Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sciomantic
U
غیبگو از روی سایه مرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sciomacy
U
غیب گویی از روی سایه مرده
keb
U
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirths
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap
U
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
shade
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shades
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shadings
U
سایه دار کردن سایه افکندن
necromancer
U
غیبگو
haruspex
U
غیبگو
seeress
U
زن غیبگو
seer
U
غیبگو پیغمبر
seers
U
غیبگو پیغمبر
pythons
U
افعی غیبگو
python
U
افعی غیبگو
dead wool
U
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
silhouettes
U
طرح سایه سایه انداختن
silhouette
U
طرح سایه سایه انداختن
sibylic
U
وابسته به زن غیبگو یا ساحره
sibyllic
U
وابسته به زن غیبگو یا ساحره
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
sibilline books
U
کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow.
<proverb>
U
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
lifeless
U
مرده
defunct
U
مرده
at rest
U
مرده
one-man
U
یک مرده
one man
U
یک مرده
hearse
U
مرده کش
exanimate
U
مرده
his heart sank
U
دل مرده شد
low spirited
U
دل مرده
low-spirited
U
دل مرده
hearses
U
مرده کش
in the dust
U
مرده
vapid
U
مرده
six feet under
<idiom>
U
مرده
extinct
U
مرده
deceased
U
مرده
dead
U
مرده
shadowed
U
سایه
shading
U
سایه
shadings
U
سایه
sunshades
U
سایه
umbra
U
سایه
shade
U
سایه
shades
U
سایه
shadows
U
سایه
umber
U
سایه
sunshade
U
سایه
shadowless
U
بی سایه
shadiness
U
سایه
thanks to.....
U
در سایه
umbrage
U
سایه
cleek
U
سایه
auspices
U
سایه
shadow
U
سایه
shadowing
U
سایه
deadness
U
حالت مرده
out of play
U
توپ مرده
widower
U
مرد زن مرده
air slaked lime
U
اهک مرده
death masks
U
قیافه مرده
death mask
U
قیافه مرده
ground swell
U
موج مرده
dull finish
U
رخده مرده
dull finish
U
کالیبر مرده
death feigning
U
مرده نمایی
down with him
U
مرده باد
death's head
U
جمجمه مرده
parted
U
درگذشته مرده
exanimate
U
دل مرده وبیروح
widowers
U
مرد زن مرده
playing dead
U
مرده نمایی
death watch
U
پاسبان مرده
autopsy
U
تشریح مرده
dead storage
U
گنجایش مرده
time lag
U
زمان مرده
dead load
U
بار مرده
dead as a d.
U
بکلی مرده
dead ball
U
توپ مرده
dead rise
U
فاصله مرده
dead space
U
فضای مرده
defunct
U
مرده درگذشته
time lags
U
زمان مرده
deadball
U
توپ مرده
blate
U
روح مرده
dead volume
U
حجم مرده
dead time
U
زمان مرده
cremations
U
مرده سوزانی
cremation
U
مرده سوزانی
dead band
U
نوار مرده
dead storage
U
حجم مرده
dead soils
U
خاکهای مرده
dead as a doornail
<idiom>
U
کاملا مرده
necrophobia
U
مرده هراسی
necrophilia
U
مرده گرایی
necrophagous
U
مرده خوار
necrophagous
U
مرده خور
necromania
U
مرده پرستی
necrolatry
U
مرده پرستی
murrain
U
گوشت مرده
lyke wake
U
پاسبانی مرده در شب
necropsy
U
مرده نگری
non productive time
U
زمان مرده
living corpse
U
مرده متحرک
slaked lime
U
اهک مرده اهک مرده
saprophage
U
مرده خوار
resurrectionist
U
مرده دزد
resurrection man
U
مرده دزد
reliquiae
U
مرده ریگ
pah
U
مرده شور
death day
U
سال مرده
autopsies
U
تشریح مرده
stillbirth
U
مرده زاد
stillbirths
U
مرده زاد
swells
U
موج مرده
swelled
U
موج مرده
swell
U
موج مرده
inhumationist
U
مرده خاک کن
still born
U
مرده بدنیاامده
morgue
U
مرده خانه
idle turn
U
کلاف مرده
idle wire
U
سیم مرده
morgues
U
مرده خانه
shadowlike
U
سایه مانند
silhouette target
U
سایه هدف
boxed cornice
U
سایه بان
To cast a shadow.
U
سایه انداختن
To cast a shadow .
U
سایه انداختن
somber
U
سایه دار
adumbration
U
سایه افکنی
shady
[place]
<adj.>
U
سایه دار
umbriferous
U
سایه افکن
umbrageous
[literary]
<adj.>
U
سایه دار
umbrageous
U
سایه دار
adumbral
U
سایه افکن
half tone
U
سایه روشن
shadow play
U
نمایش سایه ها
to go to the shades
U
سایه افکندن در
light and shade
U
سایه روشن
kinema or cin
U
سایه نما
obtenebrate
U
سایه افکندن بر
tone
U
سایه رنگ
drop shadow
U
سایه برجسته
half shadow
U
نیم سایه
penumbra
U
نیم سایه
penumbra
U
سایه روشن
shader
U
سایه رنگ زن
bowery
U
سایه دار
kinephantoscope
U
سایه نما
shadeless
U
بدون سایه
sciamachy
U
جنگ با سایه
ski graphŠetc
U
سایه نگاری
sciagraphy
U
سایه نگاری
halation
U
نیم سایه
overcast
U
سایه انداختن
shading
U
سایه اندازی
overshadow
U
سایه افکندن بر
shadings
U
سایه انداختن
halftone
U
سایه رنگ
tinge
U
سایه رنگ
halftones
U
سایه رنگ
shaded
<adj.>
U
سایه دار
lighting
U
سایه روشن
shadowy
U
سایه مانند
shadings
U
سایه بان
shades
U
سایه انداختن
overshadowed
U
سایه افکندن بر
tones
U
سایه روشن
shading
U
سایه زنی
shady
U
سایه دار
shade
U
سایه بان
overshadows
U
سایه افکندن بر
shade
U
سایه انداختن
shades
U
سایه بان
overshadowing
U
سایه افکندن بر
bower
U
سایه بان
bowers
U
سایه بان
shadow
U
شدو سایه
shadowed
U
شبح سایه
shadowed
U
شدو سایه
tone
U
سایه روشن
canopies
U
سایه بان
shadowing
U
شدو سایه
shadows
U
شبح سایه
shadows
U
شدو سایه
tinges
U
سایه رنگ
shadowy
U
سایه افکن
shadowy
<adj.>
U
سایه دار
sombre
U
سایه دار
hatching
U
سایه زنی
shadowing
U
شبح سایه
umber
U
سایه انداختن
canopy
U
سایه بان
shadow
U
شبح سایه
necromimesis
U
خود مرده انگاری
inheritance
U
مرده ریگ وراثت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com