English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prince royal U پسر ارشد پادشاه انگلیس
dauphiness U عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
ems dispatch U تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
he does not know french U او زبان فرانسه نمیداند فرانسه بلد نیست
king dom U کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
locarno treaty U بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
French U فرانسه زبان فرانسه
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
higher up U ارشد
eldest U ارشد
majoring U ارشد
seniors U ارشد
major U ارشد
majored U ارشد
elder U ارشد
senior U ارشد
commander U ارشد
classy U ارشد
first begotten U ارشد
firstborn U ارشد
commanders U ارشد
primate U کشیش ارشد
majoring U طویل ارشد
brass U افسر ارشد
superior U ارشد برتر
major U طویل ارشد
superiors U ارشد برتر
Sr U مخفف ارشد
superordinates U ارشد فرمانفرما
superordinate U ارشد فرمانفرما
majored U طویل ارشد
prefect U افسر ارشد
prefects U افسر ارشد
senior officer U افسر ارشد
surgeon general U پزشک ارشد
higher up U عضو ارشد
firstborn U فرزند ارشد
brass hats U افسر ارشد ارتش
mate's receipt U رسیدافسر ارشد کشتی
senior members U اعضای بالارتبه یا ارشد
field grade U افسر ارشد ارتش
brass hat U افسر ارشد ارتش
service officer U افسر ارشد نگهبان
master sergeant U استوار ارشد نیروی زمینی
prelate U اسقف اعظم کشیش ارشد
prelates U اسقف اعظم کشیش ارشد
old line U دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
french master U فرانسه
primogeniture U حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
monarch U پادشاه
constitutional monarch U پادشاه
monarchs U پادشاه
head of state U پادشاه
queen U زن پادشاه
queens U زن پادشاه
o king U ای پادشاه
sovereign U پادشاه
potentate U پادشاه
potentates U پادشاه
our sovereingn U پادشاه
queenconsort U زن پادشاه
sovereigns U پادشاه
rex U پادشاه
king U پادشاه
kingless U بی پادشاه
Shahs U پادشاه
Shah U پادشاه
kings U پادشاه
gallophile U فرانسه دوست
francophil U هواخواه فرانسه
French Guiana U گیانای فرانسه
French Guiana U گویان فرانسه
French Polynesia U پولینزی فرانسه
frenchless U فرانسه ندان
french revolution U انقلاب فرانسه
gallice U بزبان فرانسه
wrench U اچار فرانسه
flat nose plier U اچار فرانسه
wrenches U اچار فرانسه
francophile U هواخواه فرانسه
francophile U فرانسه دوست
francophil U فرانسه دوست
wrenched U اچار فرانسه
laissez aller U تلفظ به فرانسه
adjustable wrench آچار فرانسه
adjustable nut wrench آچار فرانسه
chGteau U خانهایروستاییبزرگدر فرانسه
kingling U پادشاه کوچک
king of england U پادشاه انگلستان
kings palace U قصر پادشاه
kings palace U کاخ پادشاه
lese majestyodhkj &odhkj fvqn U پادشاه یا دولت
rial U پادشاه ملکه
regicide U قتل پادشاه
sign manual U امضا پادشاه
oberon U پادشاه پریان
fit for a king U لایق پادشاه
regicides U قتل پادشاه
Common Market U فرانسه لوکزامبورگ و هلند
figure of eight knot U گره هشت فرانسه
He is ahead of me in french. U درزبان فرانسه از من جلواست
to talk french U فرانسه حرف زدن
Channel Tunnel U تونلراهآهنزیر کانالانگلستانبینانگلیسو فرانسه
Charterhouse U دیر کارتوزی [در فرانسه]
to set off for France U رهسپار شدن به فرانسه
princess of the blood U دختر یا نوه پادشاه
regent U نماینده پادشاه رئیس
royal prerogative U حق امتیاز ویژه پادشاه
regents U نماینده پادشاه رئیس
privy seal U مهر شخصی پادشاه
king's counsel U قاضی دادگاه پادشاه
lord lieutenant U نماینده پادشاه در ایالات
croesus U کراسوس : پادشاه یونان
aeolus U پادشاه تسالی یونان
his britannic majesty U اعلیحضرت پادشاه انگلستان
raja or rajah U راجه-امیریا پادشاه
king of birds U پادشاه مرغان :دال
Alsatian U اهل ایالت آلزاس در فرانسه
Alsatians U اهل ایالت آلزاس در فرانسه
marseillaise U مارسیز سرود ملی فرانسه
it borders on france U در سر حد مرز فرانسه واقع است
My French is not up to much. U فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
fabliau U وابسته باشعار قدیم فرانسه
upsilon U است وصدای u را در فرانسه میدهد
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
kinglet U پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
sovereignty U اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
HMS U مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
regius professor U استاد منصوب ازطرف پادشاه
the u states U کشوری که پادشاه داشته باشد
princessroyal U بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
gordian U وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
herod U هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
they attended the king U ایشان درخدمت پادشاه بودند
the u kingdom U کشوری که پادشاه داشته باشد
liberty pole U چوب پرچم انقلابیون فرانسه وامریکا
quality U تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
qualities U تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
sou U مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
keep up your french U زبان فرانسه راهمانقدرکه میدانیدنگاه دارید
denier U نوعی مسکوک در فرانسه و اروپای غربی
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
e c s c (european coal & steel commissio U فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
constable of france U فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
priam U پریام پادشاه تروا وپدر هکتور
infanta U دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
royalties U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
dais U سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
household troops U هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
royalty U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
monarchical U وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
the code of justinian U مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
riviera U ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
law french U اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
the peninsular war U جنگ انگلیس و فرانسه در شبه جزیره ایبری
trouvere U شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
champagne U نام مشروبی که درشامپانی فرانسه تهیه میشود
Fontainebleau U [سبک دکوراسیون در قصر ییلاقی سلطنتی فرانسه]
pyrenran U وابسته به کوهای PYRENEES درمیان فرانسه و اسپانی
Monaco U ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
He is giving her French lessons in exchange for English lessons U به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد
sturm und drang U نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
mistral U باد خشک سرد شمالی درجنوب فرانسه
kingmaker U کسی که درانتخاب پادشاه یا رئیس موثر است
jacobite U طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
yeoman of the guard U گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
infante U جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
monarchs U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
queen dowager U زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
monarch U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
the big four U درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
pom U یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
fleur de lys U گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
poms U یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
fleur de lis U گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
flower de luce U گل زنبق یاسوسن :نشان خانواده سلطنتی فرانسه درقدیم
The [main] protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France. U بریتانیا و فرانسه سردمداران [اصلی] در مبارزه مستعمراتی بودند.
empires U امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empire U امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
percheron U یکجور اسب نیرومندو تندروکه درنواحی فرانسه پرورده میشود
femme-fleur U [طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
homage U اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
Georgian architecture U معماری جرجی [در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
Desornamentado U [سبک معماری رنسانس در اسپانیا در دوره ی حکومت پادشاه فیلیس]
romulus U رمولوس برادررموس نخستین پادشاه بنیادگذار داستانی شهر روم
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native . U فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
letters missive U نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
legion ofholour U نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
koh i noor U کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com