Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unquestionable
U
غیر قابل تردید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
questionable
U
قابل تردید
dubitable
U
قابل تردید
indubious
U
غیر قابل تردید بی شبهه
questionably
U
بطور قابل تردید
Other Matches
stickle
U
تردید
unassailable
U
بی تردید
qualms
U
تردید
qualm
U
تردید
irresolution
U
تردید
unerring
U
بی تردید
hertzprung russel diagram
U
تردید
dubiety
U
تردید
doubt
U
تردید
dubiosity
U
تردید
hesitation
U
تردید
indecisiveness
U
تردید
queried
U
تردید
doubting
U
تردید
incertiude
U
شک تردید
doubts
U
تردید
querying
U
تردید
swither
U
تردید
query
U
تردید
queries
U
تردید
vibration
U
تردید
dubitate
U
تردید
scruple
U
تردید
vibratility
U
تردید
waveringly
U
با تردید
vibrational
U
تردید
acatalepsy
U
تردید
shilly shally
U
تردید
skepticism
U
تردید
doubted
U
تردید
uncertainties
U
تردید
uncertainty
U
تردید
doubtless
U
بی تردید
questionless
U
بی تردید
indecision
U
تردید
dubitation
U
تردید
questioned
U
تردید پرسش
questioned
U
تردید کردن در
questions
U
تردید کردن در
questions
U
تردید پرسش
indubious
U
تردید ناپذیر
hangs
U
تردید تمایل
question
U
تردید کردن در
dubitation
U
تردید داشتن
question
U
تردید پرسش
indubitable
U
بدون تردید
suspicion
[about somebody]
U
تردید
[به کسی]
demurred
U
تردید رای
hang
U
تردید تمایل
demurring
U
تردید رای
demurs
U
تردید رای
doubtfulness
U
حالت تردید
hesitance
U
دودلی تردید
tottered
U
تردید کردن
totter
U
تردید کردن
hesitater
U
تردید کننده
totters
U
تردید کردن
demur
U
تردید رای
undoubted
U
بدون تردید
hesitatively
U
از روی تردید
doubtfully
U
از روی تردید
irresolution
U
تردید رای
irresolutely
U
دودلانه با تردید
fishy
U
مورد تردید
scruple
U
تردید داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between.
U
تردید داشتن
no doubt
U
بدون تردید
call in question
U
تردید کردن در
indecision
U
تردید رای
diffidently
U
با ترس یا تردید
impeachable
U
قاب تردید
hesitantly
U
از روی تردید
query
U
تردید کردن
doubting
U
تردید کردن
doubted
U
تردید کردن
doubt
U
تردید کردن
hesitancy
U
دودلی تردید
queries
U
تردید کردن
queried
U
تردید کردن
doubts
U
تردید کردن
querying
U
تردید کردن
yea and nay
U
تردید رای داشتن
There is no room for doubt.
U
جای تردید نیست
with a grain of salt
U
بقیداحتیاط بااندک تردید
vacillates
U
دل دل کردن تردید داشتن
vacillate
U
دل دل کردن تردید داشتن
suspicions
U
تردید مظنون بودن
suspicion
U
تردید مظنون بودن
vacillated
U
دل دل کردن تردید داشتن
indubitably
U
بطور غیرقابل تردید
vacillating
U
دل دل کردن تردید داشتن
contests
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
To give way to doubt. To waver.
U
بخود تردید راه دادن
contested
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
to exclude doubt
U
جای تردید باقی نگذاشتن
there is no place for doubt
U
جای هیچگونه تردید نیست
contest
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contesting
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
doubtful
U
ترکش مشکوک مورد تردید
wavers
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
waver
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
unmistakable
U
خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
unmistakably
U
خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
wavered
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
without question
U
بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
impeached
U
هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaches
U
هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaching
U
هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeach
U
هدی به علت شهود معارض تردید کردن
He accepted the job, albeit with some hesitation.
U
هرچند که با تردید، او
[مرد ]
این کار را پذیرفت.
From your lips to God's ears!
<idiom>
U
امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
sensible
U
قابل درک قابل رویت
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
U
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
impeaching
U
عیب جویی کردن تردید کردن در
impeach
U
عیب جویی کردن تردید کردن در
impeaches
U
عیب جویی کردن تردید کردن در
impeached
U
عیب جویی کردن تردید کردن در
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
qualified
U
قابل
apt
U
قابل
ablest
U
قابل
abler
U
قابل
able
U
قابل
capable
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
sensible
U
قابل حس
soluble
U
قابل حل
incapable
U
نا قابل
good
U
قابل
acceptor
U
قابل
thorough paced
U
قابل
solvable
U
قابل حل
statutable
U
قابل تقنین
spareable
U
قابل امساک
verifiable
U
قابل رسیدگی
liable
U
قابل اطمینان
accountable
U
قابل توضیح
arable
U
قابل کشتکاری
submergible
U
قابل فروکردن در اب
registrable
U
قابل ثبت
suable
U
قابل پیگرد
verifiable
U
قابل بازبینی
predictably
U
قابل پیشگویی
navigable
U
قابل کشتیرانی
predictable
U
قابل پیشگویی
identifiable
U
قابل شناسایی
acceptable
U
قابل قبول
superposable
U
قابل انطباق
inhabitable
U
قابل سکنی
admirable
<adj.>
U
قابل پسند
superimposable
U
قابل تحمیل
superimposable
U
قابل تزاید
recoverable
U
قابل وصول
attributable
U
قابل اسناد
practicable
U
قابل اجرا
sustainable
U
قابل تحمل
superimposable
U
قابل اضافه
perceptible
U
قابل درک
viable
U
قابل دوام
acceptable
U
قابل پذیرش
submersible
U
قابل شناوری
audible
U
قابل شنوایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com