English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rakish U فاجر جلف و زننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rakes U فاجر
dissolute U فاجر
rake U فاجر
raking U فاجر
debauchee U عیاش فاجر
concussive U ضربت زننده صدمه زننده
vilest U زننده
bitten U زننده
wetter U نم زننده
loathful U زننده
viler U زننده
vile U زننده
tarts U زننده
tart U زننده
nasty U زننده
knockers U زننده
repellent U زننده
repellents U زننده
acrimonious U زننده
staring U زننده
starring U زننده
mordant U زننده
nastier U زننده
nasties U زننده
nastiest U زننده
loathsome U زننده
forbidding U زننده
shuffler U زننده
water repellent U پس زننده اب
unlovely U زننده
nauseam U زننده
scabrous U زننده
repercussive U پس زننده
hideous U زننده
applauder U کف زننده
beater U زننده
odoriferous U زننده
percutient U زننده
pit a pat U زننده
repeller U زننده
pungent U زننده
squalid U زننده
knocker U زننده
pinching U زننده
stinking U زننده
poignant U زننده
striking U زننده
prickling U زننده
garish U زننده
acrid U زننده
strikingly U زننده
biting U زننده
clappers U کف زننده
clapper U کف زننده
nippy U زننده
striker U زننده
strikers U زننده
flagellator U شلاق زننده
knotter U گره زننده
lasher n U سد شلاق زننده
libelant U تهمت زننده
germinant U جوانه زننده
howler U جیغ زننده
libellant U تهمت زننده
caller U صدا زننده
flagellator U تازیانه زننده
flogger U تازیانه زننده
kicker U زننده ضربه با پا
howlers U جیغ زننده
gasper U نفس زننده
garishly U بطور زننده
galssy U بی نور زننده
ad nauseam U بسیار زننده
harsh U ناگوار زننده
flogger U زننده شلاق
inveigler U گول زننده
trudger U قدم زننده
beater U کتک زننده
malodor U بوی زننده
scarifier U تیغ زننده
scintillant U جرقه زننده
scintillator U جرقه زننده
seasoner U چاشنی زننده
seasoner U ادویه زننده
staring red U قرمز زننده
shouter U فریاد زننده
harsher U ناگوار زننده
slumberer U چرت زننده
shackler U بخو زننده
harshest U ناگوار زننده
sharp U زننده زیرک
napper U چرت زننده
tacker U میخ زننده
pacer U گام زننده
pricker U سیخ زننده
pertubative U برهم زننده
sharps U زننده زیرک
strider U گام زننده
puddler U بهم زننده
sharpest U زننده زیرک
spicily U بطور زننده
estimator U تخمین زننده
crying U جار زننده
bubbliest U جوش زننده
glares U روشنایی زننده
glared U روشنایی زننده
glare U روشنایی زننده
repugnant U تنفرانگیز زننده
bubbly U جوش زننده
accuser U تهمت زننده
accusers U تهمت زننده
bubblier U جوش زننده
scintillating U جرقه زننده
tacker U کوک زننده
sourish U به ترشی زننده
repulsive U زننده تنفراور
gaunt U زننده بی ثمر
gaunt U زننده ساختن
pickier U ضربه زننده
pickiest U ضربه زننده
picky U ضربه زننده
revolting U بهم زننده
fizzy U جوش زننده
cornerman U زننده کرنر
catterer U چهچه زننده
calumniator U افترا زننده
appellant U تهمت زننده
coruscant U برق زننده
calumnious U تهمت زننده
callers U صدا زننده
disturber U برهم زننده
acrimoniousness U سخن زننده
accusant U تهمت زننده
dozer U چرت زننده
sewers U اگو بخیه زننده
repulsively U بطور زننده یا دافع
poignantly U بطور تیزیا زننده
greeny U بسبزی زننده سبزفام
stench U بوی زننده تعفن
boiling U جوش زننده خشمناک
fetid U دارای بوی زننده
rankly U بطور زننده یابدبو
pungently U بطور زننده یا تند
mawkish U بطور زننده احساساتی
luridly U کم رنگ وپریده زننده
lurid U کم رنگ وپریده زننده
invection U سخن سخت زننده
sewer U اگو بخیه زننده
trusser U چوب بست زننده
swatter U ضربت سخت زننده
inoffensively U بی انکه زننده باشد
indign U زننده بدون استحقاق
fulsome U زننده اغراق امیز
reddish U مایل بسرخی زننده
incisive speech U سخن تند یا زننده
hydromancer U تفال زننده بوسیله اب
stenches U بوی زننده تعفن
harsh color U رنگ تند و ناملایم و زننده
wheeler U دور زننده چرخ دار
prankster U کسیکه شوخی زننده کند
smacker U سیلی زننده خوش طعم
prank U شوخی زننده تزئین کردن
pranks U شوخی زننده تزئین کردن
smacking U سیلی زننده خوش طعم
deceptive U گول زننده فریب امیز
pranksters U کسیکه شوخی زننده کند
compound riposte U ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
inside of the foot kick U بغل پای ضربه زننده
loathly U زننده بطور نفرت انگیز
stirring U بهم زننده هیجان اور
sharp tongued U بکار برنده سخنان زننده
lunger U ضربت زننده جهش کننده
nippingly U بطور زننده یا طعنه امیز
out flanking U دور زننده احاطه کننده جناح
broiler U بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
fanner U قرقی یا باز کوچک باد زننده
tickler U بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
volleyer U زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
typeball U یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
incisively U بطور نافذ بطور زننده
pit a pat U بال بال زننده تپیدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com