Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inconcealable
U
غیرقابل پنهان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cover one's tracks
<idiom>
U
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
indiscernible
U
غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
closeted
U
پنهان کردن
conceals
U
پنهان کردن
conceal
U
پنهان کردن
sweep under the rug
<idiom>
U
پنهان کردن
disguising
U
پنهان کردن
disguises
U
پنهان کردن
disguised
U
پنهان کردن
cover
U
پنهان کردن
hide
U
پنهان کردن
shadow
U
پنهان کردن
caches
U
پنهان کردن
closet
U
پنهان کردن
masks
U
پنهان کردن
mask
U
پنهان کردن
coverings
U
پنهان کردن
closeting
U
پنهان کردن
secreting
U
پنهان کردن
closets
U
پنهان کردن
cloaks
U
پنهان کردن
cloaking
U
پنهان کردن
cloak
U
پنهان کردن
cloaked
U
پنهان کردن
lay low
<idiom>
U
پنهان کردن
shadowed
U
پنهان کردن
dissimulate
U
پنهان کردن
eloign
U
پنهان کردن
dissimulates
U
پنهان کردن
secrete
U
پنهان کردن
dissimulated
U
پنهان کردن
shadows
U
پنهان کردن
shadowing
U
پنهان کردن
covers
U
پنهان کردن
dissimulating
U
پنهان کردن
secreted
U
پنهان کردن
cache
U
پنهان کردن
secretes
U
پنهان کردن
encrypt
U
پنهان کردن
disguise
U
پنهان کردن
hides
U
پنهان کردن
camouflages
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
freezes
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freeze
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
pockets
U
درجیب پنهان کردن
occult
U
از نظر پنهان کردن
veils
U
مستوریا پنهان کردن
veil
U
مستوریا پنهان کردن
embed
U
درزمین پنهان کردن
embeds
U
درزمین پنهان کردن
concealment
U
پنهان کردن پوشاندن
pocket
U
درجیب پنهان کردن
to ballot for
U
بارای پنهان انتخاب کردن
hickok belt
U
مخفی شدن پنهان کردن
masks
U
ماسک زدن پنهان کردن
camouflages
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
U
پنهان کردن وسایل جنگی
mask
U
ماسک زدن پنهان کردن
becloud
U
زیر ابر پنهان کردن
camouflage
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
پنهان کردن وسایل جنگی
software encryption
U
پنهان کردن نرم افزاری
wraps
U
لفافه دار کردن پنهان کردن
wrap
U
لفافه دار کردن پنهان کردن
to go into hiding
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
gloss over
<idiom>
U
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
to go underground
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
cache memory
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
to pound the filed
U
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
conceals
U
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceal
U
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
nympholept
U
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
to keep back
U
دفع کردن پنهان کردن
secrete
U
تراوش کردن پنهان کردن
secreting
U
تراوش کردن پنهان کردن
secreted
U
تراوش کردن پنهان کردن
dissemble
U
تدلیس کردن پنهان کردن
encryption
U
رمزدار کردن پنهان کردن
dissembled
U
تدلیس کردن پنهان کردن
dissembling
U
تدلیس کردن پنهان کردن
secretes
U
تراوش کردن پنهان کردن
dissembles
U
تدلیس کردن پنهان کردن
scratchpad
U
حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
unutilizable
U
غیرقابل استفاده
irrespirable
U
غیرقابل استنشاق
in check
<idiom>
U
غیرقابل کنترل
inalienable
U
غیرقابل انتقال
unreliable
U
غیرقابل اعتماد
implausibility
U
غیرقابل قبولی
ineluctable
U
غیرقابل مقاومت
