Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
outdistance
U
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistanced
U
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistances
U
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistancing
U
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outgun
U
غلبه بر حریفان با حمله برتر
prepotence
U
نفوذ بسیار غلبه
prepotency
U
غلبه تفوق بسیار
kill off
U
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
vlsi
U
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity
U
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-
U
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
ultra high frequency
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f.
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
conquests
U
غلبه
ascendance
U
غلبه
dominance
U
غلبه
beats
U
غلبه
beat
U
غلبه
ascendancey
U
غلبه
domination
U
غلبه
antonomasia
U
غلبه
victory
U
غلبه
victories
U
غلبه
prepotency
U
غلبه
conquest
U
غلبه
cray
U
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
overcomes
U
غلبه کردن
overcoming
U
غلبه یافتن
overcoming
U
غلبه کردن
overcome
U
غلبه یافتن
conquer
U
غلبه کردن
overcomes
U
غلبه یافتن
overcome
U
غلبه کردن
conquers
U
غلبه کردن
conquest
U
غلبه کردن
conquering
U
غلبه کردن
to bear down
U
غلبه کردن بر
to gain the upper hand
U
غلبه یافتن
vanquisher
U
غلبه کننده
conquests
U
غلبه کردن
to gain a victory over
U
ففریافتن بر غلبه کردن بر
overpowered
U
فتح و غلبه کردن
overpower
U
فتح و غلبه کردن
overpowers
U
فتح و غلبه کردن
to eat somebody alive
U
بر کسی کاملا غلبه شدن
win
U
فاتح شدن غلبه یافتن بر
wins
U
فاتح شدن غلبه یافتن بر
vanquishable
U
پیروز شدنی غلبه کردنی
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art
U
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
preferences
U
برتری
precedence
U
برتری
unidextrality
U
یک سو برتری
trancscendent
U
برتری
preference
U
برتری
advantage
U
برتری
vantage
U
برتری
transcendence or cy
U
برتری
sinistrality
U
چپ برتری
excellence
U
برتری
Excellencies
U
برتری
Excellency
U
برتری
privilege
U
برتری
primacy
U
برتری
priorities
U
برتری
supremacy
U
برتری
Majesty
U
برتری
Majesties
U
برتری
momentum
U
برتری
preponderance
U
برتری
superiority
U
برتری
powers
U
برتری
powering
U
برتری
powered
U
برتری
power
U
برتری
predomination
U
برتری
transcendence
U
برتری
paramountey
U
برتری
profit
U
برتری
hegemony
U
برتری
preemimence
U
برتری
beat out
U
برتری
pre eminence
U
برتری
paramountcy
U
برتری
priority
U
برتری
ecellency
U
برتری
profits
U
برتری
profited
U
برتری
overtop
U
برتری جستن از
excel
U
برتری داشتن بر
influence
U
برتری تفوق
outclassing
U
برتری داشتن بر
predominancy
U
برتری علو
excelled
U
برتری داشتن بر
preminence
U
برتری علو
outreach
U
برتری یافتن
absolute advantage
U
برتری مطلق
manual dominance
U
دست برتری
to have the pull of
U
برتری داشتن بر
outvie
U
برتری جستن از
overmaster
U
برتری یافتن بر
predominance
U
برتری علو
antecede
U
برتری جستن
excelling
U
برتری داشتن بر
outclasses
U
برتری داشتن بر
cerebral dominance
U
سو برتری نیمکره مخ
overridden
U
برتری جستن بر
transcend
U
برتری یافتن
override
U
برتری جستن بر
overrides
U
برتری جستن بر
overrode
U
برتری جستن بر
transcended
U
برتری یافتن
headships
U
بزرگی برتری
headship
U
بزرگی برتری
superiority
U
برتری قوا
prominence
U
پیشامدگی برتری
comparative advantage
U
برتری نسبی
mixed cerebral dominance
U
برتری نامتمایز مخ
ascendance
U
تفوق برتری
outclass
U
برتری داشتن بر
excels
U
برتری داشتن بر
outclassed
U
برتری داشتن بر
transcending
U
برتری یافتن
handedness
U
دست برتری
distinctions
U
برتری ترجیح
dextrality
U
راست برتری
supremacist
U
برتری گرای
influenced
U
برتری تفوق
maritime lien
U
برتری دریایی
head start
U
فرصت برتری
influences
U
برتری تفوق
influencing
U
برتری تفوق
lateral dominance
U
برتری جانبی
head starts
U
فرصت برتری
laterality
U
برتری جانبی
distinction
U
برتری ترجیح
one up
<idiom>
U
برتری داشتن
best
U
برتری جستن
eye dominance
U
چشم برتری
fire superiority
U
برتری اتش
supremacists
U
برتری گرای
ocular dominance
U
چشم برتری
hemispherical dominance
U
برتری نیمکره
transcends
U
برتری یافتن
humdingers
U
دارای برتری فاحش
humdinger
U
دارای برتری فاحش
pull
U
برتری جزئی و مختصر
pulls
U
برتری جزئی و مختصر
saliency
U
جلو امدگی برتری
salience
U
جلو امدگی برتری
rate of time preference
U
نرخ برتری زمانی
right handedness
U
دست راست برتری
manoptoscope
U
برتری سنج بینایی
anti air
U
ضد برتری هوایی دشمن
to gain a over
U
برتری یاتفوق جستن بر
upper hand
U
برتری دست بالا
outguess
U
در حدس و گمان برتری داشتن بر
look down on someone
<idiom>
U
باحقارت واحساس برتری نگریستن
sovereignty
U
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
papalism
U
فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
out maneuver
U
برتری مانور پیدا کردن
teutonism
U
عقیده برتری نژادی المان
to get the upper hand
U
برتری جستن تفوق پیدا کردن
vantage ground
U
زمین دارای برتری اتش و دید
set up
U
جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
paragon
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pan germanism
U
نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
outclasses
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
supremacy
U
برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
outclass
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
stand-offs
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
racism
U
اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
antiair warfare
U
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
nationalist
U
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
tug of war
U
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
nationalists
U
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
multiplicity
U
بسیار
lot
U
بسیار
an abundance of
U
بسیار
very
U
بسیار
far and away
U
بسیار
far
U
بسیار
oftentimes
U
بسیار
detestable
U
بسیار بد
out and a way
U
بسیار
rotten
<adj.>
U
بسیار بد
much
U
بسیار
clinking
U
بسیار
lousy
<adj.>
U
بسیار بد
terrible
<adj.>
U
بسیار بد
many
U
بسیار
awful
<adj.>
U
بسیار بد
no end of
U
بسیار
precious
U
بسیار
beastby
U
بسیار
multifarious
U
بسیار
seldom
U
بسیار کم
muckle
U
بسیار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com