English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
motives U انگیزه
motives U محرک باعث
motives U انگیزه غرض
motives U علت
motives U سبب
motives U داعی
motives U انگیختن
motives U سبب علت
motives U محرک
unconscious motives U انگیزههای ناهشیار
growth motives U انگیزههای رشددهنده
deficiency motives U انگیزههای کاستی
conflicting motives U انگیزههای متعارض
based on private motives U غرض امیز
based on private motives U غرض الود
messages U خبر
messages U ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است
Are there any messages for me? U من پیغامی ندارم؟
messages U انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
messages U مخابره
messages U پیغام
messages U رسالت کردن
messages U پیغام دادن
messages U پیام
messages U روش ارسال پیام ذخیره و ارسال که در Novell استفاده میشود
messages U اطلاعی که به کاربر بدون مسیریابی یا داده کنترلی شبکه
messages U در مقصد مربوط میشود
messages U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
messages U حجم اطلاع مشخص
messages U تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
messages U نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
messages U اندازه و سرعت ارسال پیام را بیان می کنند
messages U قوانین از پیش تعریف شده که کد
messages U پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
To have selfish motives . to have an axe to grind. U غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
acts based on private motives U غرض ورزی
printing of messages U چاپپیغام
markets U به بازار عرضه کردن
markets U بازار
markets U محل داد وستد
markets U مرکزتجارت
markets U فروختن
markets U در بازار دادوستد کردن
markets U درمعرض فروش قرار دادن
transmission/reception of messages U انتقالپیام
transmission/reception of messages U دریافت
black markets U بازار سیاه
related markets U بازارهای مرتبط
rural markets U بازارهای روستائی
say's law of markets U قانون بازارهای سی
secondary markets U بازارهای ثانوی
secondary markets U بازارهای فرعی
free markets U بازار ازاد
finance markets U بازارهای مالی
money markets U بازار پول
flea markets U سمساری
flea markets U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
stock markets U بورس سهام وارز
stock markets U بورس کالاهای مختلف
factor markets U بازارهای عوامل تولید
black markets U دربازارسیاه معامله کردن
media U رسانههای گروهی
media U رسانه ها
media U وسایل
media U رسانه ها واسطه ها
media U پوشش میانی سرخرگ
media U هر ماده فیزیکی که برای ذخیره داده به کار می رود
media U خطا در رسانه ذخیره سازی که داده را خراب میکند
media U کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
media U واسطه ها وسیله ها
media U دستوراتی که به هر برنامه امکان کنترل چند رسانهای می دهند مثل کارت صدا و قطعه ویدیو
media U مواد مغناطیسی برای ذخیره سیگنالها مثل دیسک و نوار و.
media U طرق
media U زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
mass media U وسایل ارتباط جمعی
mass media U رسانههای همگانی
mass media U رسانههای گروهی
diluting media U ماده رقیق کننده
otitis media [OM] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
media circus U تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media hype U تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
magnetic media U رسانه مغناطیسی
input media U رسانه ورودی
magnetic media U ابزارمیانی مغناطیسی
media conversion U تبدیل رسانه ها
media eraser U رسانه پاک کن
Media Player U برنامه ویندوز که به کاربر امکان نصب سخت افزار چندرسانهای از قبیل صدا و تصویر متحرک و فایلهای ویدیو
media specialist U متخصص رسانه ها
output media U رسانه خروجی
removeable media U وسیله برداشتنی
The rise in prices in the European markets. U ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
removable storage media U رسانههای ذخیره سازی قابل انتقال
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media. U او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
device media control language U نوعی زبان که توسط مدیرپایگاه داده استفاده میشودتا شرح فیزیمی پایگاه داده راروی یک دستگاه ذخیره دیسک ایجاد کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com