irrefrangible
U
غیرقابل تجزیه
insociable
U
غیرقابل امیزش
irrevocable
U
غیرقابل برگشت
untenable
U
غیرقابل دفاع
impossible
[colloquial]
<adj.>
U
غیرقابل قبول
checkless
U
غیرقابل جلوگیری
acataletic
U
غیرقابل فهم
ineligible
U
غیرقابل قبول
ineffability
U
غیرقابل توصیفی
indistributable
U
غیرقابل توزیع
incommunicable
U
غیرقابل ابلاغ
indissolubly
U
بطور غیرقابل حل
inaccessible
<adj.>
U
غیرقابل دسترس
flexionless
U
غیرقابل صرف
run wild
<idiom>
U
غیرقابل کنترل
fordless
U
غیرقابل عبور
incontestable
U
غیرقابل بحث
incorrodible
U
غیرقابل تحلیل
inexplosive
U
غیرقابل انفجار
inexplosive
U
غیرقابل احتراق
inapprehensible
U
غیرقابل ادراک
unquestionable
U
غیرقابل اعتراض
unerring
U
غیرقابل لغزش
infrangible
U
غیرقابل نقض
unacceptably
U
غیرقابل قبول
inappellable
U
غیرقابل استیناف
beyond bearing
U
غیرقابل تحمل
unassailable
U
غیرقابل بحث
unassailable
U
غیرقابل حمله
unacceptable
U
غیرقابل قبول
indiscrete
U
غیرقابل تشخیص
unpredictable
U
غیرقابل پیشگویی
sumless
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
numberless
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
innumerable
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
countless
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
unwarranted
U
غیرقابل ضمنانت
irredeemable
U
غیرقابل خریداری
unprintable
U
غیرقابل چاپ
indefensible
U
غیرقابل دفاع
out-of-the-way
U
غیرقابل دسترس
unusable
U
غیرقابل استفاده
obsolete
U
غیرقابل استفاده
out of the way
U
غیرقابل دسترس
uncountable
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
irremediable
U
غیرقابل استرداد
watertight
U
غیرقابل نفوذ اب
impermeable
U
غیرقابل نفوذ
built-in
U
غیرقابل انتقال
uncompromising
U
غیرقابل انعطاف
unquestioning
U
غیرقابل اعتراض
inaccessible
U
غیرقابل دسترس
noteless
U
غیرقابل ملاحظه بی نت
not negotiable
U
غیرقابل انتقال
not negotiable
U
غیرقابل معامله
uncompromisingly
U
غیرقابل انعطاف
incomparable
U
غیرقابل مقایسه
unpredictable
U
غیرقابل استناد
myriad
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
unthinkable
U
غیرقابل فکر
indecipherable
U
غیرقابل کشف
indecipherable
U
غیرقابل استخراج
unappealable
U
غیرقابل استیناف
ungovernable
U
غیرقابل کنترل
invaluable
U
غیرقابل تخمین
dilemma
U
معمای غیرقابل حل
unmentionable
U
غیرقابل گوشزد
inescapable
U
غیرقابل اجتناب
quenchless
U
غیرقابل جلوگیری
unwarrantable
U
غیرقابل ضمنانت
irrefutable
U
غیرقابل تکذیب
untouchability
U
غیرقابل لمس
unachievable
U
غیرقابل حصول
unappealabe
U
غیرقابل استیناف
unpromising
U
غیرقابل اطمینان
unreadable
U
غیرقابل خواندن
uncontrollably
U
غیرقابل جلوگیری
dilemmas
U
معمای غیرقابل حل
uncontrollably
U
غیرقابل نظارت
unprofitable
U
غیرقابل استفاده
uncontrollable
U
غیرقابل نظارت
inaccessibility
U
غیرقابل دسترسی
uncontrollable
U
غیرقابل جلوگیری
airtight
U
غیرقابل نفوذبوسیلهء هوا
inexpressible
U
نا گفتنی غیرقابل بیان
indigestibly
U
بطور غیرقابل هضم
indefensibly
U
بطور غیرقابل تصدیق
inconvertibly
U
بطور غیرقابل تبدیل
incontestably
U
بطور غیرقابل بحث
inconvertible currency
U
پول غیرقابل تبدیل
inconceivably
U
بطور غیرقابل تصور
inconceivability
U
غیرقابل تصور بودن
unpremediated
U
غیرقابل پیش بینی
unthinkable
U
فکرنکردنی غیرقابل تعمق
impermeable layer
U
لایه غیرقابل نفوذ
unknowingly
U
غیرقابل ادراک و فهم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com