English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (622 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plundrage U غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
companion ladder U نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
companion hatchway U راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
letter of marque U پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
spoliation U ضبط یا غارت کشتی بیطرف به وسیله دول متخاصم
interchange U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
traded U حمل کالا با کشتی
shipper U فرستنده کالا با کشتی
trade U حمل کالا با کشتی
shipments U ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
shipment U ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
jettisoning U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
staith U محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
jettisoned U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
staithe U محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
lighter aboard ship نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
looted U غارت کردن
ravages U غارت کردن
loot U غارت کردن
ravaging U غارت کردن
ransacked U غارت کردن
ravens U غارت کردن
ransacking U غارت کردن
ransacks U غارت کردن
raven U غارت کردن
ransack U غارت کردن
bereave U غارت کردن
ravage U غارت کردن
ravaged U غارت کردن
loots U غارت کردن
rob U غارت کردن
pillage U غارت کردن
pillaging U غارت کردن
plunders U غارت کردن
pillaged U غارت کردن
forage U غارت کردن
foraged U غارت کردن
pillages U غارت کردن
sacque U غارت کردن
plunder U غارت کردن
foraging U غارت کردن
robs U غارت کردن
harried U غارت کردن
despoil U غارت کردن
despoiled U غارت کردن
plundering U غارت کردن
despoiling U غارت کردن
harrying U غارت کردن
despoils U غارت کردن
reave U غارت کردن
to make spoil of U غارت کردن
harry U غارت کردن
robbed U غارت کردن
robbing U غارت کردن
depredate U غارت کردن
harries U غارت کردن
forages U غارت کردن
rapine U غصب غارت کردن
to play havoc among U غارت کردن چاپیدن
to lay waste U ویران یا غارت کردن
ravaging U ویران یا غارت کردن
ravages U ویران یا غارت کردن
ravaged U ویران یا غارت کردن
havoc U غارت وویران کردن
ravage U ویران یا غارت کردن
gutting U غارت کردن حریصانه خوردن
guts U غارت کردن حریصانه خوردن
gut U غارت کردن حریصانه خوردن
to make havoc of U برباد دادن غارت کردن
maraud U بقصد غارت حمله کردن
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
harrow U جریحه دار کردن غارت کردن
harrows U جریحه دار کردن غارت کردن
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
looted U چپاولگری کردن غارت کردن
loot U چپاولگری کردن غارت کردن
loots U چپاولگری کردن غارت کردن
spoils U غارت کردن ضایع کردن
spoiling U غارت کردن ضایع کردن
spoiled U غارت کردن ضایع کردن
maraud U غارت کردن چپاول کردن
spoil U غارت کردن ضایع کردن
spoliate U چپاول کردن غارت کردن
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
acceptance of goods U قبول کردن کالا
to offer U عرضه کردن [ کالا]
released U ترخیص کردن کالا
objects U کالا اعتراض کردن
releases U ترخیص کردن کالا
to discharge goods U کالا را تخلیه کردن
release U ترخیص کردن کالا
objecting U کالا اعتراض کردن
to boycott goods U تحریم کردن کالا
direct objects U کالا اعتراض کردن
indirect objects U کالا اعتراض کردن
object U کالا اعتراض کردن
objected U کالا اعتراض کردن
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
lot U کالا بقطعات تقسیم کردن
lighter U با قایق باری کالا حمل کردن
lighters U با قایق باری کالا حمل کردن
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
plunder U غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
plunders U غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
plundering U غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
rig the market U با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
despoliation U غارت
despoilment U غارت
pillage U غارت
rapine U غارت
predatin U غارت
plunderage U غارت
pillaging U غارت
pirating U غارت
pirates U غارت
pirated U غارت
plundering U غارت
plunder U غارت
pillages U غارت
plunders U غارت
pillaged U غارت
pirate U غارت
robberies U غارت
ravaged U غارت
booty U غارت
ravage U غارت
freeboot U غارت
spoilage U غارت
ravaging U غارت
ravages U غارت
havoc U غارت
depredations U غارت
loots U غارت
robbery U غارت
looted U غارت
inbreak U غارت
loot U غارت
forays U غارت
foray U غارت
depredation U غارت
sacque U غارت چپاول
havoc U غارت و ویرانی
freebooting U غارت گری
predatory war U جنگ با غارت
imbark U در کشتی سوار کردن
sailings U با کشتی حمل کردن
sailed U با کشتی حمل کردن
commissioning the ship U فعال کردن کشتی
to take ship U با کشتی حمل کردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
sail U با کشتی حمل کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com