English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
incriminatory U تهمت امیز اتهام امیز
sniffy U اهانت امیز
scornful U اهانت امیز
contemptuous U اهانت امیز
humiliatory U اهانت امیز
disdianful U اهانت امیز
hubristic U اهانت امیز
inculpatory U تهمت امیز
criminative U تهمت امیز
imputative U تهمت امیز
offensives U اهانت امیز تهاجمی
sniffish U بطور اهانت امیز
offensive U اهانت امیز تهاجمی
injuriously U بطور اهانت امیز
offensively U بطور اهانت امیز
scandals U تهمت تهمت زدن
scandal U تهمت تهمت زدن
rat race U عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
gratulant U تهنیت امیز تبریک امیز
expostulatory U سرزنش امیز تعرض امیز
tricky U خدعه امیز مهارت امیز
trickiest U خدعه امیز مهارت امیز
trickier U خدعه امیز مهارت امیز
admonitory U نصیحت امیز توبیخ امیز
antagonistic U خصومت امیز رقابت امیز
suasive U ترغیب امیز تحریک امیز
scorned U اهانت
insolence U اهانت
impertinency U اهانت
scorn U اهانت
contempt U اهانت
impertinence U اهانت
scorning U اهانت
scorns U اهانت
misprize U اهانت
disdaining U اهانت
disdains U اهانت
disdained U اهانت
disdain U اهانت
despite U اهانت
contumely U اهانت
treat with insolence U اهانت کردن به
disrespect U بی حرمتی اهانت
flout U اهانت کردن
flouted U اهانت کردن
flouting U اهانت کردن
to badmouth U اهانت زدن
scorns U اهانت کردن
scorning U اهانت کردن
scorned U اهانت کردن
scorn U اهانت کردن
disdainful U اهانت اور
offenses U اهانت توهین
flouts U اهانت کردن
baffle U پریشانی اهانت
contempt og court U اهانت به دادگاه
asperse U اهانت وارداوردن
contumelious U اهانت کننده
offence U اهانت توهین
floutingly U ازروی اهانت
offense U اهانت توهین
baffling U پریشانی اهانت
baffles U پریشانی اهانت
baffled U پریشانی اهانت
accusations U تهمت
libel U تهمت
delation U تهمت
delator U تهمت زن
false accusation U تهمت
false allegation U تهمت
imputative U تهمت زن
recriminations U رد تهمت
recrimination U رد تهمت
defamation U تهمت
libeled U تهمت
slanders U تهمت
slandering U تهمت
scandal U تهمت
to stab in the back U تهمت
scandals U تهمت
slandered U تهمت
slander U تهمت
libelling U تهمت
accusal U تهمت
information U تهمت
libels U تهمت
libelled U تهمت
libeling U تهمت
accusation U تهمت
slur U تهمت
slurred U تهمت
slurring U تهمت
slurs U تهمت
No harm meant! U قصد اهانت ندارم!
hubristic U مغرورانه اهانت کننده
No offence! U قصد اهانت ندارم!
offensiveness U اهانت امیزی بدی
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
scandalize U تهمت ناروازدن به
scandalized U تهمت ناروازدن به
accusant U تهمت زننده
scandalising U تهمت ناروازدن به
scandalises U تهمت ناروازدن به
libellant U تهمت زننده
scandalised U تهمت ناروازدن به
accuses U تهمت زدن
accuse U تهمت زدن
scandalizing U تهمت ناروازدن به
calumnies U بهتان تهمت
accusers U تهمت زننده
slandered U تهمت یا افترا
stigmatic U در معرض تهمت
noise U شایعه و تهمت
stigmatist U در معرض تهمت
noises U شایعه و تهمت
mudslinger U تهمت زدن
slandered U تهمت زدن
calumny U بهتان تهمت
to badmouth U تهمت زدن
traducer U تهمت زن مفتری
tax U ملامت تهمت
criminal allegation U تهمت جزائی
recriminations U تهمت متقابل
accuser U تهمت زننده
slander U تهمت یا افترا
appellant U تهمت زننده
recrimination U تهمت متقابل
abusive U تهمت تعدی
slander U تهمت زدن
counter charge U تهمت متقابله
calumnious U تهمت زننده
accusing تهمت آمیز
counterenarge U تهمت متقابله
taxes U ملامت تهمت
taxed U ملامت تهمت
incriminate U تهمت زدن به
incriminated U تهمت زدن به
slandering U تهمت زدن
slandering U تهمت یا افترا
incriminating U تهمت زدن به
slanders U تهمت یا افترا
libelant U تهمت زننده
incriminates U تهمت زدن به
scandalizes U تهمت ناروازدن به
slanders U تهمت زدن
countercharge U تهمت متقابله
contempt [criminal offence] U اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
contempt of court U اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
recriminative U پس دهنده بد گویی یا تهمت
bring off U از تهمت تبرئه شدن
to point the finger at somebody U به کسی تهمت زدن
bring a charge against someone U به کسی تهمت زدن
Things can't remain this way. <idiom> U این اهانت است ! [اصطلاح روزمره]
That's a bit much! <idiom> U این اهانت است ! [اصطلاح روزمره]
scoffing U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffs U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
contumeliously U ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
scoff U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
trump up U دروغ بافتن تهمت زدن
inculpate U تهمت زدن به مقصر دانستن
tasks U تهمت زدن تحمیل کردن
task U تهمت زدن تحمیل کردن
self accusation U عمل تهمت زدن به خویشتن
to look at somebody with contempt U به کسی با اهانت [تحقیر آمیز] نگاه کردن
allegation [against somebody] U تهمت [اتهام] [در برابر کسی] [ قانون]
she was shot for a spy U اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
inviolability U مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
to sue somebody for libel [slander] U از کسی برای افترا [تهمت] شکایت کردن [حقوق]
Your slander is completely preposterous . U تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
contempt U در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
flouting U استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
flouted U استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flout U استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouts U استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
headings U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
prints U عنوان و..
rubrics U عنوان
capitulary U عنوان
titles U عنوان ها
rubric U عنوان
names U عنوان ها
appellative U عنوان
caption U عنوان
captions U عنوان
life peer U عنوان
headlines U عنوان
headline U عنوان
heading U عنوان
print U عنوان و..
printed U عنوان و..
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com