English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
irredeemable U غیر قابل خریداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
appliance computer U سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
purchasable U قابل خریداری
affordable قابل تهیه و خریداری
Other Matches
dear bought U جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
purchases U خریداری
purchased U خریداری
purchase U خریداری
acquistion U خریداری
buying U خریداری
date of acquisition U تاریخ خریداری
redemption U خریداری و ازادسازی
purchase U خریداری کردن
boughten U خریداری شده
purchased U خریداری کردن
irredeemable U غیرقابل خریداری
purchases U خریداری کردن
purchased U خرید خریداری کردن
purchase U خرید خریداری کردن
purchases U خرید خریداری کردن
achate U اشیاء خریداری شده
bought U خریداری کردن بدست اوردن
to drink in with ones eyes U بچشم خریداری نگاه کردن
To look fondly at someone . U با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
qualifying shares U سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
cash discount U تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
gold import point U حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
last in , first out U اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
treasury bond U سند قرضه خریداری شده اوراق قرضه خزانه
cost of goods purchased U قیمت تمام شده کالای خریداری شده
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
oem U Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
picker U دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
achievable U قابل وصول قابل تفریق
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
sensible U قابل درک قابل رویت
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
good U قابل
apt U قابل
qualified U قابل
solvable U قابل حل
able U قابل
sensible U قابل حس
dissoluble U قابل حل
acceptor U قابل
abler U قابل
ablest U قابل
incapable U نا قابل
soluble U قابل حل
thorough paced U قابل
capable U قابل
transmittable U قابل پراکنی
limpsy U قابل انحناء
defeasible U قابل القاء
liable U قابل اطمینان
believable U قابل قبول
accountable U قابل توضیح
limpsey U قابل انحناء
livable U قابل زیستن
recoverable U قابل وصول
procurable U قابل حصول
passable U قابل قبول
plausible U قابل استماع
amenable U قابل جوابگویی
decomposable U قابل تجزیه
translatable U قابل تعبیر
passable U قابل عبور
acceptable U قابل قبول
pitiable U قابل ترحم
deducible U قابل کسر
acceptable U قابل پذیرش
transmissive U قابل انتقال
obtainable U قابل حصول
decipherable U قابل استخراج
changeable U قابل تغییر
limsy U قابل انحناء
declinable U قابل تصریف
maintainable U قابل نگاهداری
conveyable U قابل رساندن
correctable U قابل تصحیح
emendable U قابل تصحیح
temptable U قابل اغوا
terminable <adj.> U قابل فسخ
machinable U قابل تراش
thankworthy U قابل سپاسگزاری
thinkable U قابل فکر
controvertible U قابل مباحثه
titratable U قابل عیارگیری
to come into effect U قابل اجراشدن
swimmable U قابل شناوری
supposable U قابل فرض
knowable U قابل دانستن
separable U قابل تفکیک
macroscopic U قابل رویت
suable U قابل پیگرد
submergible U قابل فروکردن در اب
submersible U قابل شناوری
superimposable U قابل اضافه
superimposable U قابل تحمیل
superimposable U قابل تزاید
superposable U قابل انطباق
conveyable U قابل انتقال
observable U قابل مراعات
supportable U قابل تحمل
crescive U قابل رشد
considerable U قابل توجه
opens U قابل بحث
opened U قابل بحث
open U قابل بحث
extendable U قابل تعمیم
extendable U قابل تمدید
liveable U قابل معاشرت
divisible U قابل تقسیم
liveable U قابل زیستن
livable U قابل زندگی
livable U قابل معاشرت
employable U قابل استخدام
transformative U قابل تغییر
liveable U قابل زندگی
cultivable U قابل کشت
to take effect U قابل اجراشدن
to come into operation U قابل اجراشدن
traceable U قابل ردیابی
traceable U قابل تعقیب
elastic U قابل ارتجاع
tractile U قابل کشش
tractile U قابل اتساع
newsworthy U قابل انتشار
criticizable U قابل انتقاد
crystallizable U قابل تبلور
translatable U قابل ترجمه
arguably U قابل بحث
variative U قابل تغییر
realizable U قابل تحقق
realizable U قابل درک
sociable U قابل معاشرت
dislikable U قابل تنفر
adaptable U قابل توافق
tolerable U قابل قبول
tolerable U قابل تحمل
dislikeable U قابل تنفر
flammable U قابل اشتعال
irrigable U قابل ابیاری
inflammable U قابل اشتعال
displaceable U قابل تغییر
excitable U قابل تحریک
applicable U قابل اطلاق
discussible U قابل بحث
expendable U قابل خرج
diminishable U قابل کاستن
deliverable U قابل تحویل
vibratile U قابل اهتزاز
dirigible U قابل هدایت
discountable U قابل کسر
discoverable U قابل کشف
discriminable U قابل تمیز
venial U قابل عفو
decidable U قابل حکم
remarkable U قابل توجه
discussable U قابل بحث
serviceable U قابل استفاده
applicable U قابل اجراء
reversible U قابل نقض
substantial U قابل توجه
irrecusable U غیر قابل رد
warrantable U قابل گواهی
willable U قابل اراده
willable U قابل اعمال
willable U قابل ارث
winnable U قابل فتح
exportable U قابل صدور
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com