشتن
safest U صحیح اطمینان بخش
persuasion U اطمینان عقیده دینی
safe U صحیح اطمینان بخش
area of uncertainity U منطقه عدم اطمینان
mistrusts U اطمینان نکردن به فن داشتن
persuasions U اطمینان عقیده دینی
misgivings U عدم اطمینان ترس
misgiving U عدم اطمینان ترس
reliability U قابلیت اطمینان اعتبار
qualms U عدم اطمینان بیم
trust U اطمینان پشت گرمی
reasure U دوباره اطمینان یا قوت
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
reassures U دوباره اطمینان دادن
mistrust U اطمینان نکردن به فن داشتن
trusts U اطمینان پشت گرمی
trusty U موتمن مورد اطمینان
safe yield U بده قابل اطمینان
checks U اطمینان از صحت چیزی
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
checked U اطمینان از صحت چیزی
reassured U دوباره اطمینان دادن
check U اطمینان از صحت چیزی
fiduciary U اطمینان بخش ثقه
trusted U اطمینان پشت گرمی
i reckon U اطمینان به دوستی کسی داشتن
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
to believe in somebody [something] U اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
vouch U اطمینان دادن تایید کردن
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
trut U اطمینان داشتن توکل کردن
quality assurance U عملیات اطمینان از کیفیت جنس
swear by <idiom> U کاملا از چیزی اطمینان داشتن
accrediting U مورد اطمینان بودن یا شدن
unreliable U غیر قابل اطمینان نامعتبر
accredit U مورد اطمینان بودن یا شدن
accredits U مورد اطمینان بودن یا شدن
bleeder type steam engine U ماشین بخار با شیر اطمینان
dependable U قابل اطمینان مورد اعتماد
avouch U اقرار کردن اطمینان دادن
sail in U با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
life is not worth an hour's p U ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
mistrustfully U ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان
confidence man U کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
control U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controlling U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
I'm sure we can come to some arrangement. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
controls U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
chunking along U عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
maintains U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintained U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintain U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
arithmetic U عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
balance U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
balances U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
test U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
acatalectic U قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
tested U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
verification U بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص
tests U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
aligner U وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
synchronising U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronize U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
sync U باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
synchronises U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronised U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
protection U اطمینان از اینکه داده توسط کاربر نامجاز کپی نشده است
synchronization U باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
dry run U اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com