English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 276 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
carried U عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carries U عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carry U عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carrying U عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
self- U قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
productive U تولید کننده
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
pcm U شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
text U وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
texts U وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
middleman U کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
middlemen U کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
bumblebee U تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
bumblebees U تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
genie U تولید کننده تناسلی
genies U تولید کننده تناسلی
chaff U وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
generic U که با کل وسایل سخت افزاری و نرم افزاری یک تولید کننده سازگار باشد
dependent U غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
manufacturer U تولید کننده سازنده
manufacturer U تولید کننده
manufacturers U تولید کننده سازنده
manufacturers U تولید کننده
supplier U شرکت تولید کننده
suppliers U شرکت تولید کننده
producer U تولید کننده مولد
producer U تولید کننده
producer U شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
producers U تولید کننده مولد
producers U تولید کننده
producers U شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
absorbefacient U تولید کننده عمل جذب
bilge blocks U قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
COMPAQ U شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
countervailing power U مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
g.d.p deflator U تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
gonocyte U سلول تولید کننده
Hayes Corporation U تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
homogamic U تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
homogamous U تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
homogeneous computer network U شبکهای که از ماشینهای مشابه ساخته شده است که با هم سازگارند یا از یک تولید کننده هستند
homogonous U تولید کننده اولاد شبیه به والدین
marginal producer U تولید کننده نهائی
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
motorola U تولید کننده قط عات الکترونیکی شامل پردازندههای کامپیوتری Apple Macintosh
oil rich countries U کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
pistillate U تولید کننده مادگی
producer surplus U مازاد تولید کننده
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
producer's risk U ریسک تولید کننده
progenitive U تولید کننده
pseudo random U سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده اعداد تصادفی
rational producer U تولید کننده منطقی
reproducer U دوباره تولید کننده
rhizogenetic U تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenic U تولید کننده ریشه ریشه اور
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
smokey the bear U وسیله تولید کننده دود
spooler U برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
sudorific U عرق اور تولید کننده عرق
systems analysis U ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
toxicogenic U تولید کننده محصولات سمی
wrming message U پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
Other Matches
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
fabrication U تولید
manufacture U تولید
manufactured U تولید
manufactures U تولید
generations U تولید
generation U تولید
production U تولید
productions U تولید
total output U تولید کل
aggregate output U تولید کل
articulation U تولید
assembly lines U خط تولید
turn out U تولید
production technique U فن تولید
production line U خط تولید
production lines U خط تولید
production rule U تولید
total product U تولید کل
assembly U تولید
genesis U تولید
low productivity U تولید کم
outputs U تولید
output U تولید
product U تولید
progeniture U تولید
products U تولید
assembly line U خط تولید
optimum output U تولید مطلوب
factors of production U عوامل تولید
full production U تولید در حداکثرفرفیت
agents of production U عوامل تولید
regenerating U تولید مجدد
optimum output U تولید بهینه
regenerate U تولید مجدد
regenerated U تولید مجدد
regenerates U تولید مجدد
procreation U تولید مثل
full production U تولید کامل
generable U قابل تولید
per capita output U تولید سرانه
generation of current U تولید جریان
power of production U نیروی تولید
net productivity U تولید خالص
generation U تولید نیرو
generating U تولید کردن
generation of oscillations U تولید نوسان
producing U گنجایش تولید
factory U مرکز تولید
fabrics U محصول تولید
national product U تولید ملی
fabric U محصول تولید
national output U تولید ملی
gas making U تولید گاز
gas generation U تولید گاز
neogenesis U تولید جدید
potential output U تولید بالقوه
net output U تولید خالص
generating tool U ابزار تولید
factories U مرکز تولید
mode of production U شیوه تولید
bring forward U تولید کردن
suppuration U تولید جراحت
aggregate production function U تابع تولید کل
manufactures U تولید کردن
factor of production U عامل تولید
manufactured U تولید کردن
monopoly output U تولید انحصاری
manufacture U تولید کردن
factory production U تولید کارخانهای
pilot production U تولید نمونه
peak output U حداکثر تولید
branches of production U رشتههای تولید
put out <idiom> U تولید کردن
mode of production U وجه تولید
energy production U تولید نیرو
energy production U تولید انرژی
begat U تولید کردن
period of production U دوره تولید
branches of production U شاخههای تولید
mode of production U طرز تولید
fetch up U تولید کردن
flow of production U گردش تولید
output per head U تولید سرانه
food production U تولید غذا
aggradation of permafrost U تولید مه شبنم
inbreed U تولید کردن
aggradation of permafrost U تولید شبنم
forces of production U نیروهای تولید
homogenesis U تولید مثل
incendiarism U تولید حریق
production factors U عوامل تولید
home country U محل تولید
flow of production U جریان تولید
output rate U نرخ تولید
average product U تولید متوسط
scale of production U مقیاس تولید
metagenesis U تناوب تولید
elasticity of production U کشش تولید
overproduction U تولید مازاد
overproduction U اضافه تولید
overproduction U تولید بیش از حد
output variability U تغییرات تولید
generation U تولید کردن
chymification U تولید کیموس
production process U جریان تولید
beep U تولید صدا
beeped U تولید صدا
beeping U تولید صدا
beeps U تولید صدا
production program U برنامه تولید
production routine U روال تولید
raise U تولید کردن
raises U تولید کردن
production account U حساب تولید
production capacity U فرفیت تولید
production coefficient U ضریب تولید
production control U کنترل تولید
chylification U تولید کیلوس
production process U فرایند تولید
production programme U برنامه تولید
production index U شاخص تولید
jamming U تولید پارازیت
production management U مدیریت تولید
production method U روش تولید
production part U بخش تولید
production period U دوره تولید
procreate U تولید کردن
procreated U تولید کردن
procreates U تولید کردن
procreating U تولید کردن
volume of production U حجم تولید
beget U تولید کردن
manufacturing cost U هزینه تولید
begets U تولید کردن
begetting U تولید کردن
production cost U هزینه تولید
production efficiency U کارائی تولید
reproduction U تولید مثل
reproduction U تولید مجدد
cost of production U هزینه تولید
reproduction U تولید دوباره
reproductions U تولید مثل
reproductions U تولید مجدد
sparking U تولید جرقه
reproductions U تولید دوباره
labor intensive production U تولید کاربر
pyogenesis U تولید چرک
rate of output U نرخ تولید
rate of output U میزان تولید
mass-production U تولید انبوه
turn out U تولید کردن
regeneracy U تولید مجدد
system generation U تولید سیستم
production efficiency U کارائی در تولید
production engineer U مهندس تولید
production facility U سهولت تولید
production frontier U مرز تولید
production function U تابع تولید
production gap U شکاف تولید
production time U زمان تولید
productive capacity U فرفیت تولید
relations of production U رابطه تولید
productivity U قابلیت تولید
begotten U تولید کرده
underproduction U تولید ناکافی
the procreative instinct U غریزه تولید
means of production U وسایل تولید
generate U تولید کردن
supplied U تولید کردن
productions U تولید کردن
surplus production U تولید اضافی
productions U تولید محصول
supply U تولید کردن
generated U تولید کردن
supplying U تولید کردن
produce U تولید کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com