English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sit idly by <idiom> U عین ماست نشستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
be your own worst enemy <idiom> U از ماست که بر ماست [کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
to sit out U نشستن بیشتر نشستن از
It is ours. It belongs to us. U از آن ماست
whey U آب ماست
lappermilk U ماست
goose grass U علف ماست
joint grass U علف ماست
rennet U مایه ماست
snow job U ماست مالی
catchweed U علف ماست
He is our man . U آدم ماست
yogurt U ماست یوقورت
cleavers U علف ماست
yoghurts U ماست یوقورت
yoghurt U ماست یوقورت
yogurts U ماست یوقورت
yoghourts U ماست یوقورت
bedstraw U علف ماست
don't split hairs this much <idiom> U مو را از ماست نکشید
lady's bedstraw U علف ماست
the sky is above us آسمان بالای سر ماست
his blood beon us U خونش به گردن ماست
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work. U ماست مالی کردن
It is to our credit. U باعث روسفیدی ماست
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . U موضوعی را ماست مالی کردن
She turned as pale as death . U رنگش مثل ماست سفید شد ( پرید )
To spilt hair . To make a fine distinction . U مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
To draw in ones houns . Toback down . To retreat. U ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
You name it , weve got it. U از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
You name it . Everything under the sun . U از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال ( از شیر مرغ تا جان آدمیزاد )
This knife is too blunt for words . U این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
marinate U [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
marinade U [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
perching U نشستن
perches U نشستن
to take a chair U نشستن
recoils U پس نشستن
to lose ground U پس نشستن
to give ground U پس نشستن
running aground U به گل نشستن
recoil U پس نشستن
recoiled U پس نشستن
recoiling U پس نشستن
perched U نشستن
perch U نشستن
awaits U نشستن
await U نشستن
seized U نشستن
seize U نشستن
sit U نشستن
awaited U نشستن
sits U نشستن
awaiting U نشستن
seizes U نشستن
marinating U ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinates U ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinated U ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinate U ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
hunker down U روی پا نشستن
stranding U به گل نشستن کشتی
dwit koobi U نشستن به عقب
bow out U عقب نشستن
to hunker down U چمباتمه نشستن
straddled U گشاد نشستن
outsit U بیشتر نشستن از
to knock back U عقب نشستن
straddles U گشاد نشستن
give way U عقب نشستن
to fill the chair U برکرسی نشستن
sit up <idiom> U بیدار نشستن
to lie in a U درکمین نشستن
to lie in w U درکمین نشستن
sitting duck <idiom> U بی خیال نشستن
to run aground U بگل نشستن
to sit up U راست نشستن
to take the wheel U پشت رل نشستن
to take ground U بخاک نشستن
to fall back U عقب نشستن
to f. the throne U برتخت نشستن
ground position U در خاک نشستن
insidiate U در کمین نشستن
sit up U راست نشستن
suppurate U چرک نشستن
take sanctuary U بست نشستن
to a the throne U برتخت نشستن
to come to the throne U بر تخت نشستن
to take ground U بگل نشستن
abate فرو نشستن
subsided U فرو نشستن
subside U فرو نشستن
swamp U به گل نشستن قایق
land U به گل نشستن کشتی
land U به زمین نشستن
land U بزمین نشستن
sprawling U پهن نشستن
subsides U فرو نشستن
subsiding U فرو نشستن
sprawl U پهن نشستن
landing U نشستن هواپیما
rankling U چرک نشستن
landings U نشستن هواپیما
strand U به گل نشستن کشتی
rankles U چرک نشستن
rankled U چرک نشستن
rankle U چرک نشستن
strands U به گل نشستن کشتی
sags U فرو نشستن
sprawls U پهن نشستن
setbacks U عقب نشستن
throne U برتخت نشستن
thrones U برتخت نشستن
ambushes U در کمین نشستن
swamped U به گل نشستن قایق
bench U بر کرسی نشستن
ambushed U در کمین نشستن
ambush U در کمین نشستن
setback U عقب نشستن
swamping U به گل نشستن قایق
swamps U به گل نشستن قایق
sagged U فرو نشستن
sag U فرو نشستن
straddle U گشاد نشستن
ambushing U در کمین نشستن
ground U بزمین نشستن
benches U بر کرسی نشستن
whitewash U سفید کاری کردن ماست مالی کردن
to sit on the bench U روی نیمکت نشستن
To come to grief. To be runied. U بخاک سیاه نشستن
waylays U درکمین کسی نشستن
waylaying U درکمین کسی نشستن
waylaid U درکمین کسی نشستن
waylay U درکمین کسی نشستن
sit out U تا پایان چیزی نشستن
stranding U به گل نشستن تصادفی کشتی
sprawling U بی پروا درازکشیدن یا نشستن
slump test U ازمایش فرو نشستن
landings U بزمین نشستن هواپیما
landing U بزمین نشستن هواپیما
beach U بگل نشستن کشتی
beached U بگل نشستن کشتی
beaches U بگل نشستن کشتی
sprawl U بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawls U بی پروا درازکشیدن یا نشستن
primer setback U عقب نشستن چاشنی
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
scrawls U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling U خط خطی کردن گشاد نشستن
hatch U نصفه در روی تخم نشستن
scrawl U خط خطی کردن گشاد نشستن
hatched U نصفه در روی تخم نشستن
hatches U نصفه در روی تخم نشستن
round out U دورزدن هواپیما برای نشستن
sprawl U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls U گشاد نشستن هرزه روییدن
to sit under a pre cher U پای وعظ واعظی نشستن
scrawled U خط خطی کردن گشاد نشستن
clog U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogged U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
still hunting U شکار باروش در کمین نشستن
To incite someone. U زیر پای کسی نشستن
sprawling U گشاد نشستن هرزه روییدن
clogs U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
To sit (walk) straight. U راست نشستن ( راه رفتن )
grabble U پهن نشستن جمع اوری کردن
mump U خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
benches U روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
to have the pout U در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
bench U روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
swatted U ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
To accpt the consequences . to face the music . U پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
to be in the pouts U در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
swat U ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatting U ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
pewage U پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
deflation port U سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
squats U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
squatting U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squat U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatted U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
clevis bolt U پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
head dip U نشستن روی تخته موج وفروبردن سر به موج
parquet U محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
putrefy U چرک نشستن چرک کردن
putrefying U چرک نشستن چرک کردن
putrefied U چرک نشستن چرک کردن
putrefies U چرک نشستن چرک کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com